زندگی و هدف
زندگی و هدف
آیا قبول دارید که مرگی هست؟آیا قبول دارید که مرگ خبر نمی کند؟
آیا قبول دارید که از پس مرگ، برزخی و آخرتی است؟
آیا قبول دارید که سرنوشت برزخی و اخروی خودمان را با عملکرد دنیایی خودمان می سازیم؟
آیا قبول دارید که دنیا فقط محلّ امتحان است و بس؛ و تک تک امور دنیا در واقع سوال امتحانی اند؟
آیا قبول دارید که امتحان، فقط برای انسان بالفعل شدن است و بس؟
آیا قبول دارید قرآن، کتاب انسان سازی، و اهل بیت علیهم السلام معلّم انسان سازی، و احکام دین، برنامه ی انسان سازی اند؟
اگر اینها را قبول دارید، هدف معلوم است. هدف، این است که به سوالات دنیایی درست (مطابق دین) جواب داده و انسان از دنیا برویم و در برزخ و آخرت، انسان محشور شویم نه چیزی غیر از انسان. البته این، نزدیکترین هدف است و الّا هدف نهایی رسیدن به مقام خلیفه الله شدن است.
امّا اگر برخی از این مطالب را که گفته شد قبول ندارید، نجات از پوچی برایتان غیر ممکن است.
امّا اگر قبول دارید و باز احساس پوچی می کنید، مشکل آن است که فقط قبول دارید امّا باور ندارید؛ مثل کسی که قبول دارد که مرده خطری ندارد امّا حاضر نمی شود شب را پیش یک مرده بخوابد. دانستن یک حرف است و ایمان داشتن حرفی دیگر.
برای ایمان آوردن به این امور باید مدام آنها را در ذهن مرور کرد؛ که این کار را اصطلاحاً «ذکر قلبی» گویند. بلکه چه بسا لازم است فرد لا اقلّ هفته ای یکبار به قبرستان برود و در این مسائل اندیشه کند تا قلبش بیدار شود، و به سمت برزخ و آخرت، و بلکه به سمت خدا، سمت و سو گیرد.
اگر کسی چنین سمت و سویی یافت، آنگاه سعی می کند که نگذارد عمرش تلف شود. قربه الی الله درس می خواند، قربه الی الله کار می کند، قربه الی الله عبادات رایج را انجام می دهد؛ حتّی قربه الی الله می خورد و می خوابد.
کسی که چنین نیست، بی هدف است اگر چه گمان کند که هدفی دارد. مردم سه گونه اند.
1ـ آنها که به این معنا که گفتیم، هدفی دارند.
2ـ آنها که اصلاً هدفی ندارند.
3ـ آنها که اهداف دنیایی دارند، که اینها از گروه قبلی بدترند. چون اینها در عین اینکه هدف ندارند، توهّم هدف داشتن دارند. چون هدف دنیایی معنی ندارد؛ وقتی مرگ ما را از امور دنیایی جدا می کند، هدف قرار دادن آنها عین حماقت است. شگفتا که برخی ها آنچه را که باید وسیله باشند، هدف قرار می دهند.
باید به وسیله هم بها داد، امّا به اندازه ی وسیله بودنش نه بیشتر.
خلاصه آنکه:
مطالب پیش گفته را جدّی بگیرید و به قلبتان سمت و سو دهید، و با این رویکرد دنبال کار و تلاش و انجام وظایف فردی و اجتماعی و الهی خود باشید.