برهان امکان و وجوب مقدماتی دارد؟ آیا منظور از مقدمه اول در این برهان این است که هیج موجود محدودی نمی تواند خود به خود موجود شود؟ چرا؟ 2- در مقدمه دیگر امده که باید علتی ممکن الوجود را به سر حد ضرورت برساند به گونه ای که امکان عدم نداشته باشد. در این صور

پرسش: 

برهان امکان و وجوب مقدماتی دارد؟ آیا منظور از مقدمه اول در این برهان این است که هیج موجود محدودی نمی تواند خود به خود موجود شود؟ چرا؟ 2- در مقدمه دیگر امده که باید علتی ممکن الوجود را به سر حد ضرورت برساند به گونه ای که امکان عدم نداشته باشد. در این صور

پاسخ: 

آنچه در سوال تان آمده، مربوط به برخی ار مسایل فلسفی می شود که در کتاب های فلسفی آمده، تفصیل مطالب و پاسخ سوالات خود را نیز باید در همان‌اثار مطالعه فرمایید. اما در این مجال به طور مختصر اشاره می کنیم که : آنچه در بند اول آمده ، مربوط به ممکن الوجود است. در آن از محدودیت یا عدم محدودیت سخنی نگفتیم. ممکن الوجود معنایش آن است که نسبتش به وجود و عدم مساوی است، نیازمند علت است تا او را از مرز تساوی نسبت به وجود و عدم بیرون برده ، به آن وجود و تحقق ببخشد. بدون علت خود نمی‌تواند از عدم رهایی یافته و وجود پیدا کند. درباره بند دوم پرسش باید گفت:هیچ کدام از ما تا هنگامی که علت باقی است، فرض و احتمال عدم نداریم؛ زیرا با احتمال عدم، معنایش احتمال وجود علتی که معلولش می تواند نباشد و این نقض قانون علیت است؛ بنابراین تا زمانی که علت هست، معلول نیز ضرورتاً‌خواهد بود. اما در مورد مثال مرگ باید توجه داشت که مرگ انعدام و نابودی نیست، بلکه رفتن از یک نشئه عالم، به نشئه و عالم دیگر است. رفتن نیز به واسطه علت های خاص خود است؛ بنابراین مرگ نابودی و عدم نیست، بلکه عدم در این عالم و وجود در عالم دیگر است و عدم در این عالم به جهت علت خاص خود است. درباره بند سوم پرسش باید گفت: غیر از ذات واجب تعالی سایر موجودات همه مخلوق و معلول‌اند و ذاتاً و صفاتاً ممکن الوجودند و امکان از لازمه وجود آنها است دلیل معروف آن این است که سراسر موجودات عالم متغیرند یا در ذات و یا در صفات و هرچه متغیر باشد حادث است و هر حادث ممکن الوجود است از این رو همه عالم مخلوقات و معلولات ممکنه الوجودند. دلیل دیگر بر این مسئله آن که تمام موجودات هستی غیر واجب تعالی دارای ماهیت‌اند و ماهیت نشانه محدودیت است، چون ماهیت در واقع حد شیء است، از این معلوم می‌شود که تمام مخلوقات ممکن الوجودند. سوم آنکه دلایل توحید و یکتایی واجب الوجود اقتضاء دارد که تنها یکی واجب الوجود باشد و انسان و دیگر موجودات عالم، اوصاف واجب الوجود را ندارند. اما درباره آنچه در بند چهارم پرسش آمده باید گفت: اولاً: آنچه بیان شده در مورد اصل وجود است، نه در مورد اوصاف و ویژگی های موجود. دوم: این که گفته شده: “هر چیز می‌خواهد موجود شود ،باید امکان عدم نداشته باشد” مراد عدم به مفهوم فلسفی است که در مقابل وجود قرار دارد. مثال که در باره کذب خداوند زده‌اید،‌مربوط به امر اخلاقی است چون کذب عدم صدق است و بدین مثال بحث ا ز دایره رویکرد فلسفی و عینی بیرون رفته است. سوم: با قطع نظر از همه مطالب یاد شده، اگر فرض کذب درباره خداوند مطرح شود ، خلل در وجود او پدید می‌آید، چون خدایی که چنین فرض درباره‌اش مطرح باشد ،قطعاً وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد، چون خدا موجودی منزّه از هر گونه عیب و نقص است. فرض کذب در او مساوی با نبود اوست. در توصیف خداوند بدین آموزه‌ قرآن کریم باید همواره توجه شود: سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ. منزّه است خداوند از آنچه وصف می‌کنند.1 1 . مؤمنون (23) آیه 91. پرسش : برهان صدیقین که یکی از براهین استنتاجی است را تشریح نمایید.

ما به «برهان امکان و وجوب مقدماتی دارد؟ آیا منظور از مقدمه اول در این برهان این است که هیج موجود محدودی نمی تواند خود به خود موجود شود؟ چرا؟ 2- در مقدمه دیگر امده که باید علتی ممکن الوجود را به سر حد ضرورت برساند به گونه ای که امکان عدم نداشته باشد. در این صور» پاسخ دادیم.

دکمه بازگشت به بالا