چرا جامعه ما ظرفیت آن را ندارد که قبول کند دختر و پسر می توانند روابط سالم و خوبی باهم داشته باشند؟
پرسش:
چرا جامعه ما ظرفیت آن را ندارد که قبول کند دختر و پسر می توانند روابط سالم و خوبی باهم داشته باشند؟
پاسخ:
به نظر ما در اینجا چند سوال وجود دارد که تا قبل از پاسخ دادن به آنها نمی توان به پاسخ سوال شما دست یافت. آن سوالات چنین است: منظور از یک رابطه سالم و خوب چیست؟ رابطه یک دختر و پسر به چه انگیزه ها یا محرک های درونی می تواند ایجاد شود ؟ چرا رابطه یک پسر و دختر وجود دارد و مثلا بین دو دختر یا دو پسر این چنین نیست؟ چه آسیب های فردی ، خانوادگی و اجتماعی می تواند در اثر ارتباط دختر و پسر ایجاد شود؟ اگر در این پرسش ها تامل کنید ، متوجه می شوید که بدون پاسخ های کامل و صحیح به پرسش های طرح شده ، نمی توانید به پاسخ صحیحی به پرسش مورد نظر دست یابید و در صورتی که بتوانید به پاسخ آنها دست یابید ، علت حساسیت خاص جامعه را نسبت به روابط دختر و پسر در می یابید . البته این مسئله اختصاص به جامعه ما ندارد ، بلکه در همه جوامع کم و بیش وجود دارد و ما در ادامه پاسخ به آنها اشاره خواهیم کرد. در ضمن توجه دارید که در اینجا سوال از یک و دختر پسر خاص نیست ، بلکه سوال شما ناظر به نگاه کلان جامعه است. در ضمن توجه دارید که جامعه ما یک جامعه دینی است و دین اسلام برای روابط نامحرم حدودی خاص وضع کرده است و طبعاً مردم جامعه نیز با توجه به فرهنگ و آگاهی دینی جامعه رفتار می کنند. بنابراین ، در پاسخ به سوال شما ، این مسئله نیز مطرح می شود که چرا اسلام برای روابط دو نامحرم ، حدود و مقیداتی را لازم شمرده است؟ حال با توجه به مقدمه ای که بیان شد ، در راستای پاسخ به سوالات طرح شده و از جمله پرسش مورد نظر شما می گوییم: واقعیت آن است که غریزه جنسی از نیرومندترین غرایز در وجود انسان است که بسیاری از رفتارهای انسانی را شکل می دهد و به گونه های مختلف ظهور و بروز دارد. اسلام که یک مکتب جامع است و می خواهد مردان و زنان مسلمان، از یک طرف روحی آرام و اعصابی سالم و چشم و گوشی پاک داشته باشند تا بتوانند قله های رفیع انسانی و رستگاری را فتح نمایند و از طرف دیگر به نیازهای غریزی و فطری خود نیز دست یابند ، بنابراین با حساسیت ویژه ، اما واقع بینانه و لحاظ کردن طبیعت و امیال درونی و خواسته های نفسانی انسان ، قوانین و احکامی را جهت حفظ و نگه داری فرد و جامعه در خط اعتدال و میانه روی وضع کرده است. از جمله آن احکام ، چگونگی ارتباط با جنس مخالف است .اینها همه به سبب این است که اسلام از جانب کسی برای هدایت انسان ها فرستاده شده است که خالق فطرت و غریزه با تمامی استعدادهای بهینه و ذخیره شده در انسان است. بنابراین هر عاملی که موجب تحریک انگیزه های شهوانی در جامعه گردد و به آرامش روحی و روانی و عفت عمومی ، صدمه وارد کند، موردتأیید اسلام نیست . اسلام می خواهد انواع لذت های جنسی در محیط و درون خانواده شکل گیرد و از این طریق آرامش روحی و روانی و پیوند های عاطفی نیز برقرار بماند و با طرح آن در محیط جامعه به پیوند خانواده و اجتماع نیز آسیب وارد نشود. در مورد روابط دختر و پسر نامحرم نیز آسیب های بسیاری وجود دارد که نمی تواند مورد غفلت واقع شود، خواه از طرف دختر و پسر و خواه از طرف خانواده یا جامعه. به جهت همان میل شدید جنسی که بیان شد. گاهی اوقات بی آنکه دختر و پسر(به خصوص دختران ) بخواهند ، در شرایطی قرار می گیرند که حتی اراده خود را از دست می دهند و دیگر نمی توانند از ارتباط جنسی خودداری کنند و ناخودآگاه و بی آنکه که بخواهند، کم کم در آن شرایط بدون بازگشت قرار می گیرند و زمانی متوجه می شوند که کار از کار گذشته است ، یعنی با فراهم شدن شرایط دیگر، اراده جلوگیری بسیار سخت و دشوار است . به خصوص آنکه پسران فریب کار و متاسفانه حرفه ای در فریب دختران جوان در این موارد ، شیاد و تردست هستند ، پس چرا نباید این جریان را از سرچشمه بست ؟ به همین خاطر در اسلام حتی خلوت کردن زن و مرد (دختر و پسر) نامحرم در مکانی که رفت و آمد نباشد، حرام و گناه است . در آخر این که مگر غیر از این است که تمام روابط جنسی بین دختران و پسران از همین ارتباط های به ظاهر ساده و دوستانه آغاز شده است ؟ و متأسفانه به همین ارتباط جنسی ختم نشده، بلکه عاملی برای پدید آمدن بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی و روانی نیز می شود. بهترین شاهد بر ادعای فوق مراجعه به واقعیات موجود در اجتماع است، شما درباره طلاقها ، فسادهای جنسی، اعتیاد و افسردگیها مقداری تحقیق کنید ، ببینید نقطه شروع این نابسامانیها از کجا بوده ؟ بسیاری از آنها با یک نگاه ساده یا یک ارتباط کلامی کوچک با نامحرم شروع شده و به تدریج به ایجاد محبت و عشق و مشغول شدن فکر انجامیده و در انتها به قرار و مدار و . . . اما مسئله این است که چون جوانان و نوجوانان مخصوصاً دختران جوان، هنوز به سنی نرسیدهاند که عاقبت برخی از کارها برایشان تجربه شده باشد، فقط همان ابتدای کار را که شیرین است میبینند و خدای ناکرده به دوستی با پسران نامحرم تن میدهند و به این ترتیب وارد دامی میشوند که خلاصی از آن بسیار دشوار است . چرا که اولین مشکل آنها، مشغولیت فکرشان است و عقب افتادن تدریجی از درس. مشکل بعدی خانواده (اگر دارای خانواده مذهبی باشند)، مشکل بعدی ازدواج است. آنها اگر بخواهند با همان پسری که از طریق کوچه و خیابان با او آشنا شدهاند ازدواج کنند هیچ ضمانتی وجود ندارد که آن پسر چند دوست دختر دیگر در آستین نداشته باشد و سر بزنگاه از این دختر جدا و به آنها نپیوندد و به این ترتیب دختران زیادی را دچار داغ فراق و افسردگی و نابسامانی خانوادگی نکند ، حتی در دانشگاهها یا محیطهای کاری نیز ارتباط نامناسب با نامحرم، غالبا باعث گرفتاری است ،زیرا چه بسا باعث ایجاد عشقهایی در دل دختران و پسران جوان میگردد که به دلائل گوناگون، هرگز به “وصل” منجر نخواهد شد و داغ آن برای همیشه به دل طرفین خواهد ماند و فکرشان را آزرده خواهد ساخت. مسائل فوق هیچکدام قصه نیست، بلکه واقعیتهایی است که به وفور در جامعه جاری است و ما تنها با گوشه هایی از آنها آشنا می شویم. بسیاری از گرفتاران این مسائل به دلیل حیا و شرم، مشکلات خود را برای دیگران بازگو نمیکنند. اگر این کار را میکردند درس عبرت خوبی برای دیگران مخصوصاً جوانان و نوجوانان میگشت. نکته مهم این است که وقتی این مشکلات ریشهیابی میشوند ، غالب آنها از همان نگاههای کوچک و سخنهای کوتاه و عشوههایی آغاز میشوند که به نظر پرسشگر دل پاک ما، نبایست روی آنها حساسیت نشان داد، اما چه میتوان کرد که همین موارد کوچک اگر مورد بی توجهی واقع شوند و ادامه یابند سر از مشکلاتی بسیاری در میآورند. بنابراین احکام دین مقدس اسلام، بر اساس مصلحت زندگی انسانهاست و خداوند که بهتر از هر کس ساختمان فطری انسان را میشناسد، از روی محبت و به خاطر خود ما این احکام را وضع نموده و گرنه او نه بخیل است و نه نیازمند به این احکام. ما نیز در نگاه خود به زندگی بایستی عاقبت کارها را بنگریم و از زندگی دیگران عبرت بگیریم و به این نکته برسیم که: چه بسا لذتهای کوتاه که رنجهای طولانی به ارمغان میآورد.
ما به «چرا جامعه ما ظرفیت آن را ندارد که قبول کند دختر و پسر می توانند روابط سالم و خوبی باهم داشته باشند؟» پاسخ دادیم.