استناد آیات و قصص قرآن به خدا

 استناد آیات و قصص قرآن به خدا

اول اینکه سیره ابن هشام یک کتاب در سیره و تاریخ است و با استناد به کتابی که جنبه تاریخی دارد نمی توان مباحث اعتقادی مثل چگونگی و درستی وحی و قصص قرآن را پایه ریزی کرد.دوم احادیث منقول باید به اصطلاح حدیثی به حد تواتر یا استفاضه ی مفید قطع و یقین یا خبر واحد که صدورش قطعی یا اطمینان بخش و اعتماد آفرین باشد، برسد تا بتوان بدان استناد کرد.سوم بنابرفرض درستی سند روایت و صحت صدور و دلالت متن و درستی جهت روایت(که مثلا از باب تقیه نباشد)، در متن آن جلوس پیامبر(ص) ذکر شده، نه گرفتن اخبار و قصص از غلام. پیامبر(ص) به علت های گوناگون نزد اصحاب و بین آنها حضور می افتند و با آنها همدردی و مواسات می نمودند، و این دلیل نمی شود که نعوذ بالله اخبار غیب و وحی الهی را از آنها دریافت می کردند.
چهارم آنکه کفار این استناد دروغین را به پیامبر(ص) نسبت می دادند، و از کفار و مشرکین انتظاری بیش از تکذیب پیامبر نمی توان داشت؛ چرا که منافع مادی آنها در خطر قرار گرفته بود.
پنجم آنکه ادله و براهین صحیح و محکم در درستی دریافت و ابلاغ وحی آنقدر زیاد است که به وضوح تمام شبهات را زایل می کند و در جای خود باید مطرح شود. کسی که با روش های مختلف به علم به اعجاز وحی و قرآن برسد، تمام آیات وحی اعم از داستانها و غیر آن را از ناحیه ی خدا می داند و تفاوتی با ایمان به بعضی و کفر به بعضی آیات نمی گذارد.
عمده آن است که در مسایل اعتقادی به دلایل محکم تمسک شود و پایه قرار گیرد، و الا شبهات در این زمینه تمام شدنی نیست و عاقل چهارچوب اعتقاد خود را بر پایه محکمات بنا می کند نه مسایل صرفا منقول و صرفا تاریخی.

دکمه بازگشت به بالا