بازتاب شناخت و یقین به تدبیر حکیمانه خداوند
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی تحقیق و نگارش: کریم سبحانی
بازتاب شناخت و یقین به تدبیر حکیمانه خداوند
آخرین نکتهاى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به ابوذر گوشزد مىکنند که اگر خود را به آن متصف سازد برایش ثمربخش و نافع خواهد بود، این است که معرفت او به حد یقین برسد. یقین داشته باشد که آنچه خداوند مقدر کرده تحقق مى یابد و آنچه تقدیر نشده انجام نخواهد گرفت و آنچه مقدر است لغو و بیهوده نیست و از روى تدبیر حکیمانه انجام مىگیرد. با این معرفت و شناخت مؤمن اطمینان دارد که آنچه واقع مىشود به صلاح اوست، چراکه خداوند زیان و ضرر بندهاش را نمىخواهد، بخصوص بندهاى که کارش را به خداوند واگذار کرده است. او با خیال راحت در راه انجام وظیفهاش مىکوشد و خاطرش جمع است که آنچه واقع مىشود موافق حکمت الهى و به صلاح و نفع اوست، چه در ظاهر خوشایند باشد و چه ناخوشایند. او مىداند که آنچه بر اساس قضا و قدر الهى رخ مىدهد خیر است و در
﴿صفحه 347 ﴾
تقدیرات الهى شر راه ندارد. طبیعى است که اگر انسان به چنین یقین و معرفتى رسید که همه حوادث و رخدادهاى عالم را خیر و مطابق تدبیر حکیمانه الهى دید، به آنچه واقع مىشود خوشبین خواهد بود و مطمئن است که آنچه واقع شده خیر است و انسان از خیر خرسند مىگردد و ممکن نیست از آن بدش بیاید.
البته این یقین و معرفت و ایمان والا براحتى به دست نمىآید و هر کس نمىتواند به آسانى چنین ایمانى را در قلب خود ایجاد کند و هر کس لیاقت ندارد که به چنین مقامى برسد. کسى که مىخواهد به چنین مقامى برسد، باید در راه تهذیب نفس و تحلیه درون فراوان بکوشد و به مرحلهاى برسد که کاملا نفس خود را مهار کند و با عمل به دستورات الهى و درس گرفتن از سیره اولیاى خداوند، به مراحل و مراتب عالى انسانى برسد که همواره رضاى الهى و خواست خداوند را بر رضا و خواست خود مقدم بدارد و طبیعى است که رسیدن به این مقام کار هر کسى نیست و پیامبر سفارش مىکنند که اگر کسى نتوانست به یقین و معرفتى برسد که حوادث را به صلاح و خیر خود ببیند و در برابر ناملایمات ناراحت نگردد، لااقل در برابر حوادث تلخ و ناگوارى که رخ مىدهد صبر کند و بردبارى نشان دهد. بداند بىطاقتى و بىصبرى در مقابل آنچه مقدّر بود که انجام بگیرد سودى نمىبخشد و هرچه بىتابى کند، آنچه خواست خداوند است انجام مىگیرد و براى جلوگیرى از آن، کارى از ما ساخته نیست.
اگر مصیبتى براى او پیش آمده، به بیمارى و فقرى مبتلا گردیده، زلزله و یا سیلى هستىاش را به تاراج برده، یا هر حادثه دیگرى که براى او اتفاق افتاده، صبر کند و تحمل پیشه سازد که در این صورت مورد عنایات خداوند قرار مىگیرد. البته اگر حادثهاى قابل پیشبینى است و با اندیشیدن تمهیداتى مىتوان از آن جلوگیرى کرد، انسان وظیفه دارد از آن جلوگیرى کند، اما چه بسا پیشرفتهترین کشورها با همه تجهیزات پیشرفته خود، گاه با حادثه و بلاى پیشبینى نشدهاى مواجه مىشوند که قدرت مقابله با آن را ندارند: چنانکه معروف است ژاپن زلزلهخیزترین کشور است و براى مقابله با زلزله ساختمانهاى مقاوم و
﴿صفحه 348 ﴾
ضد زلزله ساختهاند، تجهیزات کافى براى امداد رسانى به حادثه دیدگان از پیش تهیه دیدهاند؛ چون در این زمینه تجربه کافى دارند و پیشرفتهاند و مىتوانند سرمایهگذارى لازم را داشته باشند. با این حال دیده شده که یکى از اسفبارترین زلزلههاى عالم در ژاپن رخداده که خسارات وارده بیش از خساراتى بوده است که زلزله بر کشورهاى عقبافتاده تحمیل کرده است.
پس حوادثى مقدر است و رخ مىدهند و مردم از آنها بىخبرند و امر آن حوادث در دست مدبّر عالم و کسى است که عالم با تدبیر او اداره مىشود و او مىداند که طبق چه فرمولى، چه وقت و کجا زلزله باید واقع شود و کجا سیل باید جارى گردد. ممکن است خداى ناکرده، براى ما نیز بلا و مصیبتى پیش آید، حال اگر به تدبیر حکیمانه الهى و نظام احسن خداوند یقین و معرفت داشته باشیم ناراحت نمىشویم؛ چون به تدبیرات الهى حسن ظن داریم و همه را خیر و به صلاح خود مىبینیم. ما وقتى کاستى و ضعفى در کارى مىبینیم از آن ناراحت مىگردیم، اما اگر صددرصد آن را به صلاح و خیر خود ببینیم، جا ندارد که از آن ناراحت گردیم و غصه بخوریم. ممکن است کسى از شدت ناراحتى و بیمارى به خود بپیچد و درد امانش ندهد، اما وقتى مىبیند آن بیمارى به خیر و صلاحش هست از آن استقبال مىکند. درست مانند کسى که دندانش فاسد شده است و باید آن را بکشد. او از کشیده شدن دندان خود استقبال مىکند و بابت آن پول مىپردازد، چون این کار را به صلاح خود مىبیند و هیچ وقت ناراحت نمىشود که چرا دندانم را کشیدم؛ چون مىداند دندان فاسد براى سلامتى بدن مضر است و باید آن را کشید.
گاهى ناراحتى و بیمارىاى براى انسان پیش مىآید که مجبور است براى معالجه به کشور دیگرى برود و میلیونها تومان خرج کند و یا براى حفظ سلامتى خود مجبور مىگردد که عضوى از بدن خود را از دست بدهد و به آن معالجه و پولهایى که خرج مىکند و یا عضوى که قطع مىشود رضا مىدهد؛ اما این بدان معنا نیست که به مقام رضا رسیده باشد و از ته دل به آنچه رخ داده راضى باشد و گلهاى نداشته باشد. ممکن است از آنچه رخ داده
﴿صفحه 349 ﴾
گلهمند باشد و اگر جرأت مىکرد لب به شکایت از خداوند مىگشود، چنانکه افراد ضعیف الایمان وقتى مصیبتى برایشان پیش مىآید، طاقت از دست مىدهند و حتى از خداوند نیز شکایت مىکنند؛ با توجه به این مطلب است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«فان استطعت ان تعمل للّه عزّوجلّ بالرّضا و الیقین فافعل و ان لمتستطع فانّ فى الصّبر على ما تکره خیراً کثیراً و انّ النّصر مع الصَّبر و الفرج مع الکرب و انّ مع العسر یسراً.»
پس اگر توانستى که براى خداوند کارى را با رضا و یقین انجام دهى، انجام بده و اگر نتوانستى به صبر و شکیبایى در تحمل آنچه از آن کراهت دارى خیر فراوان است. پیروزى همراه شکیبایى است و فرج و گشایش با غم و اندوه همراه است و همانا با هر دشوارى آسانىاى است.
اگر توانستى به مقام رضا برسى ـ که البته رضا در سایه یقین کسب مىشود و ایندو با هم ارتباطى تنگاتنگ دارند و تا کسى به مقام یقین نرسد نمىتواند به مقدرات الهى راضى گردد ـ خوشا به حالت که به بهترین مقامات انسانى رسیدهاى، چرا که بهترین مقام و خصیصه انسان این است که به تقدیرات الهى راضى باشد و از ته دل خرسند باشد و گلهاى نداشته باشد. پس سعى کن رفتارت بر اساس رضا و یقین باشد که در این صورت حوادث تلخ و شیرین را بر خودت هموار مىکنى و هیچ ناراحتى و شکوهاى ندارى، اما اگر به این حد نرسیدى و نتوانستى براى ناراحتىها و ناگوارىها توجیهى براى خود بیابى که بدان دلخوش شوى، سعى کن در برابر سختىها صبور باشى و جزع و فزع نکنى و آرامش خود را حفظ کنى. اگر نمىتوانى از ته دل به آن ناگوارىها راضى گردى، بدان که از کمى معرفت توست که نتوانستى به مقام رضا برسى و لااقل بىتابى نکن که بىفایده است و عقل و ایمان خودت را حفظ کن. بدان که اگر در برابر ناملایمات صبر کردى، خداوند خیر فراوان به تو عنایت مىکند.
﴿صفحه 350 ﴾
نقش سختىها در فرایند تکامل و تعالى انسان
سپس براى تأکید سخن خود مىفرمایند: پیروزى در گرو صبر و شکیبایى است و همراه با هر غم و اندوه و گرفتارى فرج نیز هست و با هر سختى آسانى نیز هست. در قرآن نیز خداوند مىفرماید:
«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً. إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً.»(336)
پس با هر سختى آسانى است و با هر سختى البته آسانى است.
در قرآن کریم کمتر مطلبى دو مرتبه آن هم با حرف تأکید «انّ» ذکر گردیده، این بیانگر توجه و عنایت خداوند به آن مطلب است. در آیه فوق خداوند مىفرماید با هر سختى آسانى است، نه اینکه پس از سختى آسانى است؛ گویا آسانى در درون سختى نهان است.
در سوره «الشرح» خداوند با لحنى عطوفتآمیز خاطر پیامبر را که گویى آزرده گشته بود تسلى مىدهد و به او آرامش مىبخشد که چگونه خداوند بار سنگین مشکلات را از دوشش برداشته، دشوارىها را به آسانى مبدل کرده است. سپس مىفرماید: با هر رنج و سختى آسانى است، پس اگر فراغت یافتى مجدداً خود را به زحمت بینداز و تلاشت را از سر گیر. در واقع خداوند به این نکته اشاره مىکند که سختىها و گرفتارىها مقدمه کمال و پیشرفت انسان است و باعث نیرو گرفتن او مىشوند و از این جهت مصیبتها و سختىها براى تکامل بشر ضرورت دارند:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسَانَ فِى کَبَد.»(337)
براستى ما انسان را در رنج و مشقت آفریدیم
این آیه گویاى نقش مهم رنج و مشقتها در ساختهشدن انسان و تکامل اوست و الا اگر جز این بود، خداوندى که سرچشمه رأفت و رحمت است و سعادت و خیر بنده خود را مىخواهد، او را قرین رنج و زحمت نمىکرد.
﴿صفحه 351 ﴾
علاوه بر آنچه گفته شد، خداوند همواره بندگان خود را مىآزماید، تا شایستگان باز شناخته شوند و در این راستا براى تربیت و پرورش انسانها، دو برنامه تشریعى عبادات و برنامه تکوینى مصائب و مشکلات را قرار داده است که در نهایت کسانى که بخوبى از دستورات الهى پیروى مىکنند و سختىها و دشوارىها را به جان مىخرند به رحمت و معرفت الهى رهنمون مىگردند:
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْص مِنَ الاَْمْوَالِ وَ الاَْنْفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِالصَّابِرِینَ. الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّالِلَّه وَ إِنَّاإِلَیْهِ رَاجِعُونَ.»(338)
ما شما را با سختىهایى چون ترس، گرسنگى، نقصان اموال، نفوس و آفات زراعت مىآزماییم و بشارت و مژده بده به صابران. آنانکه چون به حادثهاى سخت و ناگوار گرفتار شوند صبر پیشه سازند و بگویند: ما از آنِ خداییم و به سوى او برمىگردیم.
امام باقر(علیه السلام) مىفرمایند:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَیَتَعاهَدُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلاءِ کَما یَتَعاهَدُ الرَّجُلُ أَهْلَهُ بِالْهَدِیَّهِ مِنَالْغَیْبَهِ…»(339)
خداوند بندهاش را مورد تفقد قرار مىدهد و براى او بلاها را اهدا مىکند، همانطور که مرد براى خانوادهاش از سفر هدیه مىآورد.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به خانه یکى از مسلمانان دعوت شدند، وقتى وارد منزل او شدند مرغى را دیدند که بر بالاى دیوار تخم گذاشته و تخم آن به میخى بند شده و نیفتاده است، رسول اکرم در شگفت شدند. صاحب خانه گفت: آیا تعجب کردید؟ قسم به خدایى که شما را به پیامبرى برانگیخت، هرگز آسیبى به من نرسیده است! رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) تا این جمله را شنیدند برخاستند و در خانه آن مرد غذا میل نکردند و گفتند: کسى که هرگز مصیبتى ندیده مورد لطف خداوند نیست!
بنابراین اگر درست به بلا نگریسته شود، پى مىبریم که سختىها و بلاها نقش تربیتى و
﴿صفحه 352 ﴾
بیدارگرى دارند. سختىها انسانهاى خفته و بىتحرک را بیدار و هشیار مىسازند و عزم و اراده ایشان را برمىانگیزند و در واقع سختىها انسان را آبدیده مىکنند و به او مقاومت و استقامت مىبخشند. خاصیت زندگى دنیا این است که با سختىها است و در این بین هرچه بر مقاومت انسان افزوده شود، بر تکامل او افزون مىگردد و رفته رفته نبوغ و استعدادهاى نهفته او شکفتهتر مىگردند و این بیانگر لطف و عنایت الهى است. مولوى در بیان این معنا مىگوید:
گندمى را زیر خاک انداختند *** پس زخاکش خوشهها برساختند
بار دیگر کوفتندش ز آسیا *** قیمتش افزون و نان شد جانفزا
باز نان را زیر دندان کوفتند *** گشت عقل و جان و فهم سودمند
در آیه دیگر خداوند مىفرماید:
«… سَیَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْر یُسْراً.»(340)
خداوند به زودى بعد از هر سختى آسانى قرار مىدهد.
این آیه براى توجه دادن به کسانى است که ظرفیتشان اندک است و وقتى با سختى و گرفتارى مواجه مىشوند ناامید مىگردند و خیال مىکنند همه چیز تمام شده است. حتى به دعا و توسل به اولیاى خدا و درخواست از خداوند نیز روى نمىآورند و همه درها را به روى خود بسته مىبینند. مؤمن نباید در برابر گرفتارىها خود را ببازد، بلکه باید آرامش خود را حفظ کند و بداند که از پس هر سختى آسانى است و خداوند متعال چنین مقدر نکرده که بندهاش همیشه با سختى روبرو گردد و زندگىاش همواره با سختى بگذرد. بلکه اگر خداوند سختى قرار داده، به دنبال آن آسایش و راحتى نیز قرار مىدهد و باید در انتظار آن نیز بود.
قناعت و بىنیازى از خلق
در پایان این بخش از حدیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
﴿صفحه 353 ﴾
«یا اباذرّ؛ استغن بغنى اللّه یغنک اللّه.»
اى ابوذر؛ با غناى خداداد بىنیازى بجوى تا خدا تو را بىنیاز کند. گویا منظور از این سخن پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى ابوذر درست روشن نبود. چون مشخص است که هر کس به غنا برسد خود را بىنیاز مىداند و سراغ کسى نمىرود و معنى ندارد که به او توصیه کنند خودت را بىنیاز بشمار و دستت را به طرف کسى دراز نکن. پس ناچار سرّى در کلام پیامبر وجود دارد و نکتهاى در آن نهفته است. از این رو از منظور حضرت سؤال مىکند و حضرت در جواب مىفرمایند:
«غداءه یوم وعشاءه لیله فمن قنع بما رزقه اللّه فهو اغنى النّاس»
(منظور از غناى الهى که به آن خود را بىنیاز از دیگران قرار مىدهى) غذاى روز و شام شب است، هر کس به آنچه خداوند به او عطا فرموده قناعت ورزد غنىترین مردم است.
حضرت مىفرمایند: وقتى غذاى امروزت را داشتى، دیگر سراغ دیگران نرو و در این فکر مباش که فردا چه پیش مىآید. به آنچه فعلا دارى قانع شو و به آن خود را بىنیاز بدان و در دلت احساس نیاز به دیگران را راه نده. اگر احساس نیازمندى کردى و در فکر رفاه فردایت بودى، خود را محتاج دیگران ساختهاى و مجبورى براى تأمین وسایل آسایش فردایت به سوى دیگرى دست دراز کنى و در این گذر ذلیل مىگردى؛ چون هرکس دست نیاز به سوى غیر خود دراز کند ذلیل مىشود. پس اگر مىخواهى عزیز و سربلند باشى، به همان قوتى که خداوند برایت مقدر ساخته راضى باش. اگر انسان به حرص و طمع و آز مبتلا گردید، هرچند وسایل رفاه و راحتى برایش فراهم گردد، باز در این اندیشه است که چه کنم تا بر مکنت و مالم بیفزایم و امکانات بیشترى را براى خود تأمین کنم. او با این اندیشه، پیوسته خود را نیازمند دیگران مىبیند و فرصت نمىیابد به خود برسد و در راستاى کمالات انسانى تفکر کند: بیندیشد براى چه آفریده شده، براى آخرتش چه کرده است. او در دنیا در دام آزمندى و طمع گرفتار مىگردد و لحظهاى فراغت و آسایش ندارد و در آخر، با دستى تهى و بدون زادوتوشه راهى دیار آخرت مىگردد.
﴿صفحه 354 ﴾
اگر انسان به قوت امروزش قانع شد و خود را بىنیاز دید و دستش را به سوى دیگران دراز نکرد، مىتواند وقتش را صرف رشد و تعالى و تحصیل کمال خویش کند. با سرمایه قناعتى که براى خود اندوخته است، فرصت مىیابد به عبادت، تحصیل علم، جهاد و خدمت به خلق و بالاخره به هر کارى که مرضىّ خداوند و براى آخرتش مفید و نافع است بپردازد.
امام سجاد(علیه السلام) فرمودند:
«أَظْهِرِ الْیَأْسَ مِنَ النّاسِ فَإِنَّ ذلِکَ مِنَ الْغِنا…»(341)
احساس ناامیدى از مردم را ظاهر ساز که این حالت برخاسته از غنا و بىنیازى است.
و على(علیه السلام) فرمودند:
«أَشْرَفُ الْغِنى تَرْکُ المُنى.»(342)
برترین بىنیازى، گریز از آروزهاى طولانى است.
انسان باید به آنچه در نزد خداوند است، بیش از آنچه در دست مردم است امید داشته باشد و این غناى نفس و غناى از خلق حاصل نمىشود، جز با اطمینان به خداوند متعال و توکل بر او و عدم اعتماد به دیگران و علم به اینکه زیان و نفع از خداوند است و او آنچه به صلاح بندگان است در حق آنان انجام مىدهد و آنان را از آنچه به صلاحشان نیست باز مىدارد، که در این صورت بنده از دیگران بىنیاز مىگردد و حتى اگر دستش از مال دنیا خالى باشد، خود را توانگر مىبیند؛ چنانکه پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمودند:
«لَیْسَ الْغِنا فى کِثْرَهِ الْعَرَضِ إِنَّما الْغِنى غِنىَ النَّفْسِ.»(343)
توانگرى و غنا در داشتن مال فراوان نیست و همانا توانگرى به داشتن غناى نفس است.
﴿صفحه 355 ﴾