بحث جبر و اختیار یکی از بحثهای مهم میباشد. آیا شروع و پایان هر شخصی که تولد و مرگ در دنیا میباشد، جزء مسائلی است که هیچاختیاری انسان ندارد؟ حال اگر از شما پرسیده شود که آیا مایلید به دنیا وارد شوید: پاسخ چیست؟ آیا تمام اختیارات ما در این بین (تولد و م
پرسش:
بحث جبر و اختیار یکی از بحثهای مهم میباشد. آیا شروع و پایان هر شخصی که تولد و مرگ در دنیا میباشد، جزء مسائلی است که هیچاختیاری انسان ندارد؟ حال اگر از شما پرسیده شود که آیا مایلید به دنیا وارد شوید: پاسخ چیست؟ آیا تمام اختیارات ما در این بین (تولد و م
پاسخ:
این پرسش به دو بخش تقسیم میشود : پرسش اوّل ـ در رابطه با بحث مختار بودن انسان در زندگی، آیا پیدایش اولیه انسان هم از روی اختیار خود او بوده است؟ پاسخ به این پرسش منفی است و نه تنها انسان اولیه اختیاری در به وجود آمدن نداشت، بلکه انسانههای بعدی و ما نیز این اختیار را نداشتیم . در واقع در نظام علیت جهان هستی، هیچ معلولی در به وجود آمدن خود اختیار ندارد و ما انسانها نیز معلول علتهای پیش از خود هستیم وچون علت وجود تحقق یافت، ما نیز به طور ضروری وجود یافتیم، پس اختیاری در این جهت نداشتیم و حتی اختیار داشتن ما نیز (بنابر قانون علیت) در اختیار ما نیست. ما چه بخواهیم یا نخواهیم موجود دارای اختیار آفریده شدیم، اما میتوانیم از این اختیار داشتن استفاده نیک یا بد داشته باشیم. انسانها در اصل پیدایش خود با اختیار خلق نشده اند ؛ زیرا اختیار داشتن در خلق شدن، منوط است به این که کسی باشد تا از او سؤال شود دوست داری خلق شوی یا نه! اگر آفریده شده باشد، دیگر سؤال از خلقت اختیاری بی فایده است، چون تحقق یافته است و اگر وجود نداشته باشد، سوال از معدوم معنا ندارد. توضیح بیشتر آنکه، ما دارای دو نوع حیات هستیم: 1- حیات حیوانی و مادی: این نوع حیات بین انسان و حیوان مشترک است و اموری از قبیل خوردن، آشامیدن و راه رفتن جزء این حیات است. در این گونه حیات اختیار راه ندارد، زیرا اوّلاً: قبل از خلقت کسی نیست تا به او اختیار داده شود که خلق شود یا نشود. ثانیاً: طبق قانون علیت هرگاه علت تامه برای وجود معلول مهیا شود، معلول حتماً موجود خواهد شد. معلول در اصل وجود خویش هیچ گونه نقشی ندارد. این قاعده در اصطلاح فلسفه جبر عِلّی و معلولی نامیده میشود؛ یعنی آفرینش انسان مانند همه حوادث و پدیدهها بر اساس قانون علیت است و معلول و پدیده در به وجود آمدنش، هیچ نقشی ندارد. 2- حیات انسانی و معنوی که حیات فکری و عقلائی است که از مختصات آدمی است. بدین جهت خداوند او را بر سایر مخلوقات برتری داده است. این حیات اختیاری بوده و انسان چنان آفریده شده که با اختیار خویش توانایی آن را داد که در مسیر تکامل قدم نهاده و به جایی رسد که جز خدا نبیند، یا آن قدر سقوط کند که مانند حیوان بلکه بدتر شود. این نوع از زندگی و حیات در اختیار انسان است و خود آن را میسازد و هدف از آفرینش نیز همین بوده است. دعوت اسلام به سمت همین حیات اختیاری است: ” یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَجِیبُواْ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یحُْیِیکُمْ” ” ای کسانی که ایمان آوردهاید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی میخواند که شما را حیات میبخشد! “.1 جمادات، گیاهان، حیوانات و ملائک و انسان هر کدام در مرتبهای از کمال قرار دارند و اشرف مخلوقات انسان میباشد که تمامی کمالات در وجود او به ظهور رسیده و یا به صورت بالقوه موجود میباشد که با سعی و اختیار خویش به آنها فعلیت میبخشد. هر کدام از موجودات به فراخور مرتبه وجودی خویش به وجود آمدهاند و جماداتی مثل سنگ قابلیت حیوان شدن را ندارند و حیوان را قابلیت انسان شدن نیست. آدمی با توجه به قابلیتهای نهاده شده از سوی خداوند در وجود وی آفریده شده است. هر چند انسانها به غیر اختیار خویش آفریده شدهاند، لکن برترین مخلوقات هستند تا بدان جا که خداوند بعد از نقل مراحل خلقت انسان، خود را بدین صورت توصیف مینماید: ” فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخَْالِقِین؛ پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است!”.2 خداوند برترین خلق کننده است، چون برترین مخلوقات را آفریده است. این برتری باید عاملی برای مباهات و خشنودی ما باشد، نه عامل یأس و دلتنگی. پرسش دوم ـ با توجه به تعیین سرنوشت انسان، اختیار داشتن انسانها چه نقشی دارد؟
ما به «بحث جبر و اختیار یکی از بحثهای مهم میباشد. آیا شروع و پایان هر شخصی که تولد و مرگ در دنیا میباشد، جزء مسائلی است که هیچاختیاری انسان ندارد؟ حال اگر از شما پرسیده شود که آیا مایلید به دنیا وارد شوید: پاسخ چیست؟ آیا تمام اختیارات ما در این بین (تولد و م» پاسخ دادیم.