دختری دارم هشت ساله که از خدا و دیده نشدن او و خانه و زن و بچه خدا، سؤال میکند. با چه زبانی درباره خدا و مسائلی مانند نماز و روزه با او سخن بگویم تا قانع شود؟
پرسش:
دختری دارم هشت ساله که از خدا و دیده نشدن او و خانه و زن و بچه خدا، سؤال میکند. با چه زبانی درباره خدا و مسائلی مانند نماز و روزه با او سخن بگویم تا قانع شود؟
پاسخ:
کودک از سال دوم زندگی که با لغات و کلمات آشنا میشود، به تدریج به پرسش و پرگویی میپردازد. از این رو مرحله سنی سه تا هفت سالگی به دوران پرگویی مشهور است. گاهی کودکان در دوره کودکستانی، سؤالات زیادی درباره خدا و مرگ و امثال آن میکنند که پاسخ دادن به آنها کار چندان آسانی نیست و ظرافت لازم دارد. در این موارد باید توجه داشته باشیم که این مسائل برای کودکان چندان جدی نیستند و اگر بتوانیم فکرشان را به مسائل قابل فهم آنان منحرف کنیم، مشکلی پیش نخواهد آمد. از سوی دیگر میتوان این نکته را در پاسخ به کودک تفهیم کرد که جواب کامل برخی پرسشهای خود را در درسهای مدرسه خواهد یافت1، یا در آینده که بزرگتر شد و فهم و درک او کاملتر شد، میتواند به پاسخ دست یابد. همان گونه که امروز نمیتواند کتابهای فیزیک و ریاضیات را متوجه شود، پاسخ برخی سؤالات برای او قابل فهم نیست. در عین حال در برابر این گونه پرسشها میتوان پاسخ هایی داد که برای کودک قابل فهم باشد. در این جهت میتوان از داستانها و مثال هایی بهره گرفت که به بعضی اشاره میکنیم: روزی پیامبر اکرم(ص) با اصحاب خویش بر پیر زنی گذشت که با چرخ دستی نخ ریسی میکرد. از او پرسید: خدا را به چه دلیل شناختی؟ پیرزن دستش را که به دسته چرخ بود برداشت و چرخ ایستاد. پیر زن گفت: همچنان که این چرخ را دستی میباید که آن را به گردش آورد، چرخ عظیم جهان را که همواره در گردش است، دستی مقتدر میگرداند.2 داستان دیگر: در زمان قدیم پادشاهی بود که به خدا ایمان نداشت اما وزیری داشت که خدا پرست بود. هر چه وزیر برای اثبات خدا دلیل میآورد، شاه قبول نمیکرد تا این که وزیر دستور داد در یک بیابان دور افتاده که هیچ ساختمان و درختی نبود، یک ساختمان خیلی خوبی ساختند و اطراف آن را درخت کاری کرده و جویهای آب در زیر درختان جاری ساختند. یک روز وزیر، پادشاه را به شکار دعوت کرد. در راه پادشاه نگاهش به آن ساختمان افتاد و از وزیر پرسید: در زمانهای گذشته که برای شکار به این جا میآمدیم، چنین ساختمانی نبود، چه کسی آن را ساخته است؟ وزیر پاسخ داد: اینها خود به خود به وجود آمدهاند. پادشاه گفت: مرا مسخره میکنی؟ این چه حرفی است که میزنی؟ آیا میشود که این ساختمان زیبا خودش ساخته شده باشد؟ وزیر گفت: وقتی بنای این ساختمان محقر و کوچک بدون بنا غیر ممکن باشد، چگونه میشود که بنای آسمانها و زمین و موجودات بسیاری که روی آن هستند، بدون آفریدگار باشد؟! پادشاه متوجه شد و به وجود خدا اعتراف کرد.3 برای کودک میتوان زندگی مورچهها را مثال زد که در یک صف منظم در حال حمل مواد غذایی به انبار هستند. آنها با نظم خاص بدون این که خط کش یا تابلو و علامتی داشته باشند، حرکت میکنند و با هم تصادف نمیکنند. نیز پای همدیگر را لگد نمیکنند و لانه را گم نمینمایند. آنها دانههای سالم را دو نیم میکنند تا سبز نشود. مورچهها در طول سال از دانههای ذخیره شده برای غذا استفاده میکنند، به این صورت که اول دانهها را خرد میکنند، سپس آن را به صورت ترشی و مایع درآورده و آن گاه مصرف میکنند. راستی چه کسی این موجودات ریز را آفریده و به آنها یاد داده تا چنین منظم باشند؟ در مورد دیده نشدن خداوند به ایشان بگویید: همه چیز قابل رؤیت نیست، مثلاً جریان الکتریسیته را نمیبینیم، ولی از طریق اثر آن (که روشنایی است) به وجودش پی میبریم. نیز خداوند در خانه و زن و فرزند داشتن با آدمها فرق دارد. ما چون نیاز داریم، به خانه و زن و فرزند احتیاج داریم، امااو نیاز ندارد، چون اگر داشته باشد، مثل انسانها می شود، نه بزرگتر و با عظمتتر از آنها. در مورد نماز و روزه به ایشان تفهیم کنید: همان طور که بدن ما نیاز به تغذیه دارد، روح نیز احتیاج به تغذیه دارد. غذای روح، نماز و روزه و عبادات است. خدا به نماز و روزه ما احتیاج ندارد، بلکه ما به نماز و روزه نیازمندیم، چون با نماز و روزه احساس آرامش میکنیم و به خدا نزدیک میشویم. نماز تشکر از خدا است. خداند نعمتهای فراوانی به ما داده است، پس باید از او سپاس گزاری کنیم، که بهترین نوع شکرگزاری، نماز و روزه است. نماز و روزه ما را از انجام کارهای زشت باز میدارد و در مقابل مشکلات مقاوم میسازد. خداوند افرادی را که به نماز میایستند و روزه میگیرند، دوست دارد. در مورد نکته پایانی (راه مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن و آینده فرزندتان) باید بگوییم نقش اساسی درمقابله با تهاجم فرهنگی را خانوادهها به عهده دارند. باید فرزندتان به وسیله ایمان و ارتباط با خدا واکسینه شود تا از ویروسها درامان بماند. بهترین شیوه، استفاده از روش الگودهی است. اگر در خانه مراقب باشید و عملتان با گفتارتان تطابق داشته باشد، فرزندتان از شما الگو برداری میکند و آن را به کار میبندد. البته برای پاسخ گویی به شبهات ایشان، علاوه بر خواندن کتاب، با مراکز پاسخ گویی در ارتباط باشید و زمینه ارتباط ایشان را نیز فراهم نمایید، نیز کتابهای مفید را که متناسب با سطح سنی و علمی اینان باشد، در اختیارشان قرار دهید. 1 . سادات، محمدعلی، راهنمای پدران و مادران، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ????ش. ج2، ص 40 و 41. 2 . مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران: صدرا، ??73ش. ج6، ص 889. 3 . استادی، رضا، سی مقاله، بی جا، بی نا، بی تا، ص 421.
ما به «دختری دارم هشت ساله که از خدا و دیده نشدن او و خانه و زن و بچه خدا، سؤال میکند. با چه زبانی درباره خدا و مسائلی مانند نماز و روزه با او سخن بگویم تا قانع شود؟» پاسخ دادیم.