شیطان، کمینگاه ها و راه مبارزه با آن
شیطان، کمینگاه ها و راه مبارزه با آن
دوست گرامی. در پاسخ به سوال شما مفصلی را درباره شیطان و کمینگاه های او و راه دوری و مبارزه با شیطان درج کرده ایم که امیدواریم مفید باشد.
معانی شیطان
شیطان معانی مختلفی دارد:
1. معنای عام و لغوی؛ اهل لغت شیطان از «شَطَن» و «شاطن» را به معنای دور شدن دانستهاند؛ یعنی شیطان بر وزن فیعال به معنای «دور شده از رحمت حق» است.[1] به عبارت دیگر، به هر چیز مرموز، موذی، آزاردهنده، عامل شر و ایجاد کننده مانع در مسیر زندگی انسان را شیطان گویند، اعم از انسانهای بد (شیاطین انسی) یا عوامل طبیعی مانند میکرب و یا عوامل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی که مانع تعالی و رشد انسان میشوند. اطلاق شیطان بزرگ به آمریکا توسط امام خمینی (رض) به این اعتبار است.
این معانی و صفات در انسان باشد یا در جن، در چهار پایان باشد یا وحوش، خزندگان و غیره همه اینها از معانی و مصادیق آشکار شیطان است.
2. معنای خاص و اصطلاحی؛ این معنا همان ابلیس یا شیطان جنی معروف است که داستان آن در قرآن کریم آمده و بر سر زبان مردم است. وقتی کلمه شیطان گفته میشود، ذهن مردم متوجه آن ملعونی میشود که رو در روی خدا ایستاد و بر اثر خودداری از سجده بر آدم (ع) و نافرمانی، از درگاه الهی رانده شد.
دشمن قسم خورده
شیطان دشمن قسم خورده انسان است و همواره میکوشد تا او را از صراط مستقیم عبودیت حق خارج و اسیر و برده خود نماید، البته بعضی خیال میکنند شیطان همان هوای نفس است، درصورتیکه از دیدگاه قرآن کریم شیطان موجودی مستقل از انسان و جنّ است و خداوند آن را از آتش آفریده.[2]
شیطان دشمن دیرینه انسان و خدا است، او با تکبر و حسدی که نسبت به انسانها دارد، سعی در انحراف آدمیان دارد. داستان شیطان و کینهتوزی بیپایان او با یکایک انسانها، امری قطعی و یقینی است که بارها از سوی خدای مهربان و خالق شیطان و انسان، یادآوری و گوشزد شده است.
دشمن آشکاری که ابایی از دشمنی با آدمیزاد ندارد و رسماً عناد خود را اعلام کرده است؛ و به همین دلیل خدای متعال انسانها را از اطاعت او بر حذر داشته است: وَ لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ؛[3] از گامهای شیطان، پیروی نکنید، که او دشمن آشکار شما است.
در جای دیگر خود شیطان، به عزت خداوند قسم یاد کرده که همه بندگان خدا جز اندکی که به آنها دسترسی ندارد، گمراه سازد و از چند جهت به انسان حملهور شود: لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ و َعَنْ أَیْمَانِهِمْ و َعَنْ شَمَائِلِهِمْ و َلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ؛[4] از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغ آنها میروم و اکثر آنها را شکرگزار نخواهی یافت.
در توضیح جهات چهارگانه امام باقر (ع) میفرماید: منظور از آمدن شیطان به سراغ انسان از پیش رو، این است که آخرت و جهانى را که در پیش دارد در نظر او سبک و ساده جلوه میدهد و منظور از پشت سر، این است که آنها را به گردآوری اموال و تجمع ثروت و بخل از پرداخت حقوق واجب به خاطر فرزندان و وارثان دعوت میکند و منظور از طرف راست، این است که امور معنوى را به وسیله شبهات و ایجاد شک و تردید، ضایع میسازد و منظور از طرف چپ، این است که لذات مادى و شهوات را در نظر آنها جلوه میدهد.[5]
قرآن کریم در آیات فراوانی به دشمنی شیطان با انسان اشاره کرده:
1. اتمام حجت خدا به انسانها، درباره دشمنى شیطان و لزوم پرهیز از اطاعت وى: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ.[6] (خطاب آید) ای آدم زادگان، آیا به شما سفارش ننمودم که شیطان را نپرستید، زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شماست؟!
2. دشمنى شیطان با انسان، فلسفه نهى شدن آدمى از پیروى او: وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ؛[7] ای اهل ایمان، همگی در مقام تسلیم خدا درآیید و از وساوس شیطان پیروی مکنید که او همانا شما را دشمنی آشکار است.
3. بازداشتن انسانها از نعمتهای حلال، نمودى از دشمنى شیطان با آنان: یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالًا طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ؛[8] ای مردم، از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه را تناول کنید و پیروی نکنید از وسوسههای شیطان، به حقیقت شیطان از برای شما دشمنی آشکار است.
4. دشمنى شیطان با انسانها، عامل تلاش وى براى فتنهانگیزی و افساد میان آنان: وَقُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوًّا مُّبِینًا؛[9] و به بندگانم بگو آنچه را که بهتر است بگویند که شیطان میانشان را به هم مى زند زیرا شیطان همواره براى انسان دشمنى آشکار است.
علت دشمنی شیطان با انسان نیز به داستان خلقت آدم برمیگردد. در گفتوگویی که بین او و خداوند در این داستان ذکر شده، ابلیس مطلبی را بیان میکند که میتوان از آن به علت رفتار خصمانهاش با انسان پی برد.
خداوند بعد از آنکه آدم ابوالبشر را آفرید، به همه فرشتگان دستور داد تا بر این مخلوق جدید؛ سجده کنند. همه سجده کردند جز ابلیس! وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرین؛[10] سرپیچی ابلیس از فرمان خداوند از همان هنگام آغاز شد، او بر این مخلوق خدا سجده نکرد.
خداوند علت این نافرمانی را تکبّری میداند که در ابلیس وجود داشت، أَبى وَ اسْتَکْبَرَ؛ او خودش را برتر از انسان میدید؛ لذا وقتی که از او سؤال شد چرا بر انسان سجده نکردی گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدى و او را از گِل! قالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین[11] ابلیس با این استدلال دچار خودبزرگبینی شد و در برابر دستور خداوند عصیان نمود.
بعد از این واقعه بود که ابلیس از درگاه خداوند رانده شد و مورد لعن خداوند قرار گرفت، قَالَ فَاخْرُجْ مِنهْا فَإِنَّکَ رَجِیم[12] شیطانی که چند هزار سال در درگاه خداوند با فرشتگان زندگی میکرد بهیکباره از آن آستان قرب، سقوط کرد، امّا باز هم توبه نکرد و کینه آدم و فرزندان آدم را به دل گرفت و از خداوند مهلت خواست تا بتواند همه جنس بشر را از راه اطاعت خداوند خارج کند. قَالَ رَبّ فَأَنظِرْنىِ إِلىَ یَوْمِ یُبْعَثُون؛[13] سپس گفت: قَالَ رَبّ بمِا أَغْوَیْتَنىِ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنهَّمْ أَجْمَعِین؛[14] پروردگارا! به سبب آنکه مرا از راه بیرون کردى (از رحمت خود راندى) البته من هم در زمین براى ایشان (فرزندان آدم) گناهان را آراسته گردانم و همه آنان را گمراه میکنم.
بله! ابلیس با سجده نکردن بر مخلوق خداوند، خود را از بارگاه قدس الهی رانده شده دید و با در دل گرفتن کینه انسان و تلاش و سعی فراوان در جهت گمراه کردن بندگان خداوند، در باتلاق نافرمانی خداوند فرو رفت.
شیطان دشمن بیرونی و قسم خوردهای است که تا آخرین لحظات زندگی، دست از گریبان انسان برنمیدارد و درعینحال از آشکار و نهان ما و از تمام کردارها و اندیشههای ما، آگاه است.
قلمرو نفوذ شیطان
آیات فراوانی در قرآن به نفوذ شیطان دلالت دارد، ولی بااینهمه انسان در برابر شیطان مسلوب الاختیار نیست و اگر در بعضی از آیات به سلطه شیطان بر بعضی افراد اشاره شده، این سلطه تکوینی نخواهد بود، ازاینرو، شیطان در قیامت، به هنگام رویارویی با پیروان خود می گوید: خدا به شما بهحق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت شما را وعده دادم و خلف وعده کردم و بر شما (برای وعده دروغ خود) هیچ حجت و دلیل قاطعی نیاوردم و تنها شما را فراخواندم و شما اجابتم کردید، پس (امروز شما ابلهان که سخن بیدلیل مرا پذیرفتید) مرا ملامت مکنید بلکه نفس (پر طمع) خود را ملامت کنید که امروز نه من فریادرس شما خواهم بود و نه شما فریادرس من توانید بود، من به شرکی که شما به (اغوای) من آوردید معتقد نیستم، آری (در این روز) ستمکاران عالم را عذابی دردناک خواهد بود.[15]
البته روشن است که سلطه در آیه شریفه، اطلاق دارد و شامل هر نوع سلطهای میشود، چه سلطه بر ابدان باشد و چه سلطه بر افکار و اندیشه ها.
دعوت و تزیین اعمال و تسویل و وسوسه توسط شیطان ممکن است در انسان میل و شوق به گناهان ایجاد کند و انسان هم پس از آن به راحتی تن به معصیت و نافرمانی خدا دهد، ولی این به معنای مسلوب الاختیار کردن انسان نیست، بلکه او مخیّر است که دل و فکر خود را جایگاه و سنگر شیطان قرار دهد یا جایگاه ذکر الهی.
بسیارند کسانی که حاضر نیستند، حتی یک لحظه، قلب خود را جایگاه وساوس شیطانی قرار دهند؛ دلهای آنها لبریز از ایمان به خداست و همیشه بر او توکّل دارند و ازاینرو، شیطان هم بر آنها هیچ سلطهای ندارد.
البته گروهی هم هستند که تحت ولایت شیطان زندگی میکنند و کاملاً گوش به فرمان او هستند، بنابراین در ارتباط با سلطه شیطان، میتوان گفت: انسانها سه دستهاند و سلطه شیطان با هر یک از آنها متفاوت است:
1. گروهی که شیطان بر ایشان هیچگونه تأثیر و تسلطی ندارد:
الف) مخلصین
راه شیطان نسبت به اهل اخلاص در توحید و بندگان صالح خداوند کاملاً مسدود است و هیچ نوع تأثیرگذاری، وسوسه و اغواگری او در ایشان کارگر نیست. قرآن از زبان شیطان نقل میکند: لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین:[16] همه انسانها را گمراه میسازم مگر بندگانت را که از آنها هستند، مخلصین.
ب) اهل ایمان و توکل به خدا
دومین گروه مؤمنانی هستند که به خدا تکیه مینمایند. قرآن میفرماید: انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون؛[17] بهراستیکه شیطان را تسلطی نیست بر آنانکه ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل میکنند.
ت) پناه برندگان به خداوند
گروه سوم کسانی هستند که به خدا پناه میبرند. علی (ع) فرمود: من اعتصم بالله لم یضره شیطان؛[18] کسی که به خدا پناه برد شیطان بر او زیان نمیزند.
داستان حضرت یوسف (ع)، نمونهای از اعتصام به خداوند در مراحل خطرناک است که آن مرد الهی با پناه بردن به خدا و استمداد از درگاه او، در آن هنگامی که در دام همسر عزیز مصر قرار گرفت، از دام او گریخت و دامن خود را آلوده نکرد و با اراده قوی و تصمیم قاطع فرمود: قال معاذ الله انه ربی احسن مثوای؛[19] پناه بر خدا او پروردگار من است که جایگاه مرا نیکو قرار داده است.
آیتالله جوادی آملی: شیطان نسبت به دیگران که تحت ولایت او نیستند وسوسه میکند، آنها هم اعتنا نمیکنند میبینند این خطر متوجه آنها شد فوراً میروند به پناهگاه. خدای سبحان هم هشدار داد و فرمود: وَإِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ؛[20] اگر خاطرهای در ذهن شما رسوخ کرد که میدانید این خاطره خلاف است، فوراً به پناهگاه بروید؛ مثلاً نامحرمی از کنار شما میگذرد وسوسه پیدا شد که نگاه کنید، این نزغ شیطان و آژیر خطر است، فوراً بروید به پناهگاه، پناهگاهتان هم که خدای سبحان است؛ بگویید خدایا من به تو پناه بردم؛ البته با قلب بگویید نه اینکه تنها با زبان بگویید: أعوذ بالله من الشیطان الرجیم.[21]
2. افراد عادی که مورد اغواگری شیطاناند
نسبت به انسانهای عادی اگر چه شیطان تسلط کامل ندارد و سلطه او از نوع دعوت است و نمیتواند به ایشان امر کند، اما آنان به خاطر ضعف در بندگی و اطاعت خداوند، در معرض وسوسه و اغواگری و گمراهسازی شیطان هستند و باید دائماً به خدا پناه برند و مراقب باشند تا فریب او را نخورند و تسلیم نشوند.
شیطان این گروه را تسویل میکند، یعنی امور زشت و باطل را زیبا و حق جلوه میدهد و آلودگی و پستی و زشتی را در چشم انسان میآراید و زیبایی و خیرات و نیکیها را سخت و دشوار و سنگین جلوه میدهد و انسان را از رو آوردن به آنها بر حذر میدارد.
نفس اماره نیز شیطان را یاری میدهد و انسان را از درون وادار به اطاعت شیطان و انجام زشتیها و پذیرش باطل مینماید و در انجام اعمال صالح و نیکیها، سستی و تنبلی ایجاد میکند.
امیر مؤمنان (ع) در دعای کمیل میفرماید: الهی و مولای اجریت علی حکما اتبعت فیه هوی نفسی و لم احترس فیه من تزیین عدوی فغرنی بما اهوی و اسعده علی ذلک القضاء؛ ای خدا و مولای من! تو بر من حکمی را جاری کردی که در اجرای آن هوای نفسم را پیروی و اطاعت کردم و از زینت دادن و فریبکاری دشمنم شیطان دراینباره پرهیز و هراسی نداشتم، پس او (شیطان) بر طبق خواهش و میلم مرا فریب داد.
بنابراین گمراهی انسان حاصل همکاری نفس و شیطان است، زیرا دشمنان خارجی بدون هماهنگی با مهرههای داخلی و بدون داشتن زمینه و پایگاه درونی نمیتوانند موفق شوند. به همین جهت پیامبر (ص) فرمود: اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک؛[22] بدترین و سرسختترین دشمنان تو، نفس تو است که میان دو پهلویت قرار دارد.
پس اگر هوای نفس و آمادگی از درون نباشد، شیطان توان گمراه ساختن ما را ندارد، اما چون هوا و هوس و خواستههای افراط گونه داریم، شیطان همان را زینت داده و تأیید میکند تا بیشتر به آن جذب شویم.[23]
3. افراد تحت ولایت شیطان
دسته سوم کسانی هستند که کاملاً تسلیم شیطان شده و تحت سلطه و ولایت او زندگی میکنند، اختیار خود را به او داده و پیرو اوامر او گشتهاند؛ شیطان نسبت به این گروه حتی نیازی به اغواگری و وسوسه ندارد، بلکه به آنان امر میکند و آنها بدون هیچگونه مقاومتی اطاعت مینمایند: إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشْرِکُونَ؛[24] تسلط او تنها بر کسانى است که دوستش مى دارند و به خدا شرک مى آورند.
مؤمن هرگز تحت ولایت شیطان قرار نمیگیرد، شرک و کفر[25] است که زمینه پذیرش ولایت شیطان میشود. إِنـّا جَعَلنا الشـّیاطینَ أولیاءَ لِلذینَ لا یُؤْمِنون ؛[26] ما شیاطین را ولی کسانی قرار دادیم که خدا و قیامت را باور ندارند.
در سوره حجر آمده: تو بر بندگان من تسلط نخواهی داشت، مگر بر گمراهانی که از تو پیروی میکنند.[27]
راه رهایی از اسارت شیطان
برای مبارزه با شیطان و رهایی از اسارت و سلطه او دو راهکار علمی و عملی به کار گرفته میشود:
الف) راهکار علمی
شناخت کمینگاهها و دامنه فعالیت شیطان
معمولاً وسوسهها و کمینگاههای شیطان را در امور فردی و عبادی میدانند؛ درحالیکه دامنه فعالیت شیطان، بسیار گسترده است و وسوسههای او تمام کنشهای ذهنی، بیرونی، فردی و اجتماعی انسان را پوشش میدهد و مدام تلاش میکند تا انسان را از مسیر حق و کمال به انحراف بکشاند و آدمی را اسیر و برده خود نماید.
برخی از مهمترین راههای نفوذ و کمینگاههای شیطان:
1. ایجاد انحراف اعتقادی
مهمترین حربه شیطان ایجاد انحراف اعتقادی در انسان است، شیطان بیش از آنکه مترصد به گناه انداختن ما باشد، خواستار گمراهی ما است، برای او بیدینی و انحراف فکری انسانها بسیار مهمتر از گناهآلود کردن آنها است.
فرقه سازی (مانند بهائیت، وهابیت، انواع و اقسام عرفان و…) تخریب پایگاههای عقیدتی (زیارتگاهها، روحانیت، انجمن، مدارس مذهبی، مساجد، حسینیهها و…) تحریف دین، خرافه سازی و ارتجاع و تحجر بهنحویکه باعث بیزاری عموم مردم از دین و دینداری شود، قسمتی از فعالیتهای شیطان است.
ایجاد تفکر التقاطی «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» مانند اینکه به پیامبر (ص) گفتند تو را قبول داریم، ولی به جانشین تو ایمان نمیآوریم، نماز میخوانیم ولی خمس نمیدهیم و…) همچنین وسواس در انجام امور دینی که باعث میشود انسان بهدرستی نتواند از عهده انجام امور دینی برآمده و بهتدریج باعث انزجار او و اطرافیانش از این امور شود را میتوان نتیجه عمل شیطان دانست.
تزئین باورهای باطل، یکی از مهمترین کمینگاهها و روشهای شیطان برای زدودن ایمان حقیقی از صفحه قلب و جایگزین ساختن پندارهای باطل و اندیشههای بیاساس بهجای آن است. کسانی که بعد از روشن شدن حقیقت، به آن پشت کردند، شیطان کردارهای زشت و باورهای باطل را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است.[28]
شیطان با اضافه کردن خواستههای نفسانی و مغالطه بر یک اندیشه و عمل باطل، آن را تزیین میکند، یعنی زیبا و مطلوب نشان میدهد. به عنوان نمونه، کیست که نداند سجده بر خورشید، سبکسری است؛ اما قوم سبأ فریب آرایش این پندار زشت را خوردند و عمری به پرستش خورشید پرداختند.[29]
کدام عقل میپذیرد که انسان گوساله را پرستش کند؛ ولی سامری در غیاب حضرت موسی، گرفتار وسوسه تزئین شیطان شد و قوم بنیاسرائیل را گوسالهپرست کرد.[30]
امروزه نیز، جذابیت بسیاری از اندیشهها و باورهای بیاساسی که در برابر ایمان به خدا قد برافراشته و خودنمایی میکنند، بدون تردید خالی از تسویل و تزئین شیطان نیستند و اگر نبود تلاشها و آرایشهای او تا این حد باورهای باطل در میان جوامع نفوذ نمیکرد.
در قرآن کریم از قول شیطان آمده: وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً؛[31] و سخت گمراهشان کنم و به آرزو (های باطل و دورودراز) درافکنم و دستور دهم تا گوش حیوانات ببرند (که اینها نصیب بتها است) و امر کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند و (ای بندگان بدانید) هر کس شیطان را دوست گیرد نه خدا را، سخت زیان کرده زیانی آشکار.
نوآوری و بدعت در دین و ترویج خرافات، مانند بریدن گوش حیوان و تغییر خلقت خدا و تخممرغ شکستن برای دفع چشمزخم و مهره مار برای خوشبختی و هزاران خرافه دیگر، همگی کمینگاهی است برای نفوذ و سلطه شیطان بر انسان و گمراه نمودن او از یاد خدا و اعتقاد به قدرت و ولایت الهی.
2. غفلت از یاد خدا و آخرت
شیطان تلاش فراوانی دارد که بشر را جذب دنیا و سرگرمیهای آن کرده و آخرت را از یاد انسان ببرد. بزرگترین حربه شیطان برای فریب بشر، اصالت دادن به دنیا و لذتهای دنیوی در نزد او است، اصولاً پایه انکار آخرت بر اساس اصالت دادن به دنیا و لذتهای دنیوی و نفی تکالیف دینی است.
انسانها معمولاً با این سؤالات بهراحتی فریب میخورند: مگر چند سال در این دنیا زندگی میکنی، چه لذتی از این دنیا بردهای که میخواهی خودت را گرفتار کنی، چشم روی هم بگذاری پیر میشوی، بدون آنکه از جوانیت لذت برده باشی، دم را غنیمت بدان، حال را خوش باش.
دم غنیمت دآن که دنیا یک دم است
هرکه بادم همدم است او آدم است
در جهانبینی دینی، اصالت با آخرت است و نه دنیا، دنیا محل استقرار و ثبات نیست، دنیا گذرگاه موقتی است و اصالت دادن به دنیا و لذتهای آن مفتاح همه گناهان است.
بنابراین غفلت از یاد خدا و آخرت، اسلحه بزرگ شیطان و ابزار مهم او برای گمراهی انسان است.
قرآن کریم عامل غفلت را دنیاطلبی میداند: إِنَّ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُواْ بِالحْیَوهِ الدُّنْیَا وَ اطْمَأَنُّواْ بهِا وَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ ءَایَاتِنَا غَافِلُون؛[32] البته آنهایی که به لقاء ما دل نسبته و امیدوار نیستند و به زندگی پست دنیا دلخوش و دلبستهاند و آنهایی که از آیات و نشانههای ما غافلاند.
هر اندازه انسان به فکر اشباع غرایز حیوانی باشد، از آگاهی انسانی دورتر شده تا آنجا که یاد خداوند و اسمای حسنای الهی را فراموش میکند که نتیجهاش گشایش دریچه قلب به سوی شیطان و فراهم شدن زمینههای نفوذ او است؛ در آیه دیگری صریحاً میفرماید: وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ؛[33] و هر کس از یاد خدا روى گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم پس همواره قرین او است!
موسیقی، رقص و آواز، فیلمها و سریالها، شبکههای ماهوارهای، اینترنت، فضای مجازی، فوتبال و اتفاقات ورزشی، بازیهای رایانهای و… همه و همه از اموری است که اگر صحیح و هدفمند به کار گرفته نشوند و بیش از اندازه آدمی را سرگرم خود کنند، از عوامل غفلت از خداوند و فراموشی آخرت خواهند بود.
خداوند در آیه: إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ؛[34] یادآور میشود که غفلت آدمی از یاد خدا، عامل گرفتاری در دام و کمینی است که ابلیس برای آدمی نهاده است، منتهی پرهیزکاران فوراً یاد خداوند در دلشان زنده میشود و بیدار میشوند؛ بنابراین، انسان میبایست دمی از خداوند غافل نشود تا در دام ابلیس و یارانش گرفتار نیاید.
حقتعالی به یعقوب (ع) وحی فرستاد آیا میدانی چرا یوسف (ع) را چندین سال، از تو جدا کردم؟ از آنکه گفتی: ترسم که گرگ وی را بخورد. چرا از گرگ ترسیدی و به من امید نداشتی و از غفلت برادرانِ وی، بیندیشیدی و به حفظ من نیندیشیدی؟[35]
امام صادق (ع) فرمودند: البَیتُ الّذی لایُقرَأُ فیهِ القُرآنُ، وَ لا یُذکَرُ اللهُ عَزَّوَ جَلَّ فیهِ تَقِلُّ بَرَکَتُه، وَ تَهجُرُهُ المَلائِکَهُ، وَ تَحضُرُهُ الشَّیاطینُ؛[36] در خانهای که قرآن خوانده نشود و یاد خدا نباشد، برکتش کم شده، فرشتگان از آن دوری گزینند و شیطانها در آن حضور مییابند.
از این روایات میتوان استنباط کرد، در هر محیطی که یاد خدا و تلاوت آیاتش نباشد، بیفروغ و خاموش است و مُردابی است که محل تخمگذاری و رشد شیطانها و پایگاهی برای به دام انداختن دیگران خواهد بود؛ مانند محیطهای فاسد اجتماع که اینک ملاحظه میکنید.
گاهی افراد با ایمان را در نماز و مقدمات و شرایط آن به وسوسه میاندازد و یا آنقدر آنها را مشغول مقدمات و شرایط نماز، طهارت، نجاست، نیت، قرائت و … . میکند که از درک و کسب فضیلت آن باز بمانند.
همچنین آنها که عقیدهشان قدری محکمتر است را به تأخیر از اول وقت وسوسه میکند. زمانی نیز احکام الهی را در نظرشان ناچیز و بیهوده جلوه میدهد تا آنها را بر انجام گناه جرئت ببخشد و در عباداتشان بیمیل سازد.
به خصوص نماز از آن جهت که بهترین وسیله ارتباط مخلوق با خالق مهربان است، دام فریب شیطان قرار میگیرد؛ لذا شیطان روی نماز بسیار حساس است و تلاش میکند به هر نحو شده انسان را از نماز خواندن باز داشته و یا نماز او را ضایع کند. إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللهِ وَ عَنِ الصَّلاهِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ؛[37] شیطان میخواهد بهوسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. آیا بااینهمه زیان و فساد و با این نهى اکید، خوددارى خواهید کرد؟
از مهمترین عوامل حواسپرتی در نماز، وسوسه شیطان است. رسول اکرم (ص) میفرماید: اِنَّ العَبْدَ اِذا اُشْتَغل بِالصّلاه جاءَهُ الشَّیطان و قالَ لَه: اُذکُر کَذا، حتى یَضلّ الرجل اَنْ یَدرى کَم صَلّى؛[38] هنگامى که بنده خدا مشغول نماز میشود، شیطان میآید و به انسان مى گوید: این را بگو، این را بگو تا اینکه نداند، چطور نماز خوانده است.
امام صادق (ع) در روایتی فرمودند: إِنَّ مَلَکَ الْمَوْتِ یَدْفَعُ الشَّیْطَانَ عَنِ الْمُحَافِظِ عَلَى الصَّلَاهِ وَ یُلَقِّنُهُ شَهَادَهَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فِی تِلْکَ الْحَالَهِ الْعَظِیمَه؛[39] فرشته مرگ، شیطان را از مواظبت کننده بر نماز، دور میکند و در آن حال سخت (جان کندن) گواهى بر یکتایى خداوند و رسالت محمد (ص) را به او تلقین میکند.
3. کوچک شمردن گناه
گاه شیطان انسان را اینگونه فریب میدهد و میگوید: درست است تو آن کار خوب را انجام نمیدهی (مثلاً نماز نمیخوانی) اما عوضش به فقرا کمک میکنی، درست است که آن آقا دین ندارد، اما آدم صادقی است، درحالیکه کار زشت، زشت است و نباید با کارهای دیگر مقایسه شود و بزرگترین گناهان نزد خدای متعال گناهی است که انسان آنرا کوچک شمارد.
در روایتی پیامبر خدا (ص) فرمودند: إِنَّ إِبْلِیسَ رَضِیَ مِنْکُمْ بِالْمُحَقَّرَاتِ ؛[40] همانا شیطان به انجام گناهان کوچک از شما راضی میشود. امام رضا (ع) نیز فرمودند: الصَّغائرُ مِنَ الذنوبِ طُرُقٌ إلى الکبائرِ، ومَن لَم یَخَفِ اللّه َ فی القَلیلِ لَم یَخَفْهُ فی الکثیرِ؛[41] گناهان کوچک، راه هایى به سوى گناهان بزرگاند و کسى که از خداوند در اندک، ترس نداشته باشد، در زیاد نیز از او نمى ترسد.
علی (ع) در این زمینه فرمودند: اعظمُ الذُّنُوبِ عِنْدَ اللَّهِ ذَنْبٌ صَغُرَ عِنْدَ صَاحِبِهِ؛[42] پیامبر خدا (ص) فرمودند: لَا تَنْظُرُوا إِلَى صِغَرِ الذَّنْبِ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَى مَنِ اجْتَرَأْتُمْ؛[43] به کوچکی گناه نگاه نکنید، به این بیندیشید که با چه کسی به مخالفت پرداختهاید.
آن حضرت (ع) به اباذر فرمودند: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَرَى ذَنْبَهُ کَأَنَّهُ تَحْتَ صَخْرَهٍ یَخَافُ أَنْ تَقَعَ عَلَیْهِ، وَ الْکَافِرَ یَرَى ذَنْبَهُ کَأَنَّهُ ذُبَابٌ مَرَّ عَلَى أَنْفِهِ؛[44] مؤمن گناه خود را چنان تخته سنگ بزرگى بر بالاى سرش میبیند که میترسد به روى او بیفتد و کافر گناه خویش را مانند مگسى میبیند که از جلوى بینیاش رد شود.
4. عجب و خودپسندی
دام دیگر شیطان هنگامی است که آدمی دچار عجب و خودپسندی میشود. اگر انسان به خود ببالد و از خود شگفتزده شود، گرفتار عُجب خواهد شد و در این بالیدن تفاوتی نمیکند که به عملش بنازد یا به عبادتش، به زهدش یا به جمالش، فقر او در نظرش جلوه کند یا ثروتش و . درهرصورت، عُجبِ آدمی بهترین فرصت برای دشمن است؛ دشمنی که همیشه در انتظار چنین لحظههای طلایی است.
امام علی (ع) این نقطه بحران را برای مالک اشتر، چنین ترسیم کردهاند: وَ إیّاکَ وَ الإعجابَ بِنَفسِکَ وَ الثَّقَهَ بِما یُعجِبُکَ مِنها وحُبَّ الإطراء؛ فَإنّ ذلِکَ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّیطانِ فی نَفسِه لِیَمحِقَ ما یَکوُنُ مِن إحسانِ المُحسِنینَ؛[45] از خودپسندیدن و به خودپسندی مطمئن بودن و ستایش را دوست داشتن، بپرهیز که اینها همه از بهترین فرصتهای شیطان است تا بتازد و کرده نیکوکاران را نابود سازد. این کمین آنقدر حساس و خطرناک است که درباره آن گفتهاند: سَیِّئَهٌ تَسُؤُوکَ، خَیرٌ عِندَ اللهِ مِن حَسَنَهٍ تُعجِبُکَ؛[46] گناهی که تو را دلآزرده کند، نزد خداوند از کار نیکی که تو را شگفتزده کند، بهتر است.
5. ناامیدی از رحمت خدا
یأس از رحمت خدا و ناامیدی از برآوردن خواستهها و نیازها، بحران میآفریند؛ چون شیطان در جستوجوی انسانهایی است که از درگاه خدا قطع امید کرده، بیپناه شدهاند تا در شکارگاه یأس آنان را قلعوقمع نماید.
قرآن کریم در این زمینه میفرماید: ٱلشَّیطَنُ یَعِدُکُمُ ٱلفَقرَ وَیَأمُرُکُم بِالفَحشَاءِ وَٱللَّهُ یَعِدُکُم مَّغفِرَه مِّنهُ وَفَضلا وَٱللَّهُ واسِعٌ عَلِیم؛[47] شیطان شما را وعده فقر و بیچیزی دهد و به کارهای زشت و بخل وادار کند و خدا به شما وعده آمرزش و احسان دهد و خدا را رحمت بیمنتهاست و (به همه امور جهان) دانا است.
در آیه دیگری آمده: انَّمَا ذَلِکُمُ ٱلشَّیطَنُ یُخَوِّفُ أَولِیَاءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُم وَخَافُونِ إِن کُنتُم مُّؤمِنِینَ؛[48] تنها این شیطان است که دوستداران خود را میترساند، شما مسلمانان از آنان بیم و اندیشه مکنید و از من بترسید اگر اهل ایمانید.
ابونصر بزنطی میگوید: خدمت امام علی موسیالرضا (ع) عرض کردم: فدایت شوم؛ چند سالی است که از خدا حاجتی میطلبم و در دلم از تأخیر اجابت، احساسی دارم؛ حضرت میفرمودند: مواظب باش! شیطان از این رهگذر، تو را وسوسه نکند تا آنکه مأیوست سازد.[49] خطر این کمین به حدی است که گاهی شخص عابدی را نیز فرو میبلعد.
قرآن کریم صریحاً انسان را از یأس، نهی کرده و امید را پیش روی او نهاده است: ولا تایئَسُوا مِنْ روحالله إنّهُ لا یَایْئَسُ مِنْ روحالله الا القومُ الکافِروُن؛[50] و نومید مباشید از رحمت خدا؛ چه تنها کافران از رحمت خداوند، نا امیدند.
6. تسویف
بسیار اتفاق میافتد که شیطان ما را به این عنوان که هنوز جوانی و فرصت توبه داری، به کارهای زشت وادار میکند و از انجام کار های نیک بازمیدارد. برادران یوسف به یکدیگر گفتند: اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبیکُمْ وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحین ؛[51] باید یوسف را بکشید یا در دیاری (دور از پدر) بیفکنید تا روی پدر یک جهت به طرف خودتان باشد و بعد از این عمل (توبه کرده و) مردمی صالح و درستکار باشید.
امام باقر (ع) فرمودند: إِیَّاکَ وَ التَّسْوِیفَ فَإِنَّهُ بَحْرٌ یَغْرَقُ فِیهِ الْهَلْکَى؛ [52] از تسویف بپرهیز، بهدرستی که آن دریایی عمیق است که افراد زیادی در آن غرق و هلاک شدهاند.
امام سجاد (ع) در مناجاتی میگویند: فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسِّوِیفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِی وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَهَ الْآیِسِینَ مِنْ خَیْرِی فَمَنْ یَکُونُ أَسْوَءَ حَالًا مِنِّی؛[53] مرا در گریستن بر خودم یاریرسان؛ زیرا که با امروز و فردا کردن و آمال و آرزوها عمر خویش را بر باد فنا داده و از آنها شدهام که به خیر و نجات خود امیدى ندارند.
7. گذرگاه مرگ
روایات فراوانی وجود دارد که شیطان در حساسترین لحظه زندگی؛ یعنی لحظات احتضار و انتقال به جهان دیگر، نیروهای خود را بسیج میکند تا گوهر گرانبهای ایمان را از فرد محتضر بستاند.
امام صادق (ع) فرمودند: ما من أحد یحضره الموت ألاّ وکل به إبلیس من شیاطینه من یأمره بالکفر و یشککه فی دینه حتی یخرج نفسه فإذا حضرتم موتاکم فلقنوهم شهادهْ أن لا إله ألاّ الله و أن محمداً رسولالله (ص) حتی یموتوا؛[54] هیچ کس نیست که مرگش فرا رسد، مگر اینکه ابلیس به شیطانهای خود دستور میدهد که او را به کفر بکشانند و در دینش ایجاد تردید کنند؛ تا اینکه جانش بیرون آید. پس زمانی که نزد افرادی در حال مرگ بودید، گواهی دادن بر این را که: خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد (ص) بهراستی فرستاده خداست، به او تلقین کنید تا اینکه بمیرد.
تصور کنید دشمن چه قدر باید کینهتوز و لجوج باشد که در هنگام عبور انسان از گردنه بسیار دشوار مرگ که انسان سخت نیازمند مراقبت و آرامش است، دست به کار شود تا اگر بتواند با وسوسههای زهرآگین خود در این لحظههای پایانی مؤمن را از حریم دین بیرون برد تا سرانجام با دستخالی از این گلوگاه خطر، روانه عالم برزخ گردد.
8. زیبا جلوه دادن دنیا و شهوات
آراستن گناه و زیبانمایی شهوات دنیا، شیوه دیگر ابلیس است: قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ؛[55] شیطان وقتی رانده شد گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختى، من (نعمتهای مادّى را) در زمین در نظر آنها جلوه میدهم و به یقین همگى را گمراه خواهم ساخت.
قرآن از آراستن نعمتهای دنیوی و محبوب نمایاندن زنان، فرزندان، اموال فراوان از زر و سیم، مرکب، دام و کشت زار توسط شیطان پرده برداشته است. زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذالِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛[56] محبت امور مادى، از (قبیل) زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولى) اینها وسایل گذران زندگى دنیا است (و هدف نهایى نیست)؛ و سرانجام نیک (و زندگى والا و جاویدان)، نزد خدا است.
شیطان به روشهای مختلف کارهای زشت را برای انسان زینت میدهد، مثلاً جوان عاشق میشود و میخواهد با دختری که درخور او نیست ازدواج کند، برای اینکه به او برسد میگوید: بعد از ازدواج او را هدایت میکنم و خود را فریب میدهد. این نیز از وسوسههای شیطان است.
شد غلامی که آب جوی آرد
آب جوی آمد و غلام ببرد.
9. خشم و عصبانیت
شاید این کمین، از کمینهای دیگر شیطان خطرناکتر باشد؛ چون خشم، شعبهای از دیوانگی است. در آن حالت، عقل از کار میافتد و کنترل انسان از دست میرود و از خود غافل و بیگانه میشود، چه فرصتی طلاییتر از این فرصت برای دشمن خواهد بود؟
با از دست رفتن کنترل و انزوای عقل، اعضای بدن، بهویژه زبان، به فرمان دشمن رها شده، فاجعهها میآفریند. ناسزاها، تهمتها، دروغها، افشای رازها، آبرو ریختنها، ستمها و در این شرایط بروز میکنند و هر کدام به تنهایی مانند تیری آلوده از دشمن، قلب را نشانه میروند و آدمی را از پای در میآورند.
ازاینرو است که میتوان دریافت چرا روایات خشم را سپاهی از سپاهیان دشمن میشناسد؛ امیر مؤمنان، امام علی (ع) به حارث هَمدانی نوشت: اِحذَرِ الغَضَبَ؛ فَإنَّه جُندٌ عَظیم مِن جُنُودِ إبلیس؛[57] از خشم بپرهیز که آن، سپاهی بزرگ از سپاهیان ابلیس است. امام در نامهای دیگر به ابن عباس چنین مرقوم میفرماید: إیّاکَ والغَضَبَ؛ فَإنَّهُ طَیرَهٌ مِنَ الشَّیطانِ؛[58] از خشم بر حذر باش که آن بهره و سهمی (روزی و رزقی) از شیطان است.
10. نگاه به نامحرم
نگاه، از مهمترین کمین گاههای شیطان برای وسوسه آدمیان است. حضرت علی (ع) میفرماید: العیون مصائد الشیطان؛[59] چشمها کمین گاههای شیطان هستند.
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که آنچه دیده بیند دل کند یاد
پیامبر اکرم فرمود: النَظَر سَهْم مسموم مِن سهام ابلیس فمَن تَرکَها خَوفاً من اللّه اعطاه اللّه ایماناً یَجِد حلاوه فى قلبه؛[60] نگاه بد، تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است. هر کس از ترس خدا چشم خود را فرو بندد، خداوند به او ایمانى مى دهد که از درون، شیرینى آن را احساس مى کند. بسیاری از مفاسد اخلاقی و جنایاتی که در جامعه روی میدهد، ابتدا از یک نگاه ساده شروع شده و به رسوایی و جنایت منتهی میشود.
11. خلوت با نامحرم
خلوت با نامحرمان یکی از کمینگاههای مرگبار شیطان است که زمینه صید انسان میشود. در این زمینه پیامبر خدا (ص) فرمود: لا یَخلُوَنَّ رجُلٌ بامرأهٍ إلاّ کانَ ثالِثَهُما الشّیطانُ؛[61] هیچ مردی با زن نامحرمی خلوت نکند مگر اینکه سومی آن دو شیطان است. همچنین علی (ع) فرمودند: ثلاثٌ مَن حَفِظَهُنَّ کانَ مَعصوماً مِنَ الشیطانِ الرَّجیمِ و مِن کلِّ بَلِیَّهٍ: مَن لم یَخلُ بِامرَأهٍ لَیسَ یَملِکُ مِنها شیئاً و لم یَدخُلْ عَلى سُلطانٍ و لم یُعِنْ صاحبَ بِدعهٍ بِبِدعَتِهِ؛[62] سه چیز است که هر کس آنها را رعایت کند، از گزند شیطانِ رانده شده و از هر بلایى در امان خواهد بود: خلوت نکردن با زن بیگانه که هیچ اختیارى نسبت بدو ندارد، نرفتن به درگاه سلطان و یارى نکردن بدعتگذار در بدعتش.
12. مجادله و مراء
یکی از دامهای شیطان جدال و مراء با دیگران است. مجادله در واقع نوعی ستیزهجویی فکری با دیگران است که اگر بدون دلیل متقن باشد، از رذایل اخلاق اجتماعی محسوب میشود.
هنگامی که انسان بر سر مسائل علمی و دینی وارد مجادله با دیگران میشود، آنهم بدون علم و دانش لازم و کافی، وارد کمینگاه شیطان شده و راه سلطه شیطان بر خویش را هموار ساخته است.
قرآن کریم میفرماید: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَریدٍ؛[63] گروهى از مردم، بدون هیچ علم و دانشى، به مجادله درباره خدا برمیخیزند و از هر شیطان سرکشى پیروى میکنند.
ممکن است شما از علم و اطلاع کافی برخوردار باشید، اما طرف مقابل فرد جاهل، ناآگاه یا غافل و گاهی مغرض باشد، در این صورت نیز شیطان وارد میشود و نتیجه آن جز کدورت و درگیری و ناراحتی نخواهد بود.
البته در باب علمآموزی، گریزی از جدال و مباحثه نیست، ولی این امر باید مستند و مستدل به ادله عقلانی و وحیانی باشد؛ چنین مجادلهای جدال احسن است، اما مجادلاتی که بر پایه و اساس علمی و منطقی استوار نیست، راهی برای نفوذ شیطان و ایجاد دشمنی و فتنه میان مؤمنین خواهد بود.
شیاطین با ایجاد زمینه مجادله میکوشند حقگویان را به اطاعت خویش وادارند یا به تشنج دامن زنند: وَ لا تَأْکُلُوا مِمّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ؛[64] و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید که این کار گناه است؛ و شیاطین به دوستان خود مطالبى مخفیانه القا میکنند تا با شما به مجادله برخیزند؛ اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود.
13. همنشینی با اهل دنیا
نشستوبرخاست با انسانهای آلوده و هوسباز، خطرناک و کمینگاهی برای فریب شیطان است؛ چون در این جمع ایمان به دست فراموشی سپرده میشود و در عوض شیطان حضور فعال داشته، از این زمینه مساعد، بهرهبرداری تمام خواهد کرد؛ امیر مؤمنان (ع) میفرماید: مُجالَسَهُ أهلِ الهَوی مَنسَاهُ الإیمانِ وَ مَحضَرهُ الشَّیطان؛[65] همنشینی با اهل هوا، فراموشخانه ایمان و محل حضور شیطان است.
14. فتنه و اختلاف
شیطان رجیم همواره در کمین تفرقهها و جداییهاست و برای ایجاد شکاف بین جامعه، سرمایهگذاری میکند و با وسوسه در دلها میکوشد تا صف مؤمنان را بشکند و بهتدریج آنان را در مقابل هم قرار دهد.
ازاینرو، قرآن به ما توصیه میکند که بهگونهای با هم صحبت کنیم که بهانه به دست دشمن نیفتد.[66] امیر مؤمنان، امام علی (ع) در مورد این گلوگاه میفرماید: إنَّ الشَّیطانَ یُریدُ أن یُعطِیَکُم بِالجَماعَهِ الفُرقَهَ، وَ بِالفَرقَهِ الفِتنَهَ، فَأَصدِفُوا عَن نَزَغاتِه وَ نَفَثاتِه؛[67] شیطان میخواهد اجتماع شما را متفرق سازد و با تفرقه، فتنه بسازد، پس از فسادها و وسوسههایش روی بگردانید.
همین قدر که رابطه انسان با برادر ایمانیاش گلآلود شد، شیطان در گام بعدی با وسوسه، دیدگاه او را نسبت به برادرش منفی میکند؛ بهطوریکه اگر در شرایط عادی بود، هرگز چنین افکاری به قلبش خطور نمیکرد. ازاینرو، در نگاه او، نشستوبرخاست، سکوت و کلام و همه رفتارهای برادر ایمانیاش معنا و مفهوم دیگری پیدا میکند و بر اثر وسوسه دشمن، چالشها و ضعفهایی را میبیند؛ برای مثال در دیدگاه بیمارگونهاش او را متکبر، سست اراده، خودخواه و میبیند؛ درحالیکه هیچکدام واقعیت ندارد و اینها دسیسههای شیطان است.
بههرحال به ما هشدار دادهاند که بریدن از اجتماع مؤمنان، گلوگاه شیطان است و هر کس از جمع مؤمنان برید، طعمه شیطان خواهد بود: إیّاکَ وَ الفُرقَهَ فَأِنَّ الشّاذّ عَن أهلِ الحَقِّ لِلشَّیطان، کَما أنّ الشّاذّ مِنَ الغَنَمِ لِلذِّئب؛[68] از تفرقه و جدایی بپرهیز! چون هر کس از اهل حق برید، نصیب شیطان خواهد بود؛ همانطور که گوسفند وامانده از گله، سهم گرگ است.
15. فضای مجازی
شیطان در فضای مجازی نیز بسیار گسترده عمل میکند. دنیای امروز پر از فنّاوری است و تقریباً هر خانوادهای صاحب حداقل یک کامپیوتر، لپتاپ، گوشی هوشمند، تبلت و تلویزیون است.
ابزارهای دیجیتال که در اصل برای خدمت به بشریت ایجاد شدهاند، به دلیل عدم استفاده صحیح از آنها، تأثیر زیانآوری بر زندگی ما داشتهاند. دانشمندان با مطالعات زیادی به این نتیجه رسیدهاند که سلامت جسمی، اجتماعی و روانی ما به دلیل مواجهه بیش از حد با فنّاوری دچار آسیب میشود و شمارش این آسیبها فرصت فراوانی میطلبد. به صورت اختصار میتوان گفت: تمامی آسیبها و خطراتی که در این فضا جوانان و مردم ما را تهدید میکند، شیطانی هستند.
بنابراین یکی از مصادیق اسارت انسان، اسارتهای نوین و مدرن است؛ اسارت در چنبره فناوری، فضاهای مجازی، ابزارهای مدرن زندگی و دنیای جدید که اگر بهرهجویی از آنها از حد اعتدال بگذرد، قطعاً بندگی و اسارت میآورد، ابزارگرایی و شیء زدگی و شیء شدگی از جمله آن است.
عصر ما عصر پیشرفت فنّاوری و ارتباطات است و علوم با سرعت فزاینده رو به رشد دارد و اغلب انسانها هم در تلاشاند تا از این دریای خروشان، در زمینه خاص و مورد نیاز، بهرهای ببرند. البته این پیشرفتها آسایش و راحتی زیادی را برای نوع بشر فراهم آورده، اما درعینحال آرامش او را گرفته و مسبب دغدغههای دیگری شده است؛ که باید بهگونهای از اثرات سوء آن در امان بود و در این زمینه برگشت به آموزههای وحیانی و استمداد از آن مطمئنترین راه چاره است.
متأسفانه اغلب افراد در این فضا مراقب حضور شیطان نیستند، تماسهای تلفنی، شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، عرصهای شده برای حضور هر چه فعالتر شیطان بهگونهای که زنان و مردان در ورای دیوارها و دربها با هم خلوتهای طولانی دارند. در این فضا است که زن به شوهرش خیانت میکند و مرد به زنش. در این فضا است که هر کس در زندگیاش کوچکترین ناملایمتی احساس کند، معشوق و معشوقه جدیدی اختیار میکند و غم دل با وی میگوید و این نوع روابط را نیاز روز و اقتضاء زمان میدانند و حتی یک لحظه هم به نظرشان خطور نمیکند که احیاناً کاری که انجام میدهند، نامش گناه است و ناخشنودی خدای را در پی دارد و چنان در این عرصه بیمهابا میتازند که اصلاً یادشان نمیماند مرگ و حسابوکتابی هست.
عکسهای بزک کرده و مستهجن از خود تهیه کرده و در معرض دید هزاران نفر قرار میدهند و برای زشت کرداری، گوی سبقت را از هم میربایند.
شیطان نیز با پیشرفت علوم و فناوری ارتباطات، تمام حربههایش را به روز میکند و شما گاهی به قصد یک کار علمی وارد اینترنت میشوید و او هم با شما میآید و شروع میکند وسوسه کردن که خسته شدی بهتر است کمی هم سرگرم شوی، به فلان سایت برو که فلان عکس در آن بود بگرد و بیشترش را پیدا کن، خب پیدا کردی حالا نگاه کن چقدر جذاب هستند، چرا تو نداشته باشی؟ چرا تو اینگونه نباشی؟ و رهایت نمیکند تا کار علمی تو را همچون لکه سیاهی در پروندهات ثبت نماید، همراه تمامی عواقب شومی که به دنبال دارد و هزاران مثال زنده دیگر که من و شما به خوبی با آن آشنا هستیم.
وارد اینترنت که میشوید شیطان زودتر از شما آنجا حاضر است، بله در روزگار ما انگار گناه کردن نیاز روز شده است، اما آیا این بهانه سنتهای خداوند را در مورد پاداش و عقاب تغییر خواهد داد؟
ب) راهکار عملی
1. دشمنی با شیطان
قرآن کریم استراتژی مقابله با شیطان را به ما آموخته است. میفرماید: إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا؛[69] شیطان دشمن شما است پس شما هم با او دشمنی کنید. راه در امان ماندن از دشمنیهای این دشمن غدار، مبارزه و دشمنی کردن با او است، ولی متأسفانه اکثر مردم از این موضوع در غفلت بسر میبرند.
اما جای بسی تعجب است که شیطان با این دشمنی آشکار و اغواگری و سوق دادن انسانها به سوی گمراهی و ضلالت، تفرقه و منازعه، فقر و فحشاء و سرانجام، نومیدی و دوری از رحمت بیکران الهی، آنچنانکه باید و شاید، دشمنی او از جانب ما انسانها درک نمیشود و در اعماق جانها و اذهان ما جای نمیگیرد.
امام صادق (ع) فرمودند: رَأَیْتُ عَدَاوَهْ النَّاسِ بَعْضِهِمْ لِبَعْضٍ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ الْحَزَازَاتِ الَّتِی فِی صُدُورِهِمْ وَ سَمِعْتُ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَی إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا فَاشْتَغَلْتُ بِعَدَاوَهْ الشَّیْطَانِ عَنْ عَدَاوَهْ غَیْرِه؛[70] دشمنی بعضی از مردم را بر بعض دیگر در سرای دنیا و کینههایی که در دلشان هست را دیدم و گفته خدای متعال را شنیدم که میفرماید: بهدرستی که شیطان دشمن شما پس او را دشمن خویش گیرید؛ پس سرگرم عداوت شیطان از عداوت غیر شیطان شدم.
پیامبر اکرم (ص) به ابن مسعود فرمودند: شیطان را دشمن بدار که خدای متعال میفرماید: بهدرستی که شیطان دشمن شما پس او را دشمن خویش گیرید.[71]
راستی چرا ما انسانها دشمنی شیطان را که ریشه تمامی خطاها و غفلتها است باور نداریم؟ چرا گذاشتهایم تا این اندازه شیطان در ما نفوذ کند؟ با کدامین حکمت و عقل دست از قرآن و عترت برکشیدهایم و در دام کید و فریب شیطان، با آسودگی خاطر، به خوابی خوش گرفتار آمدهایم؟
چرا به سخنان خوبان الهی گوش نمیدهیم و به وعدههای پوچ شیطان دلخوش کردهایم؟ آیا این همه رنج و غمی که در زندگی داریم نشانه زیان کردن ما گمراهان نیست؟ آیا فقر و فحشای فراگیر جهان امروز، علامت اشتباه بزرگ ما نیست؟ جنگهای خونین و کشتارهای میلیونی، چه چیزی برای ما به ارمغان آوردهاند؟ چرا به اتحاد و همدلی روی نمیآوریم؟
شیطان دشمن این است که انسانها از زندگی روحانی و معنوی برخوردار باشند، او برای اغوا کردن انسان و اینکه نگذارد خدا را اطاعت کنند، سوگند یاد نموده و در این مسیر، از هیچ اقدامی فروگذار نیست. گاه وعده میدهد و با آرزوهای دورودراز، انسانها را میفریبد، گاه از راه ترس وارد جان آدمها میشود؛ ترس از فقر یا آیندهای تاریک و مبهم را به انسان تلقین میکند و با لحظهای نومیدی یا دقایقی لبریز از غرور جاهلانه، به هدف خود میرسد. از راه کسب حرام و ثروتاندوزیهای تکاثر طلبانه، یا بخل و خست و حرص نابودکننده، بر فکر و روح دوستان خود مسلط میشود.
متأسفانه مسئله شیطان نزد ما به چیزی بیاهمیت تبدیل شده است و اعتنای ما به او، تنها در این حد است که روزی چند بار او را لعنت کنیم و از شرش به خدا پناه بریم و برخی افکار پریشان خود را به او نسبت دهیم.
با توجه به گستره معنای شیطان، درمییابیم که دشمنی با شیطان تنها با ابلیس نیست، بلکه در حقیقت شامل دشمنی با تمام شیاطین انسی و جنی، فرهنگی و سیاسی و اجتماعی عالم میشود. در واقع این دشمنی همان جهاد اسلامی شامل جهاد اکبر و کبیر است که در طول تاریخ در جریان بوده و نباید هرگز از آن غفلت نمود.
2. ایمان و توکل به خدا
ایمان به خدا و آیات او، مانع ولایت و حاکمیت شیاطین بر انسانها میشود: إنّا جعلنا الشّیطان أولیآء للّذین لایؤمنون؛[72] شیطان بر آنها که در حصن ایمان سنگر گرفته و بر خدا توکل کردهاند، هیچگونه سلطهای نخواهد داشت: إنّه لیس له سلطان علی الذین ءامنوا وعلی ربّهم یتوکّلون؛[73] توکل حالتی از احوال دل و ثمره ایمان به توحید است؛ پس هر که بر خدا توکل کند، خدا همه کاره او میشود و از خطر نفوذ شیطان ایمن گردد.
3. تقوا و اطاعت خداوند
ملکه تقوا، چشم دل را بر وسوسه ابلیس بینا ساخته و از دام شیطان آدمی را حفظ میکند: إن الذین اتّقوا إذا مسّهم طائف مّن الشّیطان تذکّروا فإذاهم مّبصرون؛[74] طائف به معنی طواف کننده است. گویا وسوسههای شیطانی همچون طواف کننده پیرامون روح و فکر انسان پیوسته در گردش است تا راهی برای نفوذ بیابد. این آیه، جان مؤمن را تشبیه به کعبه کرده که شیطان حتی اگر بخواهد در کسوت احرام دور کعبه دل طواف کند و از راه وسوسه در دل جا باز کند، متقین میفهمند که این شیطان است که در چنین کسوتی وارد شده، ازاینرو متذکر و بینا شده و دفع میکنند.
شیطان نمیتواند بر روحی که با ایمان و تقوا قوی شده، تأثیر بگذارد؛ ولی دائماً منتظر فرصت است و برخی از هواهای نفسانی نظیر شهوت، غضب، حسد و انتقام را برمیانگیزد تا به هنگام فرصت مناسب در او نفوذ کرده و گمراهش سازد.
متقین وقتی از طرف شیطان احساس خطر کنند، ابتدا متذکر شده بینا میشوند، حذر میکنند، سالم میمانند و اگر هم گول بخوردند، توبه و انابه میکنند.
4. استعاذه و پناه بردن به خداوند
استعاذه پناهنده شدن به خداوند از شر شیطان است، منتهی استعاذه تنها به گفتن: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» نیست. استعاذه قولی، لازم است، اما کافی نیست. در استعاذه انسان باید عملاً به خداوند پناه ببرد.
استعاذه گریز از شیطان و دعا به درگاه خدا است که انسان را از گرفتار شدن در چنگال شیطان و صدمه دیدن از نیرنگهای او نجات میبخشد؛ زیرا شیطان عامل هر گناهی و منشأ هر نوع گمراهی و انگیزه عام دردها است. استعاذه و پناه بردن به خدا، طریق امن و آرامش انسان در دنیا و آخرت و گذرگاهی فراسوی سلامت و روان است.[75]
اصولاً ایمان اقتضا میکند که انسان برای جلب نفع و خیر از خدا کمک بطلبد و کارهایش را با بسم الله شروع کند و برای دفع ضرر و شر نیز از او کمک بخواهد و کارهایش را با اعوذ بالله آغاز نماید؛ زیرا طبق بینش توحیدی، هیچ مؤثری در عالم جز خدا وجود ندارد و هیچ حرکت و نیرویی نیست؛ مگر به خدا و دیگران همه کارگزار اویند.
قرآن کریم میفرماید: وإمّا ینزغنّک من الشیطان نزغ فاستعذبالله؛[76] و چنانچه بخواهد از طرف شیطان (انس و جن) در تو وسوسه و جنبشی پدید آید به خدا پناه بر. البته باید استعانت و استعاذه از سر صدق باشد، همانگونه که به گاه اعلام خطر، گفتن جمله «من به پناهگاه میروم» مشکلی را حل نمیکند، بلکه باید به سمت پناهگاه ایمان و توکل رفت و در آن قرار گرفت و با تمام دلوجان از او استمداد جست که این استعاذه واقعی است.
قرآن گویا با تفسیر «رجیم» «در اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، میخواهد این واقعیت را تفهیم کند که به هنگام تلاوت قرآن استکبار و غرور و تعصب را از خود دور کنید؛ این همان رجم و سنگسار شیطان است تا سرنوشتی همچون شیطان رجیم پیدا نکنید و بهجای درک حقیقت در پرتگاه کفر و بیایمانی سقوط ننمایید. رجمی که در مناسک حج انجام میشود، مصداقی از استعاذه و پناه بردن به خدا و دوری از شیطان است.
پس استعاذه امر معنوی حقیقی است و لفظ کاشف از آن است، اگر حال استعاذه باشد، گفتن اعوذ بالله نافع است وگرنه گاه همین استعاذه ملعبه شیطان میشود که خودش به زبان انسان جاری کرده است.
5. استغفار و توبه
یکی دیگر از راههای مبارزه با شیطان، استغفار و توبه است، امر به استغفار و توبه با هم فرق دارند، اما به لحاظ نزدیک بودن این دو مقوله، در یکجا آوردهایم. وقتی انسان از کاری که مرتکب شده، پشیمان میشود و با استغفار و طلب آمرزش از خداوند، توبه و بازگشت مینماید و پیمان میبندد که دیگر به سوی خطاها و گناهان گذشته باز نگردد و آنچه را انجام نداده از طاعت انجام دهد، ضربه بزرگی به شیطان وارد میکند.
هنگام توبه و استغفار ابلیس میگوید: خواستم انسانها را از راه وسوسه کردن به گناه وادار کنم، دیدم آنان همه زحمتهایم را با استغفار بر باد میدهند، وقتی توبه و استغفار گناهکاران را دیدم، راه دیگری در پیش گرفتم و از راه هواهای نفسانی، آنان را زمین زدم و به هلاکت رساندم، بهگونهای که میپندارند در مسیر هدایت قرار دارند، ازاینرو استغفار نمیکنند.[77]
6. انجام امور آزاردهنده ابلیس
برخی کارها موجبات آزردگی شیطان را فراهم ساخته و او را از انسان طرد میکند:
الف. گفتن بسم الله
طبق روایتی از امام صادق (ع) به هنگام خوردن غذا که بسم الله میگویید، شیطان به یارانش می گوید: بیرون روید که نه از شام خبری است و نه از خواب.[78]
ب. سجده طولانی
انجام سجدههای مکرّر و طولانی، برای شیطان سخت و دشوار است. امام علی (ع) فرمودند: سجده را طولانی کنید، زیرا هیچ کاری بر ابلیس دشوارتر از آن نیست که فرزند آدم را در حال سجود ببیند، به همین جهت وقتی امر به سجده شد، نافرمانی کرد.
ج. یاد اهلبیت (ع)
راوی میگوید: شنیدم که امام علی (ع) فرمود: چیزی برای شیطان و سربازانش سختتر از دیدار شما با یکدیگر نیست؛ آنگاه که دو مؤمن همدیگر را ملاقات میکنند و یاد خدا و فضایل اهلبیت (ع) را بر زبان میآورند، بر گونه ابلیس هیچ پاره گوشتی نمیماند، بلکه گونه او میریزد تا آنجا که از شدت درد، روحش به استغاثه درمیآید.
د. وجود قرآن و تلاوت آن در خانه
رسول خدا (ص) فرمودند: چیزی برای شیطان سختتر از قرائت قرآن با تأمل نیست و وجود قرآن در خانه، شیطان را دور میسازد.[79]
ه. بانگ اذان
طبق روایت پیامبر (ص) بانگ اذان شیطان را فراری میدهد: إن الشیطان إذا یسمع النداء بالصلاه، هرب؛[80]
و. آشتی مؤمنین با یکدیگر
طبق روایتی از امام صادق (ع) وقتی دو مسلمان از هم دورند، ابلیس خوشحال است، ولی وقتی همدیگر را ملاقات میکنند، زانوی ابلیس سست و بند بندش پاره شده و فریاد میزند: ای وای بر من که سقوط و بدبختی به من آسیب رسانده است.
ز. احسان به دوستان اهلبیت (ع)
امام صادق (ع) به اسحاق بن عمار فرمودند: أحسِنْ یا إسحاقُ إلى أولیائی ما اسْتَطَعْتَ، فما أحسَنَ مؤمنٌ إلى مؤمنٍ و لا أعانَهُ إلاّ خَمَشَ وَجهَ إبْلیسَ وَ قرَّحَ قَلبَهُ؛[81] تا میتوانى به دوستداران من نیکى کن؛ زیرا هیچ مؤمنى به مؤمن دیگر نیکى نکرد و او را یارى نداد، مگر اینکه با آن کار چهره ابلیس را خراشید و دلش را جریحهدار ساخت.
پانوشت:
[1] ابن عباد، صاحب، محیط فی اللغه، ج 7، ص 293.
[2] مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ح 1، ص 231.
[3] بقره، آیه 208.
[4] اعراف، آیه 17.
[5] طبرسی، تفسیر مجمع البیان، جلد 4 صفحه 403.
[6] یس، آیه ۶۰.
[7] بقره، آیه ۱۶۸.
[8] همان، آیه ۱۶۸.
[9] اسراء، آیه ۵۳.
[10] بقره، آیه 34.
[11] اعراف، آیه 12.
[12] حجر، آیه 34.
[13] همان، آیه 36.
[14] همان، آیه 39.
[15] ابراهیم، آیه 22.
[16] حجر، آیه 40.
[17] نحل، آیه 99.
[18] آمدی، غرر الحکم، 8035.
[19] یوسف، آیه 22.
[20] اعراف، آیه 200.
[21] جوادی آملی، تفسیر تسنیم، آیات 168 و 169 سوره بقره.
[22] علامه مجلسی، بحارالانوار،ج 67، ص 64.
[23] مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 234.
[24] نحل، آیه 100.
[25] ابراهیم، آیه 22.
[26] اعراف آیه 27.
[27] حجر، آیه 42.
[28] محمد، آیه 25.
[29] نمل، آیه 24.
[30] طه، آیه 88.
[31] نساء، آیه 119.
[32] یونس، آیه 7.
[33] زخرف، آیه 36.
[34] اعراف، آیه ۲۰۱.
[35] غزالی، کیمیای سعادت، جلد 2، صفحه 386.
[36] علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 93، ص 161.
[37] مائده، آیه.91
[38] علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 84، ص 259.
[39] حرعاملی، وسائل الشیعه، ج 3، ص 19، ح 4427.
[40] علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 73، ص 363.
[41] شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع) ج 2، ص 180.
[42] آمدی، غرر الحکم، ح 3141.
[43] علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 77، ص 168.
[44] همان، ج 77 ص 77.
[45] نهج البلاغه، نامه 53.
[46] همان، حکمت 46.
[47] بقره، آیه 268.
[48] نساء؛ آیه 38.
[49] شیخ کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص 192.
[50] یوسف، آیه ۸۷.
[51] همان، آیه 9.
[52] علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 78، ص 164.
[53] همان، ج 98، ص 88.
[54] شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج 2، ص 455.
[55] حجر، آیه 39.
[56] آل عمران، آیه 14.
[57] نهج البلاغه، نامه 69.
[58] همان، نامه 76.
[59] آمدی، غرر الحکم، ح 950.
[60] علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 104، ص 38.
[61] جوزی اصفهانی، الترغیب و الترهیب، ج 3، ص 38.
[62] علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 74، ص 197.
[63] حج، آیه 3.
[64] انعام، آیه 121.
[65] نهج البلاغه، خطبه 86.
[66] همان،
[67] همان، خطبه ی 121.
[68] درایتی، مصطفی، معجم الفاظ غرر الحکم، ص 1291.
[69] فاطر، آیه 6.
[70] دیلمی، إرشادالقلوب، ج ۱، ص ۱۸۷.
[71] شیخ طبرسی، مکارم الأخلاق، ص ۴۵۳.
[72] اعراف، آیه 27.
[73] نحل، آیه 99.
[74] اعراف، آیه 201.
[75] رجالی تهرانی، علیرضا، جن و شیطان، ص 83.
[76] اعراف، آیه 200.
[77] قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ۴، ص 33.
[78] علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 66، ص 383.
[79] ابن فهد الحلّی، عدّﺓ الداعی، ص 290.
[80] متقی هندی، کنز العمّال، ح 20951.
[81] شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 207.