پرسش : پیامبر در روز غدیر علی«علیه السلام» را به چه کار نصب کردند؟ و مسلمانان در قبال علی«علیه السلام» چه وظیفهای دارند؟
پرسش : پیامبر در روز غدیر علی«علیه السلام» را به چه کار نصب کردند؟ و مسلمانان در قبال علی«علیه السلام» چه وظیفهای دارند؟
کد سوال : 14354
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : پیامبر در روز غدیر علی«علیه السلام» را به چه کار نصب کردند؟ و مسلمانان در قبال علی«علیه السلام» چه وظیفهای دارند؟
پاسخ : آقای سروش به این پرسش این گونه پاسخ میگویند(9): «مدلول کلمات پیامبر«صلی الله علیه وآله» در آن موقعیّت(در داستان غدیر) که ادا شد چیست؟ «مولا» دقیقاً چه معنائی میدهد و ایشان علی«علیه السلام» را به چه امری نصب کردهاند و مسلمانان در قبال علی«علیه السلام» به چه کاری مکلّف و موظّف شدند؟ آیا همان طور که شیعیان بعدها مدّعی شدند، پیامبر«صلی الله علیه وآله» در روز غدیر نظریه امامت را ابداع و مطرح کردند؟ و آیا مولا به همان معنا بود که در آیه شریفه قرآن آمده است که: «النبّی اولی بالمؤمنین من انفسهم»(10). آیا پیامبر شخص معینی به نام علی(و از طریق علی، فرزندان او) را به این منصب منصوب کردند و مسلمانان را در مقابل یک اصل اعتقادی تازهای قرار دادند؟ با نزاعهای تاریخی و حل نشده شیعیان و اهل سنّت در این خصوص آشناییم و حاجتی به اعادت ذکر آنها نیست. سخن ما ناظر به جوانب دیگری از این موضوع است و در پی اثبات حقانیّت تشیع و تسنن نیستیم… با در میان آمدن روز غدیر و با عبارتی که پیامبر«علیه السلام» در این روز بیان کردند، مفهوم مهمی به نام «ولایت» در صدر مسائل مورد بحث مسلمانان قرار گرفت. البته پیشتر در قرآن مسأله «ولایت» به نحو صریحی آمده بود که خداوند خود ولی مؤمنان است: «اللَّه ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور»(11) ولایت الهی بر سر مؤمنان گسترده است و یکی از پیامدهای آن ولایت این است که خداوند مؤمنان را از تاریکی بیرون میآورد و به آنان روشنایی میبخشد. علاوه بر ولایت الهی، ولایت شیطانی و طاغوتی هم داریم. آیات قرآن متضمن این معناست که طاغوت ولیّ کافران است و آنان را از نور به در میآورد و در تاریکی میبرد(12). شیطان بر کسانی که مؤمناند و متوکّل بر خدای خود هستند، سلطه و ولایتی ندارد. «لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکّلون»(13). سلطنت و سلطه شیطان بر کسانی است که متولّی اویند. یعنی شیطان را به ولایت برگرفتهاند و او را ولیّ خود میدانند. «انّما سلطانه علی الذین یتولّونه»(14). امّا، آنچه پیامبر«علیه السلام» در مورد علی«علیه السلام» گفتند، باعث شد تا مساله ولایت در مورد شخص و بعداً اشخاص خاصّی مورد توجّه مسلمانان قرار گیرد. و به طور وسیعی در ادبیات دینی و اسلامی به کار رود و بُعد کلامی پر ماجرایی به خود بگیرد. z z z در مورد ولایت به تاریخ آن و مفهوم و مبنای آن و انواع و آثار آن باید توجّه داشت، گرچه آقای سروش در این قسمت در صدد اثبات حقانیّت تشیع نیستند امّا بحث از ولایت ناچار این همه تحقیق را در پی دارد و باید به این همه توجّه شود والا ذکر مصادیق ولایت که ولایت شیطانی داریم و ولایت خدایی مشکلی را حل نخواهد کرد از نظر تاریخی بحث ولایت را حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» از ابتدای بعثت مطرح میکنند و حضرت در بسیاری از حوادث از ولایت حضرت علی«علیه السلام» میگویند. در قرآن نیز گذشته از آیاتی که در مورد حضرت امیر«علیه السلام» نازل شده آیاتی هم ولایت آن حضرت را میگویند «اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولوالامرمنکم(15) ولایت حضرت علی«علیه السلام» و فرزندان او را در عرض ولایت خداوند و رسول او مطرح میکند. در روایاتی که در ذیل آیه فوق آمده معصومین«علیهم السلام» میفرمایند که اولوالامر ما هستیم(16). و این آیه و آیه «انما ولیّکم اللّه و رسوله» را در یک ردیف آوردهاند(17). آیه «انما ولیکم اللَّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون»(18). در مورد حضرت علی«علیه السلام» نازل شده این آیات و آیاتی که اتباع و اطاعت و ولایت این بزرگان را مطرح میکند همگی حاکی از این است که بحث ولایت فقط از غدیر شروع نشد و با غدیر هم ختم نشد بلکه امری بود که خدا و پیامبر او در صدد بیان آن بودند که شرح آن در تاریخ و تفاسیر شیعه و سنّی موجود است و محقق را بینیاز میکند. تاریخ، قرآن، روایات حضرت رسول که فریقین آن را نقل کردهاند و روایات خاصّه منبع سرشاری برای رفع شبهات در اختیار محقق حقجو و بدون غرض قرار میدهد. با این مقدّمه کوتاه این توضیح مختصر را هم باید افزود که: پیامبر در غدیر یک اصل اعتقادی تازهای بنیاد ننهادند و نظریه امامت را ابداع و مطرح ننمودند بلکه با معرّفی حضرت علی«علیه السلام» و بیان مبنای ولایت ایشان آنرا برجسته نمودند تا در تاریخ ثبت شود. و دین کامل گردد قبل از غدیر، پیامبر«صلی الله علیه وآله» از روز شروع به تبلیغ دین در «یومالدار» و با نزول آیه «انذر عشیرتک الاقربین»(19). در همان زمان که حضرت علی«علیه السلام» سیزده سال بیشتر نداشتند مسأله ولایت و جانشین خود را عنوان نمودند در خیبر، در نزول سوره توبه در داستان حدیث منزلت(20) و… و از جلمه در غدیر سعی در معرّفی و تثبیت ولایت حضرت علی«علیه السلام» داشتند. و نه پیامبر که خداوند در قرآن خود این ولایت را مطرح مینماید و ولایت حضرت علی«علیه السلام» را در عرض ولایت خود و رسولش میآورد. چنانکه آیه «انما ولیّکم اللّه و رسوله و الذین امنوا» به اتّفاق شیعه و سنّی در شأن حضرت علی«علیه السلام» نازل شده و ولایت را برای ایشان اثبات میکند. قرآن، رسول اللَّه«صلی الله علیه وآله» و تاریخ در این باب بوضوح سخن گفتهاند و برای منصف حقجو جای هیچ گونه تردیدی را باقی نمیگذارند. با این حال میتوان حدیث غدیر را نقل کرد و اندکی در پیرامون آن به بحث پرداخت تامعلوم گردد حضرت علی«علیه السلام» به چه کار نصیب شدند و تکلیف و وظیفه مسلمانان در قبال ایشان چیست. پیامبر«صلی الله علیه وآله» در آخرین حجّی که انجام دادند در سال دهم هجری هنگام بازگشت به مدینه حوالی ظهر به محلی بنام غدیر خم رسیدند و دستور دادند تا بلندایی از جهاز شتران بسازند و ایشان بر بالای آن حدیثی را فرمودند که شیعه و سنّی بر آن اتّفاق دارند. این روایت به دلیل تواتری که دارد احتیاج به نقل سند ندارد جویندگان میتوانند به کتب مفید اهل تسنن مراجعه نمایند(21) امّا در اینجا بنابر ضرورت به یکی از این احادیث و به همان قسمت که مورد اتفاق است اکتفا میکنیم تا کمی پیرامون آن به بحث بپردازیم. ابتدا تذکّر این نکته لازم است که روایت غدیر در کتب اهل سنت یک جا نیامده و به اصطلاح روایت تقطیع و بریده، بریده شده امّا با توجّه به قرائن کلامی موجود در روایات معلوم است که این سخنان مربوط به یک قضیه بوده است. در کتب معتبر اهل تسنن چنین آمده است که: «انّا سمعنا رسول الله«صلی الله علیه وآله» یقول یوم غدیر خم: الست اولی بکم من انفسکم فقلنا بلی یا رسول الله قال من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»(22) و در جای دیگر از همین کتاب آمده است که بعد از آن عمربن الخطّاب پیش حضرت علی«علیه السلام» آمد و گفت که: اصبحت و امسیت مولی کل مؤمن و مومنه(23). اهل تسنن این روایت را متواتراً از پیامبر نقل میکنند. بنابراین جای هیچ شبههای در اصل مضامین این روایات نیست. آنچه در اینجا ضرورت دارد که بدان پرداخته شود این است که مضمون این حدیث شریف چیست به چه دلیل پیامبر«صلی الله علیه وآله» ابتدا سؤال میکنند که «الست اولی بکم من انفسکم» و بعد از اقرار گرفتن از مردم فرمودند: «من کنت مولاه فعلی مولاه» و بعد دعا فرمودند: «اللهم و آل من والاه و عاده من عاداه. و انصر من نصره و اخذل من خذله». اولویت پیامبر در چیست؟ اگر این مفهوم روشن، معلوم میشود که آیا با طرح ولایت، پیامبر شیعیان را در مقابل یک اصل اعتقادی تازه قرار دادند چنانکه آقای سروش میگویند، یا خیر؟ و آیا پیامبر در روز غدیر نظریه امامت را ابداع کردند و آیا مولا به همان معناست که در آیه شریفه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم»(24) آمده، یا خیر(25)؟ آقای سروش میگویند که در پی اثبات حقّانیّت تشیع و تسنن نیستند ولی مگر میشود از ولایت باطنی و عرفانی دم زد امّا از مفهوم و تاریخ و مبنای ولایت هیچ نگفت و بدون مبنا ولایت باطنی را پذیرفت آن هم فقط با مراجعه به احساس فردی احساس کور و بدون ملاک. با روشن شدن مبنای ولایت است که معلوم میشود که آیا میشود ولایت عرفانی را پذیرفت یا نه در غیر این صورت چه جای بحث میماند و چه جای صحبت از ولایت، عرفانی باشد یا غیر عرفانی. بحث ولایت از این نقطه آغاز میشود که آدمی است که محدود به این دنیا نیست و روابطی دارد و امکاناتی و امکانات او پاسخگوی روابط او نیست در نتیجه نیاز به کسی دارد که از این روابط و قوانین حاکم بر آن آگاه باشد. آدمی که خود را فقط محدود به دنیا میبیند، نیاز به دین و نیاز به ولی ندارد که این دنیا را با غریزه و فکر هم میشود اداره کرد و گذراند. چنانکه حیوانات میگذرانند. امّا اگر انسان، را در تمامی وسعت هستی مطرح کردیم و برای او راهی تا بینهایت را ترسیم نمودیم راهی که او از آن و از قوانین حاکم برآن آگاهی ندارد، آن وقت است که وجود آگاه و خبیر مطرح میشود. انسان روابطی دارد، با خود، با دیگران، با اشیاء و با مجموعه هستی، بر این روابط ضوابطی حاکم است که جستجوی آدمی از قوانین علمی دال بر وجود این ضوابط است او امکاناتی هم دارد غریزه و علوم او امکانات او هستند. امّا این امکانات به دلیل عدم احاطه به مجموعه قوانین و خطائی که دارند قابل اعتماد نیستند. آدمی که محدود به این دنیا نیست و میخواهد راهی تا بینهایت و تا خدا را طی کند و روابطی گسترده و نامحدود دارد به طوری که در کوچکترین حرکت خود با مجموعه هستی مرتبط میشود و در حرکت احتمال دارد(26) با عواملی مرتبط شود که از قوانین آن مطلع نیست و امکانات او نمیتواند پاسخگوی آن روابط محتمّل باشد. چنین انسانی محتاج ولیّ و سرپرست است و بحث ولایت خدا و رسول«صلی الله علیه وآله» و ائمه اینجاست که مطرح میشود ولیّ کسی است که آگاه و محیط بر هستی و مجموعه قوانین حاکم بر هستی است و مصون از هوی و خطا. اولویت بر انفس پیامبر که در آیه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» مطرح میشود بر همین اساس است من به عنوان انسان غیر محدود به این دنیا که محتملاً مرتبط با تمامی عوالم هستم و امکانات علمی – غریزیام پاسخگوی روابطم نیست محتاج دین و کسی هستم که بر من و هستی و راه و قوانین آن آگاه و محیط است و مصون از هوی و خطا و رئوف و رحیمی که رنج من بر او سخت است بر هدایت من در این دنیای منظم و هماهنگ حریص است(27). با این مبنای از ولایت است که ولایت خدا و پذیرش دین او میآید و با همین مبناست که ولایت نبیّ و اولویت او مطرح میشود. شهود نبیّ تا اینجا و این اندازه است. او به دلیل آگاهی و احاطهای که از من و از مجموعه هستی دارد و راه و مقصد را میشناسد بر من ولایت پیدا میکند و حتّی از من بر من سزاوارتر میشود و مگر ما خود در اداره زندگی دنیای خود چه میکنیم؟ مگر اختیار ماشین خود را بدست مکانیک یا سازنده ماشینمان نمیسپاریم؟ چه او را از خود آگاهتر یافتهایم. به همین دلیل است که خود خود را در اختیار نبیّ و ولیّ خدا قرار میدهیم که او از ما به ما آگاهتر است و اوست که حقّ تصرّف دارد. با این بینش آیا پیامبر«صلی الله علیه وآله» در غدیر اصل تازهای تأسیس کردند؟ نظریه امامت آیا در غدیر ابداع و مطرح گردید؟ و آیا همین مقدار از نقل روایت که شیعه و سنّی بر آن اتّفاق دارند و مبنای قرآنی دارد و از نظر تاریخی از ابتدای بعثت هم مطرح بوده، کفایت نمیکند؟ آیا میشود هیچ سهم و حظی برای دیگران در نظر گرفت؟ وقتی این مبنا مجهول است، میشود از ولایت عرفانی گفت و میشود با این مقدار از جهل دست ارادت به شیخ داد و خدمت او را کرد و خود را در مقابل او بیاختیار دانست آن هم به دلیل اینکه آدم را گرم میکند و آدمی نزد او همه چیز را فراموش میکند(28). این مبنای از ولایت هم وظیفه مسلمانان را نشان میدهد و هم اینکه حضرت علی«علیه السلام» از جانب خدا به چه نصب شدند. دامنه عملکرد حضرت علی«علیه السلام» براساس همان آگاهی و احاطه است و همان طور که اولویت رسول«صلی الله علیه وآله» مطرح است اولویت علی«علیه السلام» و معصومین دیگر، و همان طور که دین تمامی عرصههای فردی و اجتماعی را شامل میشود ولایت تمامی این عرصه را در برمیگیرد و مسلمین موظف به اطاعت و تبعیتاند چه بفرموده قرآن: «ما کان لمؤمن ولا مؤمنه اذا قضی الله و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرهُ من امرهم»(29) بنابراین بعد از قضاوت خدا و ولیّ خدا برای مؤمنین فقط اطاعت میماند و بس چه این قضاوت و حکم براساس همان آگاهی و عصمت و اولویت صورت گرفته و امّا قبل از حکم ولیّ خدا میتواند مردم را مورد مشورت قرار دهد اگر چه تصمیم با اوست. مشورت جمعآوری اطّلاعات است و الاّ خدا و رسول او حکم میکنند(30) در امور حضرت مشورت میکنند نه اینکه حق تصمیمگیری را هم به شورا بدهند چه اوست که به حکم واقف است در آیه آمده «اذا عزمتَ» نه «اذا عزموا» معلوم میشود که تصمیمگیری با رسولاللَّه«صلی الله علیه وآله» است. همان طور که گفته شد پیامبر«صلی الله علیه وآله» در غدیر با معرفی حضرت علی«علیه السلام» مسلمانان را در مقابل یک اعتقادی تازه قرار ندادند بلکه معرّفی حضرت علی«علیه السلام» به عنوان ولیّ امری بود که از ابتدای دعوت پیامبر مطرح بود و حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» وظیفه داشتند که این معرفی را انجام دهند و آنرا تثبیت کنند و تاریخ گواه بر این مطلب است و حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» هیچ گونه کوتاهی در این مورد نکردند. اما آنچه در غدیر اتّفاق افتاد فقط برجستگی خاص آن بود و ثبت آن در تاریخ آن هم با وجود جمع زیادی از مسلمانان تا اهیمّت قضیه ولایت به خوبی نمایان شود. پس ابداعی در کار نبود چنان که آقای سروش میخواهند بگویند. دلیل دیگر این مطلب روایات زیادی است که به اتّفاق مسلمین(شیعه و سنّی) از پیامبر«صلی الله علیه وآله» نقل شده که مضمون واحدی هم ندارند و در آنها پیامبر خلفای بعد از خود را معرّفی میکنند که تعداد آنها دوازده نفر است و این طور نیست که این روایات در روز غدیر گفته شده باشد، بلکه اینها را پیامبر«صلی الله علیه وآله» در طول بیست و سه سال رسالت خود بیان فرمودهاند که این روایات در مجامع روائی شیعه و سنّی وجود دارد که ذکر آنها خارج از حوصله این نوشته است(31). آقای سروش گفتهاند: آیا پیامبرشخص معینی به نام علی(و از طریق علی، فرزندان او) را به این منصب منصوب کردند؟ همانطور که ولایت حضرت علی«علیه السلام» فقط در روز غدیر نبود که مطرح شد، ولایت فرزندان آن حضرت هم فقط از ناحیه حضرت علی«علیه السلام» مطرح نگردید، این ولایت از ناحیه حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» مطرح گردید چنانکه اشاره شد در بعضی از این روایات حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» نام تمامی ائمه و خلفای بعد از خود را میبرد و در بعضی به صورت کلّی میگویند چنانکه در بعضی نام حضرت علی «علیه السلام» و امام حسن«علیه السلام» و امام حسین«علیه السلام» را میگویند و میفرمایند که نُه خلیفه دیگر از نسل فرزندم حسیناند(32). در بعضی از روایات هست که پیامبر«صلی الله علیه وآله» از ابوبصیر میخواهند که سلامشان را به امام باقر«علیه السلام» برسانند که جانشین پنجم ایشان است. روایات در این مورد بسیار است و نیاز به تطویل نیست. این روایات به قدری زیاد و واضح است که بسیاری از حکام و علمای بنی امیه و بنّی عبّاس برای اینکه نشان دهند که غاصب نیستند سعی ناموفقی در تفسیر و توجیه و تطبیق این روایات بر خود نمودند امّا استحکام و اتقان این روایات بسی بیش از این بود که بتوان آنها را با دسیسه تحریف نمود. بد نیست شمهای هم از پیامدهای ولایت بگویم. ولایت معصوم با آگاهی و احاطه و مصونیّت از هوی و خطا تعریف شد و با رحمت و رأفت معصوم همراه است. و با این ولایت است که آدمی از تاریکی و ظلمات بیرون میآید و این ولایت است که به ما روشنایی میبخشد ولایتی که این همه را به همراه دارد. با این ولایت انسان و قدر و اندازه و ارزش و برنامه او مشخص میشود و راه او و چگونگی سلوک در این راه معلوم میشود، جهان و قوانین حاکم بر آن تبیین میشود و مبدء و مقصد آدمی وضوح مییابد. با این ولایت آدمی از تاریکی که در آن، خودش و ارزش و اندازهاش و برنامهاش مجهول است، بیرون میآید و نظاممند بودن جهان و اجل داشتن و مهلتدار بودن آن را مییابد و زیبایی و اتقان را در این نظام میبیند. با این ولایت است که انسان هدایتها را مییابد و از آن بهرهمند میشود و راه و مقصد خود را میبیند تا با بصیرت گام بردارد. این ولایت با بیّنات و روشنگریها همراه است، تا انسان در هر گامی که بر میدارد با بصیرت همراه باشد. پیامد ولایت، پیامد پذیرش دین است و هدایت انسانی که در این هستی قانونمند خود و جهان پیرامونش مجهول است و باید خود و جهان و آداب حرکت و سلوک را در هر گام بیاموزد. در غیر این صورت باید غرامت سنگینی را بپردازد. نعمت دین و اتمام این نعمت(ولایت) برای ما این همه برکت را به همراه دارد. « بخش پاسخ به سؤالات »9) کتاب بسط تجربه نبوی، صص 245 – 247. 10) سوره احزاب، آیه 6.11) سوره بقره، آیه 275.12) سوره بقره، آیه 257.13) سوره نحل، آیه 99.14) سوره نحل، آیه 100.15) سوره نساء، آیه 59.16) در تفسیر عیاشی و تفسیر صافی ذیل آیه فوق از حضرت صادق«علیه السلام» آمده است که: «ایّانا عنی خاصّه امر جمیع المؤمنین الی یوم القیامه بطاعتنا». 17) تفسیر عیاشی و تفسیر صافی ذیل آیه 59 از سوره نساء. 18) سوره مائده، آیه 55.19) سوره شعراء، آیه 214.20) انت منّی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبیّ بعدی. در صحیح مسلم، ج 7، باب فضائل علی بن ابیطالب.21) صحیح مسلم، کنزالعمال، مستدرک حاکم نیشابوری، الدّرالمنثور، جامع ترمذی، فرائد السمطین، المناقب خوارزمی، عظالمعجمالکبیر طبرانی، سنن بیهقی و… .22) مسند احمد، ج 1، صص 120 – 119.23) مسند احمد، ج 4، صص 281 و 370. بعضی از منابع دیگر حدیث غدیر؛ مسند احمد، ج 5 ، ص 347 و ص 366 مستدرک حاکم ج 3 ص 110 – 110 و در مجمع الزوائد و منبع الفوائد نورالدین الهیثمی، ج 7 ، ص 17 روایت «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و آل من والاه و عاد من عاداه» را به نقل از پیامبر در ذیل آیه انما ولیکم الله نقل میکند، ج 9، ص 105 – 104 واقعه غدیر و روایت معروف پیامبر«صلی الله علیه وآله» الست اولی بکم من انفسکم را میآورد.24) سوره احزاب، آیه 6.25) سروش عبدالکریم، بسط تجربه نبوی، ولایت باطنی و ولایت سیاسی.26) دقّت شود نمیگویم یقیناً و حتماً و ظناً که حتّی احتمال وجود این ارتباط کفایت میکند.27) لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ماعنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم. توبه 128.28) سروش عبدالکریم، ولایت باطنی و ولایت سیاسی در بسط تجربه نبوی. 29) سوره احزاب، آیه 36.30) و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکّل علیاللَّه.31) جویندگان میتوانند رجوع کنند به منتخب الاثر تألیف آیهالله صافی و همچنین کفایه الاثر و غایهالمرام و کتب روائی اهل سنّت.32) منتخب الاثر، آیه اللَّه صافی.
کد سوال : 14355
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : واقعه غدیر چه بود؟ و صحّت روایتی که در آن روز حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» فرمودند تا چه اندازه است؟
پاسخ : آقای سروش به این پرسش این گونه پاسخ میدهند که: «روایات متقن تاریخی و متواترات به ما میگویند که پیامبر«صلی الله علیه وآله» در روز غدیر، علی«علیه السلام» را به مسلمانان معرّفی کردند و گفتند: هر کس که من مولای او هستم علی هم مولای اوست «من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه. اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه». خداوندا، دوست کسی باش که دوست علی«علیه السلام» است و دشمن کسی باش که دشمن علی«علیه السلام» است. این حدّ از خطبه پیامبر«صلی الله علیه وآله» متواتر است و فریقین(شیعه و سنّی) آن را نقل کردهاند. پارهای از محدّثان و مورخان شیعی خطبه بسیار بلندی از پیامبر«صلی الله علیه وآله» در روز غدیر نقل کردهاند که کاملاً مضمون شیعی دارد و با اعتقاداتی که بعدها شیعیان بر آن پافشاری کردند و به مدد آنها میان خود و دیگر فرق اسلامی تمایز افکندند، موافقت تام دارد»(4). z z z همان طور که مشهور و متواتر است. و در جوامع روایی مسلمانان(شیعه و سنّی) هم آمده که حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» در سال دهم هجری در حجهالوداع هنگام مراجعت به مدینه حدود ظهر دستور توقّف دادند و ایشان بر بلندایی که از حجاز شتران تهیه شده بود رفتند و حدیث معروف غدیر را فرمودند ولیّ معرّفی ولی فقط در آن روز نبود که مطرح شد که در طول بعثت خداوند در قرآن و حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» در جریان قضایای مختلف و به طرق گوناگون سعی در معرّفی و تثبیت ولایت داشتند. داستان یومالدار مشهور است و در کتب تاریخ و تفسیر اهل سنّت وجود دارد، این قصّه در آغاز بعثت اتّفاق افتاد. این معرّفیها در طول بعثت همچنان ادامه داشت. در آیه: «انما ولیکم اللَّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه هم راکعون»(5) هم این ولیّ معرّفی شده و در کتب تفسیر اهل سنّت هم آمده که این آیه در شأن حضرت امیر«علیه السلام» نازل گردیده. از نظر تاریخی در مورد مسأله ولایت جای شبههای نیست که حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» در مواضع مختلف سعی میکردند که ولایت حضرت امیر«علیه السلام» را به مردم معرّفی و آن را تثبیت کنند. آنچه مهم است مبنای این ولایت است – که حتّی اگر در روایات و تاریخ مناقشه شود در این مبنا نمیتوان خدشه نمود که آیه فوق ولایت حضرت علی«علیه السلام» را در ردیف ولایت حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» و خداوند مطرح مینماید. ولایت حضرت رسول چه مبنای دارد؟ حتّی اگر همین حد از نقل را بپذیریم، در این مقدار، ولایت چه معنایی دارد؟ آنچه شیعه و سنّی نقل کردهاند این است که پیامبر«صلی الله علیه وآله» در روز غدیر ابتدا سؤالی را مطرح میکنند که: «الست اولی بکم من انفسکم؟» «فقلنا بلی یا رسول اللَّه قال من کنت مولاه فعلی مولاه…»(6). اگر این مبنا و معنا روشن شود. معلوم خواهد شد که اختلاف شیعه و سنّی به چه دلیل است و آنچه در طول تاریخ اتّفاق افتاده به چه دلیل اتّفاق افتاده است. نقطه آغاز داستان ولایت نیست که دین است و اساس پذیرش دین است که انسانی است در هستی قانونمند و امکاناتی دارد و روابطی، امکانات او غریزه و علوم اوست و روابط او گسترده و نامحدود، او با خود با دیگران و با اشیاء و مجموعه هستی ارتباط دارد و جان کلام همین است که امکانات او پاسخگوی روابط او نیست. علوم آدمی به دلیل خطا و عدم احاطه نمیتواند پاسخگوی این همه روابط گسترده و پیچیده باشد. در حالی که انسان در هستییی زندگی میکند که قانونمند است و نمیتواند بیتوجّه گام بردارد که هر گامی ممکن است در ورطهای هولناک باشد ناچار چنین انسانی محتاج دین است و محتاج کسی است که بر مجموعه هستی احاطه داشته باشد و حضور و آگاهی او توجیهگر آدمی در عمل به قوانین او باشد. اینجاست که خدا و دین ضرورت مییابد و انسان محتاج به دین میشود دینی که از این منبع محیط حاضرِ آگاه نازل شده نیاز بشریّت است و در نتیجه دین نه یک راه در کنار راههای دیگر که تنها راه مطرح باقی میماند. انسانی که در این هستی قانونمند زندگی میکند و محدود به این دنیا نیست و عوالم دیگری را پیشرو دارد، محتاج به دین است چه هر عمل او ممکن است در این عوالم تأثیرات سوئی را داشته باشد نه تنها تأثیرات سوء که تأثیر مورد انتظار را در صورتی میتوان توقّع داشت که با توجّه به آن قوانین باشد والّا نتیجه حاصل نخواهد شد. این انسانِ قانونمندِ غیرمحدودِ به این دنیا با چنین روابط گسترده و نامحدود و با این امکانات کم محتاج به دین است و بر همین اساس ولایت و سرپرستی خداوند محیط حاضر و آگاه را قبول میکند و خداوند با انتقال این آگاهی و احاطه به معصومین«علیهم السلام» است که ولایت شأن را مطرح مینماید. ولایت رسول«صلی الله علیه وآله» و اولویّت او از چنین مبنایی به دست میآید. و به همین جهت است که حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» ابتداء از اولویت خود بر نفوس سؤال میکنند، سزاوارتر از خود شخص بر خودش، ولایت او مقدّم است حتّی از خود شخص بر خودش و حق تصرّف او بر شخص مقدّم است. و دلیل آن هم آگاهی و احاطه رسول اللَّه«صلی الله علیه وآله» است و معصومین«علیهم السلام» به دلیل برخورداری از همین آگاهی و احاطه و مصونیّت از اولویت بهره میبرند. ضرورت ولایت هم بر همین اساس مطرح میشود. که ولی کسی است که آگاهی و احاطه را دارد و هوی، خطا، نسیان و… را ندارد، او که رئوف و رحیم است و بر هدایت خلق حریص و مشتاق است(7). معصوم آگاهی و آزادی را دارد و به همین دلیل وجوب تبعیّت دارد و ولایت و سرپرستی را بر عهده دارد. دیگران به همین دلیل که یا آگاهی و احاطه را ندارند و یا مصونیّت را حق ندارند عهدهدار امر و عهدهدار دین شوند. به هر حال واقعه غدیر به دلیل تواتر روایات امری است که مورد اتّفاق مسلمین است و در آن ولایت حضرت علی«علیه السلام» مطرح گردید. ولی نقطه آغاز طرح ولایت از آنجا نبود که از آغاز بعثت بود و آن هم با انتخاب حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» نبود که حضرت مأمور ابلاغ دستور خداوند بودند. «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رساله»(8) در نتیجه کار حضرت در روز غدیر نصب نبود بلکه معرّفیی بود که در طول بیست و سه سال انجام رسالت خود در جایگاههای مناسب به آن پرداختند. به هر حال آنچه که اهمیّت غدیر را نشان میدهد مبنای پذیرش غدیر است که براساس قانونمندی هستی – محدود نبودن آدمی به این دنیا، روابط گسترده و ناتوانی امکانات غریزی و علمی اوست. مبنای پذیرش دین، مبنای پذیرش نبوّت و ولایت هم هست. سرّ اختلاف و تمایز میان شیعه و سایر فرق اسلامی همین بینش است و این بینش است که به شیعه اجازه نمیدهد که تن به ولایت غیر ندهند و برای ولایت جان ببازند و کشته بدهند. و همین مبنا و معنای از ولایت است که شیعه را تنها دین میبیند و دین و اسلام را تنها در شیعه میبیند و غیر از شیعه اسلامی نمیماند. در این مبنا حتّی نیاز به بحث از روایات و تواتر روایات و تاریخ و اثبات تاریخی ولایت هم نیست. چه با این مبنا انسان محتاج و مضطر به ولیّ است. « بخش پاسخ به سؤالات »4) کتاب بسط تجربه نبوی، صص 244 – 245.5) سوره مائده، آیه 54.6) منسد احمد، ج 1، صص 119 – 120؛ ج 4، صص 270 و 281؛ ج 5، صص 347 و 366. مستدرک حاکم، ج 3، صص 109 – 110 و… منابع دیگری هم وجود دارد. امّا به همین مقدار برای جوینده کفایت میکند.7) سوره توبه، آیه 128.8) سوره مائده، آیه 67.
کد سوال : 14356
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : بحث ولایت از چه زمانی در اسلام مطرح شد؟
پاسخ : آقای سروش به این پرسش این گونه پاسخ داده است: «روز غدیر سرآغاز اتّفاقات بسیار مهم و شگرفی در عالم اسلام بود. هم در تئوریهای کلامی مسلمانان تأثیرات عظیم نهاد و هم در سرنوشت اجتماعی آنان مؤثّر افتاد و نهایتاً بدل به عنصری شد که عظیمترین و ماندگارترین شکاف را در میان مسلمانان پدید آورد و به تنهایی مولد مفهوم بسیار فربهی به نام «ولایت» شد. حادثه غدیر هم از نظر کلامی و هم از جهت سیاسی تأثیر ماندگاری در امّت پیامبر«صلی الله علیه وآله» بر جای نهاد، سرّ آن این بود که مسلمانان در تفسیر حادثه غدیر به اختلاف افتادند و دست کم دو تفسیر اساسی و مهم از این حادثه به دست دادند که همچنان تا امروز پا برجا مانده است و هیچ یک میدان را به نفع دیگری خالی نکرده است»(1). z z z روز غدیر یکی از روزهائی است که بحث ولایت در آن روز مطرح گردید نه تنها روز آن. و البته یکی از برجستهترین روزهای آن است. در سال دهم هجری در حجّهالوداع حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» به هنگام بازگشت به مدینه در روز هجدهم ذیحجّه حضرت علی«علیه السلام» را به عنوان «ولیّ» به مردم معرّفی کردند و حدیث معروف و متواتر غدیر و حدیث ثقلین را که متعلّق به آن روز است، بیان فرمودند. ولی بحث ولایت حضرت امیر«علیه السلام» و ولایت به طور کلّی و مبانی آن چیزی نیست که از آن روز شروع شده باشد و فقط منحصر به آن روز باشد که آقای سروش میگویند: «به تنهایی مولّد مفهوم بسیار فربهی به نام «ولایت» شد» بلکه از آغاز بعثت حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» تا زمان رحلت ایشان میبینیم و در تاریخ هم هست که ایشان در جاهای متفاوت و برحسب شرائط مختلف حضرت علی«علیه السلام» را به عنوان جانشین خود و بعنوان ولیّ خدا معرّفی کردهاند از زمانی که حضرت کوچک بودند در قضیّه یومالدار تا زمان رحلت حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» که حضرت قلم و دوات خواستند و از داستان تبلیغ سوره توبه گرفته تا صدقه در رکوع و… حضرت بارها این وظیفه را که از جانب خداوند معیّن شده بود انجام دادند که آیات آن در قرآن و روایات آن در مجامع روائی و تفاسیر شیعه و سنّی موجود است. همه اینها نشان میدهد که قصه از روز غدیر آغاز نشده بلکه از همان آغاز بعثت «طرح ولایت» مطرح بوده چنانکه بحث ولایت نبی هم و ولایت خدا هم. در طول جریان بعثت از حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» روایات متعدد و متواتری را فریقین(شیعه و سنّی) نقل کردهاند که در آن حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» خلفاء بعد از خود را معرّفی میکنند که مضمون آنها تقریباً یکی است که: «یکون من بعدی اثنا عشر امیراً کلهم من قریش»(2). تفاوت این روایات به اجمال و تفصیل آنهاست والاّ محتوای تمامی آنها با توجّه به کثرتشان یکی است. در بعضی حضرت به طور کلّی میفرمایند: دوازده امیر و در بعضی به تفصیل نام دوازده نفر را میبرند. این روایت در زمان حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» و بعد از ایشان معروف بود به همین جهت دسیسهچینان با اینکه خواستند، نتوانستند در آنها دست ببرند و آنها را تحریف کنند. بعدها امویها و عبّاسیها سعی کردند که این روایت را بر خلفاء خود منطبق کنند امّا موفق نشدند(3). به هر حال چنانکه میبینید قصه ولایت و خلافت از غدیر نبود که آغاز شد بلکه در زمان حضرت رسول«صلی الله علیه وآله» مطرح بوده. و ایشان خود در صدد طرح و تثبیت ولایت بودند. « بخش پاسخ به سؤالات »1) کتاب بسط تجربه نبوی، صص 243 – 244.2) منتخبالاثر، لطفاللَّه صافی، ایشان روایات را دستهبندی و مشخص کردهاند و روایاتی را که به تفصیل همه دوازده نفر یا بعضی را گفتهاند جداگانه آوردهاند. جویندگان میتوانند به کتاب ایشان و دیگر کتب معتبر در این زمینه مراجعه نمایند.3) همان.
کد سوال : 14357
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : ولایت یعنی چه؟
پاسخ : آقای سروش به این پرسش این گونه پاسخ میدهند: «کلمه ولایت به معنی «قرب» و «نزدیکی» بی واسطه است… دو نفر که به یکدیگر محبّت دارند، ولیّ یکدیگرند وقتی که کسی در کار دیگری تصرّف بیواسطه میکند، ولیّ اوست عربها اوّلین باران بهاری را «وسمی» و بعدیها را که بیواسطه پس از آن میبارد «ولیّ» میگویند توالی هم از ریشه ولایت است پدر ولیّ فرزند است، به این معنا که بین پدر و فرزند واسطهای وجود ندارد و پدر مستقیماً در کار فرزند خود تصرّف و نظارت میکند. فرماندهی که به زیردستان خود فرماندهی مستقیم دارد، والی و ولیّ آنهاست در همه این موارد «ولایت» عبارت است از یک رابطه مستقیم بیواسطه بین دو کس یا دو نهاد یا دو جمع یا دو گروه از جنس محبّت یا ریاست یا توالی و تبعیّت یا نصرت و امثال آن»(1). z z z مطابق فارسی کلمه ولایت سرپرستی است و به کسی ولیّ و والی میگویند که سرپرستی امری را به عهده دارد(2). و معانی «قرب» و نزدیکی و «محبّت» و «ریاست» و «نصرت» یا از لوازم سرپرستی هستند و یا از مقارنات آن. این مادّه در کتب لغت و در قرآن نیز همین معنا را دارد. «اللَّه ولی الذین امنوا؛(3) خداوند سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند». «و آیه انما ولیّکم اللَّه و رسوله و الذین امنوا الذین…؛(4) سرپرست شما فقط خدا و رسول اوست و کسانی که ایمان آوردهاند کسانی که…». البته فقط با توجّه به لغت و ترجمه نمیشود بحث کلامی در مورد ولایت داشت بلکه آنچه مهم است این است که این سرپرستی از نظر ما مبنایی دارد و هر کسی حق ندارد که این سرپرستی را داشته باشد. مبنای این سرپرستی در مورد خداوند احاطه و حضور و آگاهی اوست و در مورد معصومین عصمت است که ترکیبی است از همین احاطه و آگاهی که خداوند به ایشان عنایت فرموده و مصونیّت از هوی و خطا و… مصونیّتی که برخاسته از علم و اختیار ایشان است. به هر حال از این احاطه و آگاهی، مصونیّت از خطا و هوی و… سرچشمه میگیرد علم به انسان و به قدر و اندازه و ارزش و برنامه او و علم به قوانین هستی و روابطی که انسان با هستی دارد و آزادی از هوی و خطا زمینهساز این سرپرستی است و اولویت نبی و مدیریت او بر این اساس بنا نهاده شده، که در آیه «النبی اولی بِکم من انفسکم» و روایت «الست اولی بکم من انفسکم» و «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» بر همین اساس معنا میشود. او به دلیل آگاهی و احاطه و رأفت و محبّتی که دارد، از خودِ من سزاوارتر است و مقدّم است از من بر خودِ من. «ولایت» اوّلاً؛ با لذّات متعلّق به خداوند است. چه او مالک و عالِم و خبیر و محیط به هستی و روابط و قوانین آن میباشد و فقط اوست که حق تصرّف و سرپرستی بر تمامی عالَم را داراست و دیگران به اندازهای که خداوند به آنها اذن میدهد حق سرپرستی دارند و یا اولویّت مییابند و در مورد معصومیّن«علیهم السلام» به دلیل آگاهی و مصونیّت و… است که «ولایت» و «اولویّت» آنها از جانب خداوند مطرح میشود و به آنها تعویض میگردد. در مورد ولایت پدر بر فرزند هم با اندکی اغماض و تفاوت همین شرط میآید. آگاهی به مصالح فرزند و عمل بر طبق آن شرط ولایت پدر است. در غیر این صورت پدر حق ولایت ندارد. تفاوت در نوع ولایتها و محدوده نفوذ آنها بستگی به تفاوت آگاهی و رعایت حدود دارد. « بخش پاسخ به سؤالات »1) کتاب بسط تجربه نبوی ولایت، ص 252.2) در اقرب الموارد آمده است که: «ولیه یلیه از باب ضرب یضرِب و سمع یسمع ولیاً دنا منه و قرب. ولیَ الشیء و علیه وِلایهً و وَلایهً:ملک امره و قام به. ولاّه الامر تولیهً جعله و الیا علیه تولی الامر تولّیاً تقلّد و قام به و – فلاناً اتّخذه ولیّاً الوالی اسم فاعل و منه و الی البلد للمتسلط علیها و حاکمها لانه یلی القوم بالتدبیر و الامر و النهی؟ جمع آن وُلاه است.(الَولاءُ) کسماء: المِلک و المحبه و النصره و القرب و القرابه. الولایه بالفتح مصدر و – البلاد التی یتسلط علیها الوالی(ج) وَ لایات. الولیفعیل بعمنی فاعل من ولیه اذا قام به. و منه «الله عظولیّ الذین امنوا» الجمع اولیاء و قال ابن فارس و کلّ من ولیّ امر احد فهو ولیّه.3) سوره بقره، آیه 257.4) سوره مائده، آیه 55.
کد سوال : 14358
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : آیا قرائتهای مختلف از دین ممکن هست؟ به چه دلیل؟
پاسخ : کلمه قرائتها همان کلمه برداشت است که با اصطلاح جدید مطرح شده و با ظهور مسئله هر منوتیک (تفسیر و تأویل متون دینی) شیوع پیدا کرد. این روش که از سوغاتهای غرب برای روشنفکران مقلّد میباشد که به قول دکتر شریعتی ترجمهای از فکر میکنند و ترجمهای میاندیشند. ادعای معتقین به قرائتهای مختلف این است که تفسیر جملات و گزارههای دینی به عهده خواننده و مفسر است و محور، فهم تفسیر کننده است و نمیتوان به مقصود مؤلف پیبرد در حالی که نظر دانشمندان اسلامی مخالف این ادعاست. زیرا اگر محور همه فهمها و برداشت، خواننده و مفسر متن باشد و هر کس هر چیزی بفهمد، همان معیار شود، در نهایت اصول ثابت دین ویران گردیده و هرج و مرجی حاصل میشود که با مقاصد دین مخالف است. زیرا دین میخواهد انسان را به وحدت اعتقادی و درونی برسد. تا از این رهگذر به تزلزلهای انسان پایان داده و آدمی در عین نشاط و حرکت به سوی هدف دین از ثبات روحی و فکری برخوردار شود. پس باید به نکات زیر توجه شود: 1. خاستگاه این نظریه از آنجا بود که غرب یک دوره انحصار طلبانه تفسیر متون دینی را تجربه کرد و آن دوران قبل از رنساس و دوره حکومت کشیشان و پاپ بر اندیشه مردم واستبداد رای در تفسیر متون دینی بود. و این اوضاع در دنیای اسلام هرگز سابقه ندارد. 2. علمای اسلام برداشت مختلف را به صورت جزیی میپذیرند. نه آن که این همه اصول ثابت در دین را نادیده بینگارند. 3. سعادت و شقاوت آدمیان وابسته به فهم صحیح و ضابطهمند متون دینی است که البته ممکن است گاهی اشتباه هم رخ دهد و این مطلب با تفسیرهای گوناگون یک شعر و داستان و رمان فرق میکند. آیه قرآن و حدیث در پی رساندن اصول و ضوابط حاکم بر زندگی انسان است. 4. قرآن میفرماید: این قران انسان را به بهترین راه و محکمترین مقصد هدایت میکند(1) و این هدف با هرج و مرج در برداشت نمیسازد. 5. البته اگر کسی دارای تقوی و مراقب بیشتری باشد دارای صفای باطن شده و ذهن صافتری خواهد داشت و در نتیجه بهره او از ایات و متون دیگر دین عمیقتر خواهد بود. اما این به معنای مخالف با برداشت قبل نیست بلکه دو برداشت در طول یکدیگر خواهند بود. چنان که از حدیث حضرت علیعلیه السلام که مؤمن مثل کوه است المؤمنکالجبل یکی استواری و سخت جانی کوه را به مؤمن سرایت میدهد و دیگری گفته است مؤمن مثل کوه است یعنی: پشت آن را نمیتوان دید و هر کس به درون مؤمن راه نمییابد. برعکس دشت، که در دسترس همه کس هست. که این حرف هم در عرض حرف قبلی نیست بلکه در طول یکدیگرند و حاکی از ستبری و قدرت کوه و یا مؤمن است. 6. زبان دین زبان استعاره و کنایه نیست. بلکه زبان عرفی است و اصول و قواعد عرفی در تفسیر آن جاری میشود. 7. خود این حرف که هر کس میتواند برداشتی داشته باشد یک مفهوم پارادوکسیکال است. 8. متن دینی اسلام یعنی قرآن هر چند بازگو کننده کلیات است اما با همراهی سنت کتاب اللَّه و عترتی تفسیر شده و بسیاری از روایات در تفسیر آیات قاعده ثابت و مشخص را ارائه میکند. 9. اصول و قواعد استنباط متون دینی تدوین شده و ضابطهمند است چنان که قواعد و ادبیات عرب و اصول فقه به ویژه در باب الفاظ این اصول را عرضه داشتهاند و شخصی که به تفسیر متون میپردازد باید آگاه از این اصول باشد. 10. پذیرش بحث قرائتها و آزادی در تفسیر متون به منظور تقدس زدایی از اصول و قواعد و مسائل مطرح شده از سوی دین که در نزد همه مسلمانان است، طراحی شده و گذشته از این در برخی از موارد صورت طنزآمیز و خندهداری به برداشت مفسران میدهد. « بخش پاسخ به سؤالات »1) سوره اسراءِ، آیه 9.
کد سوال : 14359
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : چرا با وجود مؤسسات دینی و تبلیغات مذهبی فساد و انحراف رو به افزایش است؟
پاسخ : امکانات تبلیغی اگر تمام همّت خویش را به کار گیرند باز این انحراف به چند دلیل خواهد بود. 1. آزادی انسان. 2. مطابقت این برنامهها با تمایلات آدمی به ویژه در سنین جوانی. 3. ضعف عملکرد در گسترش فرهنگ ازدواج. 4. تهاجم فرهنگی غرب. در قرآن میخوانیم «یرید الانسان لیفجر امامه یسئل ایان یوم القیامه» انسان میخواهد که گناهکاری پیشه کند و به همین خاطر، مبانی دینی را هم مورد تردید قرار میدهد. در نظام اسلامی انسان مجبور به اطاعت نمیشود. بلکه باید خوبی را انتخاب کند. با همه این احوال، باید معترف به برخورد ضعیف و عدم برنامهریزی صحیح در این باره اعتراف نمود به ویژه آنکه گاهی دشمنان مقاصد خویش را از راه به ظاهر دوستان اجرا میکنند. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14360
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : یک عامل فوری و مهم که انسان را از فساد و انحراف حفظ کند معرّفی فرمایید؟
پاسخ : مصونیت در برابر گناه نیازمند به چند مورد است: 1. بستن راههای تحریک و گناه به وسیله تأمین آن مثل ازدواج برای کسی که نیاز جنسی در حدّ شدیدی دارد. 2. تعمیق شناخت و در نتیجه عشق و ایمان که عامل توانمندی بر مقاومت است. 3. تأمّل در حضور خداوند و سقوط ارزش انسان نزد او و تنزل مقام انسانی. 4. توسّل و دعا و زیارات ائمه«علیهم السلام» نقش اساسی دارند و نماز از جایگاه ویژه برخوردار است. 5. دقّت در این قانون که در اولین تحریک شیطان و یا فضای آماده، بلافاصله اقدام به ترک موقعیّت شود زیرا شیطان، با کمترین تأمّل آدمی را شکار میکند. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14361
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : حرکت از جبهه انحراف و شیطان به سوی خداوند چگونه انجام میشود؟
پاسخ : انسان برای حرکت مشکلی ندارد! در وجود ما زمینههای حرکت به سوی خوبی و خدا تعبیه شده است ما محتاج برداشتن زنجیرها از دست و پای خویش هستیم پیامبران«علیهم السلام» چنین کاری را انجام میدهند «یضع عنهم امرهم و الاغلال التی کانت علیهم؛(1) آنان سنگینها و زنجیرها را از پای انسانها بر میدارند.» تسلیم شدن در برابر آموزشهای آن گرامیان چنین حرکتی را شکل میدهد. فرآیند این سلوک عبارتست از: 1. مقایسه بین محبوبها و معشوقها. باید دید نفس و شیطان و دیگران در مقابل لذّتی که میدهند چه میگیرند و خدا که بینیاز و مهربان است چه میدهد؟ 2. در اثر مقایسه برتری حق نمایان میگردد و عشق و ایمان شعله ور میشود. 3. کار بنده، اقدام و تمرین است که به ثبات و سرعت میانجامد و حرکت مطلوب به دست میآید. « بخش پاسخ به سؤالات »1) سوره اعراف، آیه 157.
کد سوال : 14362
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : علّت این که فساد سراسر کشورهای اسلامی را گرفته است چیست آیا علّت این نیست که دین ضامن اجرایی ندارد؟
پاسخ : 1. کسی که این اشکال را میکند باید نخست کشورهای غربی را در نظر بگیرد و بالا بودن ارقام جنایات و جرایم و انحرافات گسترده که زندگی را در آن منطقهها در ذائقه افراد تلخ نموده است مشاهده کند و با ممالک شرقی که نسبتاً تحت حکومت دین قرار دارند بسنجد تا معلوم شود تا چه اندازه ایمان و دین میتواند در برکناری انسانها از فساد و انحراف مؤثّر باشد. 2. بهترین و عالیترین ضامن اجراء برای عمل به قانون عبارت از ایمان است و این حقیقتی است که با اندک تأمل قابل تصدیق میباشد زیرا اگر نفوذ ایمان و دین نباشد افراد تا آنجا که تحت سیطره قانون میباشند پیروی از قانون را تحمّل میکنند ولی در مواردی که از قلمرو حکومت قانون خارج شدند مانند گوشههای مخفی که هیچ کس از آنها آگاهی ندارد از قانون تخلف مینمایند. امّا ایمان و دین هر جا انسان باشد همراه انسان است و در اندیشه و فکر انسان را کنترل میکند و از تجاوز و ستم به طور کلّی باز میدارد و علّت وجود فساد و انحراف در کشورهای اسلامی عمل نکردن مسلمان به طور کامل به تعلیمات دینی است و این را باید به حساب تقصیر آنان گذارد نه به حساب نقص قوانین اسلام. اسلام به ذات خود ندارد عیبیهر عیب که هست از مسلمانی ما است. 3. در تجربه حکومت اسلامی نشان داده شد که احکام اسلام، باید همراه قدرت نیز باشد و نظام برای کنترل اوضاع دخالت نماید. به همین دلیل است که امام«رحمه الله» فقه را فلسفه عملی حکومت میداند. یعنی دستورات دین در بستر حکومت به نتیجه میرسند. برای جلوگیری فساد باید هم جنبه ایجابی یعنی قدرت، تبلیغ و امکانات ارشادی و هم جنبه سلیبی باز دارندگی از حرکات مفسدانه انجام گیرد. 4. در کشورهای اسلامی غیر از جمهوری اسلامی هم فقط نام اسلامی یدک کشیده میشود وگرنه نظامها و دولتها هرگز اسلامی نیستند. با این وجود مقایسه مفاسد و گرفتاریهای غرب و آنجا که دین حضور حتّی کمرنگ دارد قابل مقایسه نیست. « بخش پاسخ به سؤالات »
کد سوال : 14363
موضوع : گنجینه مذهبی>موسسه درراه حق
پرسش : معیارها و ضوابط در فرم و شکل لباس مطلوب چیست و آیا لباس شیک و زیبا مانعی دارد؟
پاسخ : تردیدی نیست که لباس باید با نیازهای انسان هماهنگ باشد امّا این نیاز اگر به دست مد روز و تنوع طلبی بیفتد هم نشتت روحی و روانی ایجاد میکند و هم مخارج سنگین را به عهده میآورد. به همین دلیل در دین مترقّی ما حتّی برای رنگ در لباس تمحیداتی در نظر گرفته شده، مثلاً رنگ سفید ممدوح و رنگ سیاه مکروه است مگر در جاهایی که استثناء شده باشد(مثل عزاداری امام حسین«علیه السلام») ولی از آن جا که جنس، سن، فضا و خیلی از شرایط در نوع پوشش اثر دارد برای مثال زنان به خاطر حساسیّت اندام باید لباسهای تیره را در اجتماع انتخاب کنند امّا در مجالس خودمانی و خانوادگی به ویژه برای همسر، هرگز انتخاب رنگهای جذاب و با نشاط مانعی نداشته بلکه تشویق شده است. پوشیدن لباس مردان برای زنان و بالعکس تحریم شده است. لباسهایی که با فرهنگ و سنّتهای حاکم بر جامعه اسلامی در تضاد است اشکال دارد. لباس شهرت، که چشمها را به خویش جلب میکند و مورد نکوهش شدید است. و در بعضی موارد محرّم. این مرزها به خاطر مبانی معرفتی دین است. دین میخواهد انسان به سوی خدا برود که بهترین و بالاترین جهت زندگی و سعادت اوست. و هیچ کس حق ندارد با لباس یا اندام خویش دلها را منحرف کند و از رشد باز دارد. و در این باره کتابهایی از دکتر پاکنژاد (اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، بهداشت لباس) و دکتر اردوباری مراجعه گردد. در استفتائات مراجع گرامی نیز احکام لباس تبیین شده است. در نهایت اسلام با انواع لباس پوشیدن مخالفتی ندارد لباس زیبا و شیک پوشیدن از نظر اسلام گناهی نیست ولی مدپرستی و هواپرستی و به دنبال شهوات حرکت کردن مذموم است و مال را بیهوده در راه مد پرستیها و غربزدگیها مصرف کردن از نظر اسلام ممنوع است، آری انسان سرمایه مملکت و محصول زحمات خود را بیجهت به جیب مدسازان اروپایی بریزد صحیح نیست البته لباسهایی که زنان یا جوانان میپوشند که باعث برانگیختگی شهوت یکدیگر میشود به هر صورتی که باشد حرام است و گناه دارد زیرا فساد و خطری که از این جهت جامعه را تهدید میکند بسیار و غیرقابل جبران است البته زن برای شوهر خود آن هم در داخل خانه به هر جوری که مایل باشد خود را زینت دهد و آرایش کند اشکال ندارد بلکه از نظر اسلام ثواب هم دارد. « بخش پاسخ به سؤالات »
امیدوارم که پاسخ «پرسش : پیامبر در روز غدیر علی«علیه السلام» را به چه کار نصب کردند؟ و مسلمانان در قبال علی«علیه السلام» چه وظیفهای دارند؟» را دریافت کرده باشید.