درباره علوم معصومین‏(ع) اعم از پیامبر(ص) و امام‏(ع) پرسش‏ها و شبهات بسیاری مطرح شده است مثلا پیامبر صلی الله وعلیه وآله با وجود ارتباطی که با دستگاه وحی داشت، چه نیازی داشت که به امر پروردگار عالم در سوره شوری، آیه 38 ملزم به شور و مشورت باشد؟ یا چرا حضرت

درباره علوم معصومین‏(ع) اعم از پیامبر(ص) و امام‏(ع) پرسش‏ها و شبهات بسیاری مطرح شده است مثلا پیامبر صلی الله وعلیه وآله با وجود ارتباطی که با دستگاه وحی داشت، چه نیازی داشت که به امر پروردگار عالم در سوره شوری، آیه 38 ملزم به شور و مشورت باشد؟ یا چرا حضرت

پرسش: 

درباره علوم معصومین‏(ع) اعم از پیامبر(ص) و امام‏(ع) پرسش‏ها و شبهات بسیاری مطرح شده است مثلا پیامبر صلی الله وعلیه وآله با وجود ارتباطی که با دستگاه وحی داشت، چه نیازی داشت که به امر پروردگار عالم در سوره شوری، آیه 38 ملزم به شور و مشورت باشد؟ یا چرا حضرت

پاسخ: 

در این زمینه، پاسخ‏های قاطع و محکمی داده شده است که ما برخی از آنها را در این جا می‏آوریم: 1 – پیامبران و امامان‏علیهم‏السلام، برای هدایت و راهنمایی بشر به سوی سعادت آمده‏اند، از این رو رفتارشان جنبه تعلیمی و تربیتی دارد. به عبارتی: نه تنها در گفتار بلکه در رفتارشان نیز چگونه زیستن را به انسان‏ها آموخته‏اند. این مطلب، در قرآن کریم آمده است: ” لَقَدْ کاَنَ لَکُمْ فیِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کاَنَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الاَْخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا؛ مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می‏کنند.”1بنابراین، منظور از مشاوره و مشورت کردن پیامبرصلی الله وعلیه وآله، جنبه تعلیمی و تربیتی آن بوده است. پیامبرصلی الله وعلیه وآله با مشاوره کردن، یاران خود را درس عملی می‏داد که پس از وی در مشکلات امور، دور هم گرد آیند و از طریق مشورت، مشکلات اجتماعی و امور پیچیده را حل کنند. جایی که بزرگ یک جمعیت با آن مقام بلندی که در معارف و علم، سیاست و تدبیر دارد، عملاً خود را بی نیاز از شور نداند و از افکار یاران صمیمی خود در حل گرفتاری‏ها بهره‏برداری نماید، بایست هواداران و پیروان آیین او از این عمل سرمشق گرفته و در گرفتاری‏ها از همین در وارد شوند و مستبدانه کاری را انجام ندهند. البته بدیهی است که شور و مشورت تنها در مسایلی باید باشد که دستور قاطعی از طرف خداوند در مورد آن نباشد.2 همین گونه است رفتار معصومان‏علیهم‏السلام در دیگر جنبه‏های زندگی فردی و اجتماعی، از جمله در مسئله مهم درمان و طبابت. معصومان‏علیهم‏السلام با وجود قدرت بر کرامت و خوب نمودن خود و دیگران از راه معجزه – چنان که مواردی نیز به خاطر حکمت‏های خاص، از ایشان دیده شده است – به طور معمول از راه‏های طبیعی و مجاری عادی و به وسیله پزشک و دارو به درمان خود می‏پرداختند. در واقع از این راه، قصد احترام و ارزش نهادن به دانش و اندیشه بشری و ترغیب انسان‏ها به رشد استعدادهای فطری خود و تفکر بیشتر در آیات آفاقی و انفسی را داشته‏اند. از دیدگاه اسلام، هم دانش دارای ارزش و شرافت ذاتی است و هم دانشمند، شریف و با ارزش می‏باشد. از این رو باید به دانشمند و طبیب ارج نهاد و قدر زحمات او را به واسطه استفاده از دانش او دانست و از این راه به پیشبرد علم و دانش بشری یاری رسانید؛ همان چیزی که خواسته اسلام عزیز است. علاوه بر این که با پیشرفت دانش و آشنایی بیشتر بشر با اسرار جهان و پیچیدگی‏های جسم و روح خود، با عظمت پروردگارش بیشتر آشنا شده و از این طریق، راه بندگی و خضوع را در پیش گرفته و به سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت رهنمون می‏شود. 2 – دانش و آگاهی پیامبران و ائمه اطهارعلیهم‏السلام بر دو قسم است: نخست، علوم و دانش‏هایی که از راه‏های عادی برای آنان فراهم می‏آید، که در این گونه دانش‏ها با دیگر مردم تفاوت زیادی ندارند. دیگر، علومی است که برای آنان از راه‏های ماوراءطبیعی (وحی و الهام) حاصل می‏گردد. بدیهی است که پیشوایان ما وظیفه نداشتند در تمام موارد، طبق علومی که از راه‏های غیر عادی برای آنان حاصل می‏شد عمل کنند، بلکه تکالیف دینی آنها همواره طبق علومی بوده که از مجاری عادی برای آنها پیدا می‏شد، مثلاً پیامبرصلی الله وعلیه وآله و امامان‏علیهم‏السلام، منافقان را خوب می‏شناختند و می‏دانستند که آنها ایمان واقعی ندارند، ولی هرگز با آنان معامله با کفار را انجام نمی‏دادند، بلکه از نظر معاشرت و ازدواج و دیگر احکام با آنها مانند سایر مسلمانان رفتار می‏کردند. هم چنین هنگامی که در مسند قضاوت و حل و فصل مشکلات مردم می‏نشستند، مطابق قوانین قضایی اسلام حکم می‏کردند و از علوم غیر عادی خود استفاده نمی‏نمودند. بنابراین، موضوع اطلاع ائمه‏علیهم‏السلام از کشته شدن خود و خصوصیات آن، از دانش‏هایی است که از راه‏های غیر عادی برای آنها حاصل می‏شد، در حالی که وظیفه نداشتند به مقتضای آن علم، از آن پیشامدها جلوگیری نمایند، بلکه وظیفه آنان این بود که مثل سایر مردم با این پیشامدها رو به رو شده و به علم خود، ترتیب اثر ندهند. به بیان دیگر: بدیهی است که سرانجام هر انسان مرگ خواهد بود و هیچ آفریده‏ای در این جهان عمر ابدی نخواهد داشت. قرآن مجید می‏فرماید: ” کلُ‏ُّ نَفْسٍ ذَائقَهُ الْمَوْت ؛ هر انسانی مرگ را می‏چشد”3 و هر کس به علتی از دنیا خواهد رفت. ائمه اطهارعلیهم‏السلام نیز از این قانون مستثنی نبودند. تنها فرق آنان با دیگران این است که بقیه از علت و وقت مرگ خود خبر ندارند، اما آنان خبر داشتند، مثلاً امیرالمؤمنین علی‏علیه‏السلام در ماه رمضان سال آخر عمر خود می‏دانست که زندگی‏اش به پایان رسیده و به وسیله شمشیر ابن ملجم شهید خواهد شد. هم چنین امام حسین‏علیه‏السلام می‏دانست که از مسافرت برنمی‏گردد و در کربلا شهید خواهد شد. اما چون می‏دیدند که رضای خدا در شهادت آنان است، به خواست خدا کاملاً تسلیم و راضی بودند؛ زیرا می‏دانستند که خداوند بدون مصلحت چیزی را نمی‏خواهد. اصولاً معرفت و شناسایی پیامبران و امامان نسبت به خدا و عظمت او به اندازه‏ای سرشار و عمیق بوده که خود را در برابر اراده آفریدگار به حساب نمی‏آوردند و در پیشگاه او کاملاً مطیع و فرمانبرداری بودند و چیزی جز رضا و خشنودی خدا در نظر نداشتند، بلکه اصلاً خود را فراموش می‏کردند و فقط متوجه فرمان و خواست خدا بودند. از این رو در میدان‏های نبرد و فداکاری به طور کلی خود را فراموش می‏نمودند و حتی آنجا که می‏دانستند ظاهراً شکست می‏خورند و کشته می‏شوند، یکسان و بدون اعتنا در راه خدا نبرد و فداکاری می‏کردند.4 3 – همان طور که در روایات وارد شده، علم ائمه‏علیهم‏السلام این طور است که: “َ إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ اُعْلِمَ ،امام هر گاه خواهد بداند، به وی اعلام شود”.5 اما اگر در موردی خدا نخواهد که امامان‏علیهم‏السلام موضوعی را بدانند، آنان هم چون تابع خواست خداوند هستند، نمی‏خواهند که بدانند، در نتیجه از آن واقعه آگاهی پیدا نمی‏کنند. بنابراین، ممکن است بگوییم که در بسیاری از موارد که ائمه‏علیهم‏السلام در میدان‏های نبرد و فداکاری شرکت می‏کردند، از پیروزی یا شکست خود اطلاع نداشتند، چون خدا نخواسته بود که در آن موارد آگاهی داشته باشند و یا خود نمی‏خواستند که از منبع غیب آگاهی یابند، بلکه مانند سایر مردم باشند. و در این صورت، نبرد و فداکاری آنها مانند سایرین بوده؛ یعنی با این که احتمال کشته شدن و پیش آمدن خطر در بین بود، در راه پیشبرد دین مقدس اسلام جهاد می‏نمودند. 4 – همه افراد در زندگی خود گاهی به موضوعات و حوادثی برخورد می‏کنند که آنها را بر سر دو راهی قرار می‏دهد و مجبور می‏شوند که یک طرف را انتخاب نمایند. بدیهی است که شخص عاقل، طرفی را اختیار می‏کند که اهمیتش بیشتر باشد و از طرف دیگر چشم می‏پوشد. پیشوایان ما در مواردی که موضوع مهم‏تر از حفظ بدن در کار نبود، تا سر حد امکان، خود را از خطر حفظ کرده و مراعات سلامتی جسم را می‏نمودند. اما جایی که مصلحتی مهم‏تر و هدفی برتر از حفظ بدن پیش می‏آید، آنان از حفظ بدن چشم پوشیده و هدف عالی و مقدس را تعقیب می‏کردند، مثلاً امام حسین‏علیه‏السلام در طول زندگی خود هیچ‏گاه بدون جهت، جان و سلامتی خود را به مخاطره نیانداخت، بلکه همواره طبق وظیفه دینی در حفظ بدن خویش کوشا بود. امام دید یا باید از جان بگذرد و کشته شود و یا باید از اسلام عزیز چشم بپوشد و به عبارت دیگر: یا باید یزید را به حال خود بگذارد، در نتیجه اسلام در خطر بیفتد یا قیام کند و کشته شود، ولی در اثر شهادت، اسلام محفوظ بماند، اگر امام حسین‏علیه‏السلام با علم به این که کشته می‏شود، قدم در صحنه کربلا بگذارد، هیچ کس نمی‏گوید حسین بدون جهت خود را از بین برد؛ روشن است که فداکاری و از خودگذشتگی در راه دین را نباید با خودکشی و اقدام به مرگ اشتباه نمود. امام حسین‏علیه‏السلام می‏فرمود: ” إِنِّی لَا أَرَی الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما؛6 در شرایط کنونی، مرگ برای من سعادت است و زندگی با ستمگران ( مثل یزید که می‏خواهد بساط اسلام را جمع نماید ) در حقیقت هلاکت و مرگ است”. مردم آزاده و روشنفکر از فداکاری‏های امام حسین‏علیه‏السلام قدردانی نموده و اصولاً به شهدای راه حق و عدالت درود می‏فرستند و هیچ گاه به خود اجازه نمی‏دهند که بگویند حسین‏علیه‏السلام بدون جهت خود را به کشتن داد، بلکه توجه دارند که امام حسین‏علیه‏السلام جانش را فدای دین و حقیقت و عدالت نمود.7 1. احزاب (33) آیه 21. 2. آیه الله مکارم شیرازی و آیه الله جعفر سبحانی، پاسخ به پرسش‏های مذهبی، ص 573 و 574. 3. عنکبوت (29) آیه 57. 4. مؤسسه در راه حق، بیست پاسخ، قم، انتشارات در راه حق، ص 116 – 114. 5. ثقه الاسلام کلینی، الکافی، ج 1، ص 258. دار الکتب الإسلامیه تهران، 1365 هجری شمسی. 6. علامه مجلسی،محمد باقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 192، مؤسسه الوفاء بیروت – لبنان، 1404 هجری قمری. 7. مؤسسه در راه حق، بیست پاسخ، ص 119 – 118.

امیدوارم که پاسخ «درباره علوم معصومین‏(ع) اعم از پیامبر(ص) و امام‏(ع) پرسش‏ها و شبهات بسیاری مطرح شده است مثلا پیامبر صلی الله وعلیه وآله با وجود ارتباطی که با دستگاه وحی داشت، چه نیازی داشت که به امر پروردگار عالم در سوره شوری، آیه 38 ملزم به شور و مشورت باشد؟ یا چرا حضرت» را دریافت کرده باشید.

دکمه بازگشت به بالا