در آثار دکتر شریعتی خواندم که در زمان پیامبر چند نفر معروف به دهاه اربعه (معاویه، عمرو عاص، مغیره و زیاد بن ابیه) بودند که پیامبر(ص) جزء آن ها نبود، آیا این مطلب صحت دارد؟و در کتاب انقلاب عاشورای آقای مهاجرانی خواندم که آن چهار نفر از زیرکان عرب نبوده اند

پرسش: 

در آثار دکتر شریعتی خواندم که در زمان پیامبر چند نفر معروف به دهاه اربعه (معاویه، عمرو عاص، مغیره و زیاد بن ابیه) بودند که پیامبر(ص) جزء آن ها نبود، آیا این مطلب صحت دارد؟و در کتاب انقلاب عاشورای آقای مهاجرانی خواندم که آن چهار نفر از زیرکان عرب نبوده اند

پاسخ: 

جواب این پرسش بیان مطالب زیر را می طلبد: الف)اکثر مورّخان و شخصیت نگاران از اینان به عنوان هوشمندان و دانایان عرب یاده کرده اند ولی هوشمندان عرب منحصر به این چهار نفر نبودند،درمیان عربها افراد دیگری هم بودند که زیرک و هوشمند بودند، ولی شهرت نداشتند، بر این اساس اگر مقصود آقای مهاجرانی مبنی بر این که این چهار نفر از هوشمندان عرب نبودند و این از سیاست معاویه بود که از آن ها به عنوان چهار نفر هوشمند یاد کند، این نگرش قابل قبول نیست و حق باآقای شریعتی است، که این چهار نفر را از دانایان عرب دانسته است. ب)اما بی تردید همه این چهار نفر از زیرکان و هوشیاران زمان حیات پیامبر(ص) نبوده اند؛ زیرا برخی از آنها در زمان پیامبر(ص) از نظر سنی در حدی نبودند که به عنوان زیرکان و هوشمندان عرب مشهور شوند، زیاد بن ابیه در سال اوّل هجری متولد شد1و مغیره بن شعبه حدود هفت سال قبل از بعثت به دنیا آمد،2و بنابر نقل برخی از مورخان،معاویه پنج سال قبل از هجرت به دنیا آمد3، این سه نفر با وضعیت سنی که داشتند، نمی توانستند از هوشمندان عرب در زمان پیامبر باشند. البته عمر و عاص از نظر سنی در شرایطی قرار داشت که بتواند به عنوان هوشمند در زمان حیات پیامبر مطرح باشد. بر این اساس دیدگاه آقای شریعتی مبنی بر این که همه این چهار نفر از هوشمندان زمان پیامبر(ص) باشند، قابل قبول نیست، زیرا هوشمندی که شهرت جهانی پیدا کند، نیاز به تجربه و قرار گرفتن در مسند قدرت و حضور فعال در صحنه های سیاسی و اجتماعی دارد، و حال آنکه این چهار نفر در زمان پیامبر(ص) عملاً بر مسند قدرت و سیاست قرار نداشتند و فعالیت های سیاسی و اجتماعی آنان کم رنگ بود و بعد از رحلت پیامبر(ص) به مسئولیت گماشته شدند و بعد از رحلت پیامبر به عنوان هوشمند شهرت یافتند. ج) گرچه “داهی” به معنای زیرکی و هوشمندی است،4ولی برای زیرکی و هوشمندی دو معنا ارائه شده است ولی: گاهی زیرکی وعاقل بودن در معنای منفی به کار برده می شود وبه معنای شیطنت است و به کسی گفته می شود که برای رسیدن به قدرت و حفظ حکومت یا برای رسیدن به هر نوع منافعی، از اهرم خُدعه و نیرنگ بهره می گیرد و در زندگی فردی نیز از راهکار های غیر مشروع استفاده می کند. این زیرکی به آن معنایی است که معاویه، عمروعاص، مغیره و زیاد بن ابیه از آن بهره می گرفتند،چنانکه حضرت امیرمومنان معاویه را دارای عقل نمیدانست وتمام برنامه ها ونقشه های او را ناشی از نکراءوشیطنت اومی داند نه از عاقل بودن او و شیطنت را چیزی شبیه عقل معرفی می نمایند5 معاویه برای رسیدن به قدرت و حفظ حکومت از همه سازوکارها و ترفندهای غیر مشروع بهره گرفت. عمروعاص نیز در بهره گیری از راهکارهای غیر مشروع شهرت داشت،مغیره بن شعبه نیز در حفظ حکومت معاویه نقش بنیادی داشت. زیاد بن ابیه نیز،هم در زمان حکومت امیرمومنان(ع)و هم در زمان معاویه از خدعه و نیرنگ استفاده می کرد. زیرکی بدین معنا در آموزه های دینی نکوهش شده است. معاویه، عمروعاص، مغیره و زیاد بن ابیه بدین معنی از هوشمندان عرب به حساب می آمدند. متأسفانه در فضای جامعه آن روز این نوع هوشمندی وشیطنت ارزش محسوب می شد. بر این اساس این چهار نفر و طرفداران آن ها سعی می کردند از آن ها به عنوان هوشمندان عرب یاد شود. وگاهی مقصود از هوشمندی آن است که یک انسان به شرایط زمان آگاه بوده و رشد سیاسی داشته باشد و در رسیدن به حکومت از اهرم های غیر مشروع بهره نگیرد. زیرکی و هوشمندی بدین معنا در آموزه های دینی بدان سفارش شده و از آن به عنوان “کیاست” یاد شده است. طبیعی است بین دو معنای ارائه شده از زیرکی، تفاوت عمده وجود دارد. به سبب همین تفاوت معنا در عصر امیرمومنان(ع) برخی تصور می کردند که معاویه از علی(ع) سیاست مدارتر است. در برابر چنین نگرشی علی(ع) فرمود: “والله ما معاویه بأدهی منّی و لکنّه یغدر و یفجر و لولا کراهیّه الغدرِ لکنتُ مِن اَدهی النّاس؛6 سوگند به خداوند!‌ معاویه از من سیاستمدار تر نیست، اما او نیرنگ می زند و مرتکب انواع گناه می شود، اگر نیرنگ ناپسند نبود، من سیاستمدارترین مردم بودم”. د) اگر هوشمندی به معنای اوّل (نیرنگ) مقصود باشد، ساحت مقدس پیامبر(ص) از آن دور بوده و این صفت با مقام عصمت و رسالت همسویی ندارد، شاید مقصود آقای شریعتی که پیامبر را از “دهات” عرب به شمار نیاورده، زیرکی به معنای اوّل باشد، که در این صورت حق باایشان است. اگر مقصود از هوشمندی به معنای دوم (آگاهی) باشد؛ بی تردید پیامبر اسلام(ص) از هوشمندترین انسان ها بود. پیامبر اسلام هوشمند بود و به پرورش عقل مردم پرداخت و جامعه ای مبتنی بر هوشیاری و خِرد ورزی بنا نمود، چنان که امیرمومنان(ع) بدان اشاره نموده و جنگ های صدر اسلام نیز نشان داده است.(6) هوشمندی به معنای دوم این است که حضرت علی(ع) در تشکیل و حفظ حکومت از آن بهره گرفت و آن بهره گیری از سیاست مشروع بود واگر مقصود آقای شریعتی از هوشمندی معنای دوم باشد، نگرش او قابل قبول نیست؛ زیرا پیامبر از هوشمند ترین انسان ها بود و اصولاً قیاس پیامبر با چهار نفر مذکور (معاویه، عمر و عاص، مغیره و زیاد بن ابیه) قابل قبول نیست. 1. عز الدین ابن الأثیر ،الکامل، بیروت، دار صادر – دار بیروت، 1385/1965، 110:2. 2. الکامل ، همان، عز الدین بن اثیر (م 630)، ترجمه: ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، 1371ش. 342:10. 3. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولی، 1415/1995، 120:6. 4. لسان العرب275:4؛نورالسیره 5. کلینی ، کافی ، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش،11:1. 6. مجلسی، بحار الأنوار ، بیروت، موسسه الوفاء، 1404ق 291:72؛گنجینه روایات

ما به «در آثار دکتر شریعتی خواندم که در زمان پیامبر چند نفر معروف به دهاه اربعه (معاویه، عمرو عاص، مغیره و زیاد بن ابیه) بودند که پیامبر(ص) جزء آن ها نبود، آیا این مطلب صحت دارد؟و در کتاب انقلاب عاشورای آقای مهاجرانی خواندم که آن چهار نفر از زیرکان عرب نبوده اند» پاسخ دادیم.

دکمه بازگشت به بالا