ضرورت تقرب به خدا و معنای آن

 ضرورت تقرب به خدا و معنای آن

ارتباط و نزدیکی با خدا دلایل زیادی دارد که به بعضی از آنها اشاره می شود :الف ) نزدیک شدن و انس با خدا نیاز ذاتی انساننزدیک شدن و انس با خدا امرى غریزى و از نیازهاى فطرى بشر است. به قول ویلیام جیمز: «در ما غرایزى هست که مار ابه دنیاى دیگر پیوند مى دهد، همان طور که غرایزى به این جهان پیوند مى دهد». به عبارت دیگر عبادت حالتى روحانى و معنوى است که مبدأ و مقصد مادى ندارد. بنابراین انسان با عبادت به یک احساس معنوى و فرامادى خود پاسخ مى دهد و لازمه هر احساس طبیعى این است که پاسخ دادن به آن موجب لذت و ابتهاج است و پایه اى از پایه هاى سعادت بشر را تشکیل مى دهد.
امیرمؤمنان در لذت ما قبل از عبادت و انس با پروردگار مى فرماید: «پروردگارا تو از هر انیسى براى دوستانت انیس ترى. و از همه آنها براى کسانى که به تو اعتماد کنند براى کارگزارى آماده ترى، آنان را در باطن دلشان مشاهده مى کنى و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهى و میزان بصیرت و معرفت شان را مى دانى، رازهاى آنان نزد تو آشکار است و دل هاى آنان در فراق تو بى تاب. اگر تنهایى سبب وحشت آنان گردد یاد تو مونس شان است و اگر سختى ها بر آنان فرو زیرد به تو پناه مى برند». [ نهج البلاغه، خ 225، شهید مطهرى، سیرى در نهج البلاغه، ص 98-97]
اگر همه مردم رو به خورشید خانه بسازند چیزى به خورشید اضافه نمى شود و اگر همه مردم پشت به خورشید خانه بسازند، چیزى از خورشید کم نمى شود. خورشید نیازى به مردم ندارد که رو به او کنند، این مردم هستند که براى دریافت نور و گرما باید خانه هاى خود را رو به خورشید بسازند.
خداوند به نزدیک شدن و عبادت انسان نیازى ندارد که فرمان داده عبادت او را انجام دهند. این انسان است که با رو کردن به او از الطاف خاص الهى برخوردار مى شوند و رشد مى کنند.
قرآن مى فرماید: اگر همه مردم کافر شوند، ذرّه اى در خداوند اثر ندارد، زیرا او از همه انسان ها بى نیاز است. «اِن تکفروا انتم و مَن فى الارض جیمعاً فانّ اللّه لغنىٌّ حمید»[ابراهیم /8 ]
خداوند بی‌نیاز و غنی‌ است‌ و نیازی‌ به‌ عبادت‌ انسان ندارد اما خداوند رحیم‌ و حکیم‌ عبادت و نزدیکی به خود را برای‌ بهره‌مندی‌ انسانها قرار داده‌ است‌ زیرا ما انسانها فقیر و محتاج‌ هستیم‌ و باید با ارتباط‌ با خدای‌ بی‌ نیاز و مبدأ قدرت‌ وکمال‌ نیاز خود را برطرف‌ کنیم‌ چنانچه‌ لامپها با ارتباط‌ با منبع‌ انرژی‌، نور می‌گیرند و نورافشانی‌ می‌کنند.
« یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» [فاطر/ 15] ؛ اى مردم! این شمایید که به خداوند نیاز دارید و (تنها) خداوند، بى‌نیاز و ستوده است.

ب ) غفلت‌ و دوری از خدا موجب‌ انحراف‌ انسان
غفلت‌ و فراموشی‌ یاد خدا موجب‌ انحراف‌ انسان در مسیر زندگی‌ دنیا و ارتکاب‌ زشتیها می‌شود و نزدیکی و عبادت خدا مانع‌ این‌ غفلت‌ و آن‌ زشتیهاست‌ ، به همین دلیل خداوند متعال در رابطه با نماز که بهترین راه نزدیکی به خداست می فرماید : «ان‌ الصلاه‌ تنهی‌ عن‌ الفحشاء و المنکر.» [عنکبوت / 45] ؛ همانا نماز است که (اهل نماز را) از هر کار زشت و منکر باز می‌دارد ، حضرت‌ علی‌ علیه السلام هم در این زمینه فرموده‌اند: «ذکر الله‌ راس‌ مال‌ کل‌ مؤمن ‌و ربحه‌ السلامه‌ من‌ الشیطان‌ » [غرر الحکم ، ح5171 ] ؛ یاد خدا سرمایه‌ هر مؤمنی‌ است‌ و سود آن سلامت‌ از شیطان‌ است.
پس‌ یاد خدا و نزدیکی به او وسیله‌ دفاعی‌ و یک‌ مبارزه‌ عملی‌ با دشمن‌ نفس‌ و شیطانی‌ است‌.

ج ) نزدیکی به خدا مهمترین راه رسیدن به آرامش
و بالاخره‌ روح‌ و روان‌ آدمی‌ که‌ فطرتی‌ الهی‌ دارد با نزدیکی و یاد خدا آرام‌ می‌گیرد و در پرتو این‌ اطمینان‌ و آرامی‌، زندگی‌ با نشاط‌ و سرور و آرامش‌ خواهد داشت : «الا بذکر الله‌ تطمئن‌ القلوب‌».[رعد / 13] ؛ آگاه باشید با یاد خدا دل‌ها آرامش پیدا می‌کند”.
کسی‌ که‌به خدا نزدیک نشود در دنیا و آخرت‌ خسارت‌ «غفلت‌» و «بی‌توجهی‌» خود را خواهد دید. در دنیا قلب‌ پر اضطراب‌ و ناآرام‌، و خدای‌ ناکرده‌ ارتکاب ‌زشتیها، و در آخرت‌ جزای‌ این‌ اعمال‌ و آن‌ نسیان‌ یاد خدا.

د) دلیل اصلی ضرورت قرب به خدا، نیاز انسان به کمال است. فلسفه خلقت انسان در این دنیا این است که به کمال مطلوب خود برسد و آماده سفر آخرت شود. انسان چون مظهر خدا است و خدا منبع تمام کمالات هستی است، پس انسان تنها از طریق تقرب و شبیه شدن به صفات خدا است که به کمال می رسد و راه دیگری برای به کمال رسیدن و تحقق هدف خلقتی خود ندارد.
روح انسان زمانى به کمال مطلق نزدیک مى شود که از کمالات وجودى خداوند بهره ببرد و مظهر کمالات الهی گردد؛ مثلا خداوند عالم است، پس اگر بر علم و بصیرت و ایمان انسان افزوده شود، به خدا قرب حقیقى پیدا کرده است، یا خداوند قدرت و حیات مطلق است، اگر قدرت و حیات انسان نیز در پرتو بندگی خدا فزونی گیرد؛ به خداوند نزدیک شده است. پس به هر اندازه انسان در صفات و افعال خود به خدا شبیه تر باشد، قرب او به پروردگار بیشتر و به لحاظ وجودی کامل تر خواهد بود.
قربى که انسان کمال یافته به آن مى رسد، در اثر درک عمیق ارتباط خود با خداست و این درک زمانى پدید مى آید که انسان وابسته بودن و فقر و فنای ذاتى خویش نسبت به پروردگار را شهود نماید.
انسانى که به این جایگاه برجسته دست مى یابد، چشم و گوش و اراده او خدایى خواهد شد؛ از این رو هر اندازه انسان خود را مستقلّ و جداى از پروردگار بداند و در تدبیر امور به اسباب و وسایل بیشتر تکیه نماید و براى آنها استقلال و تأثیرگذارى بیشترى قائل باشد، نادان تر و ناقص تر و از خدا دورتر خواهد بود.
معنای قرب به خدا:
نزدیکی به خدا از نوع نزدیکی هایی که در جهان می شناسیم نیست، بلکه یک واقعیت معنوی عمیق است که با تعالی و تکامل روح انسان تحقق می یابد، فهم و درک این واقعیت معنوی، نیازمند شناخت و معرفت ویژه و وصول به مراتبی از قرب معرفتی است.
همچنین هر چه میزان معرفت انسان نسبت به جنبه های ضعف و قوت خویش، و جمال و جلال خداوند بیشتر باشد و هر اندازه توانسته باشد از گناهان بدنی و قلبی و فکری دور شود و جسم و دل و اندیشه خویش را متوجه خداوند سازد، به همان اندازه می تواند این واقعیت معنوی را بیشتر درک کند و مفهوم قرب و نزدیکی به خدا را لمس نماید.
پس مراد از قرب به خدا این است که انسان در اثر سلوک اختیاری و انتخابی با اعمال و کردار نیکو و دوری از هر زشتی و پلیدی، مظهر صفات و کمالات الهی (علم، قدرت، اراده، رحمت، ربوبیت، کرامت و… .) شود و از طریق قرب صفاتی و مسانخت با کمالات الهی، به مقامی برسد که همانند خدای متعال دارای اثرگذاری ولایی گردد؛ یکی از این تاثیرات، اجابت دعا است، یعنی به جایی برسد که: ان دعانی اجبته و ان سالنی اعطیته؛ اگر مرا بخواند، اجابت می‌کنم او را و اگر از من‌ چیزی بخواهد به او عطا می‌کنم.
بی شک بنده‌ای که از نظر صفات و کمالات با صفات و کمالات الهی سنخیت پیدا می کند، مورد عنایت خداوند خواهد بود و در نتیجه آن، باذن الهی قدرت تصرف تکوینی می یابد و به کمال نهایی خود که مقام ولایت و خلافت الهی است، می رسد.
در عرف جامعه نیز همین سنخیت و قرب شخصیتی و صفاتی، ملاک و معیار نزدیکی افراد به هم است و باعث می شود تا افراد جامعه به هم نزدیک شوند.
روایتی از امام صادق (ع) در کتاب معروف مصباح الشریعه نقل شده است که آن حضرت به فضیل بن عیاض فرمود: آیا می دانی عبودیت چیست؟ آیا می دانی عبودیت چه گوهری است؟ العبودیه جوهره کنهه الربوبیه؛ عبودیت گوهری است که ظاهرش عبودیت است و کنه و باطنش، ربوبیت و تصرف در امور است. عبودیت و بندگی خدا خاصیتش این است که هر چه انسان به خدا بیشتر نزدیک می شود، باذن خدا قدرت ولایت و ربوبیت پیدا می کند و اثرگذار می شود.
در ادامه می فرماید: فما فقد من العبودیه وجد فی الربوبیه و ماخفی من الربوبیه اصیب فی العبودیه؛ پس آنچه در بندگی پنهان است، در مقام ربوبیت یافت می‌شود و هر آنچه در مقام ربوبیت پنهان باشد، با بندگی حاصل می‌شود.
اگر کسی در مرحله اول، بندگی خدا را پذیرفت و خود را در معرض ربوبیت الهی قرار داد، آنقدر رشد می کند و به خدای متعال نزدیک می شود که خاصیت خدایی در او ظهور می کند و صبغه الله می شود، قرآن کریم می فرماید: صِبْغَهَ اللَّهِ، وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً؛ رنگی خدا و چه نیکو است رنگی که از خدا باشد و بعد در اثر چنین قربی، خودش جانشین خدا می شود و قدرت ربوبیت و ولایت پیدا می کند.
البته مفاهیم و عباراتی نظیر نزدیک شدن به خدا، به خدا رسیدن، به کمال رسیدن، شبیه خدا شدن، رنگ خدایی گرفتن و مانند آن، عبارات مختلفی هستند که حقیقت شان یکی است و مفهوم قرب به خدا، شامل تمامی این مفاهیم می شود.
ما هرگز نمی توانیم به ذات الهی نزدیک شویم، نزدیک شدن انسان به خداوند تنها از طریق صفات و کمالات الهی ممکن خواهد بود.
ذات واحد الهی، وجود مطلقی است که همه جا هست و همه عوالم خلقی ظهور و تجلی او است، خالق عالم و آدم است و انسان مخلوق و ظهور او است، بر اساس اصول فلسفه الهی، محال است که مخلوق و ظهور، تبدیل به ذات وجود و خالق شود؛ بنابراین تصور قرب به ذات و ذات شدن، اصولا مطرح نیست و محال است.
ولی از آنجا که انسان مظهر صفات و کمالات الهی است،‌ به همین دلیل آنچه در این وادی امکان پذیر است، فعلیت بخشی به همین مظهریت و قرب صفاتی به خدای متعال است. انسان تنها می تواند با نزدیک شدن به صفات الهی، مظهریت استعدادی خود را فعلیت بخشد و به خدا نزدیک و شبیه شود.
البته هر کس ممکن است علاوه بر صفات عمومی، از طریق صفت خاصی نیز به خداوند نزدیک شود، اهل انفاق و بخشندگی، از طریق صفت جود و بخشش به خدا نزدیک می شوند، مثلا از راه رسیدگی به فقرا و انفاق مال و جان به خدا می رسند.
عالمان از طریق صفت «علم» به خدا نزدیک می شوند و مظهر صفت «یا عالم» می شوند، پزشکان و طبیبان از راه درمان و ایجاد صفت “سلامت” به خدا نزدیک می شوند و مظهر صفت “یا سالم” خواهند بود. کسی ممکن است مظهر “یا نظیف” باشد و از طریق انجام کارهایی که با نظافت و بهداشت مرتبط است به خدا قرب پیدا کند. مربی و معلمان با تربیت انسان، مظهر ربوبیت خداوند می شوند و از طریق صفت “رب” به خدا نزدیک می گردند.
در کل تمام کسانی که در مسیر قرب الهی حرکت می کنند، علاوه بر تخلق به عموم صفات و کمالات الهی، می توانند برای خود راهی اختصاصی نیز برای نزدیک شدن به خداوند برگزینند، لذا گفته اند: الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق؛ راه های به خدا رسیدن به عدد خلایق و مردمان گسترده و متنوع است.
البته در کنار قرب به خدا توسط صفات مثبت و رحمانی، برخی از مردم نیز از طریق صفات منفی و شیطانی به جهنم خدا نزدیک می شوند و در نهایت سر از دوزخ در می آورند.

دکمه بازگشت به بالا