روش شناخت راه درست از غلط
روش شناخت راه درست از غلط
بالا بردن علم و معرفت ، پیروی از وحی ، مشورت با اهل فن و توکل از راه های مهم برای گذر از دو راهی های زندگی دارد
الف ) علم و معرفت
در مورد نقش و تأثیر علم و معرفت شناسی در زندگی روزمره انسان؛ آنچه به صورت اجمال میتوان گفت؛ این است که رفتار انسان بر آمده از افکار و اندیشه او است؛ یعنی افکار و نوع نگرش انسان در رفتار و کنش وی اثر میگذارد. از سوی دیگر معرفتشناسی، علمی است که به ارزش و اعتبار ابزار معرفتی میپردازد؛ و هر نوع معرفتشناسی ابزار معرفتی خاصی را معتبر میداند؛ پس هر نوع معرفتشناسی، دیدگاه خاصی، در نگرش به جهان خلقت و اشیای پیرامون ما میدهد، در نتیجه در رفتار ما نیز اثر میگذارد.
در اسلام یکی از با ارزشترین چیزها علم و دانش است و در باره آموختن بسیار سفارش شده است. در برخی از آیات قرآن، هدف از رسالت انبیا، اینگونه بیان شده است: «هُوَ الَّذِى بَعَثَ فىِ الْأُمِّیِّنَ رَسُولًا مِّنهْمْ یَتْلُواْ عَلَیهْمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الحْکْمَهَ وَ إِن کاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِین».[جمعه/ 2] اوست که در میان مردم بى سواد، پیامبرى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگى هاى فکرى و روحى ] پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، و آنان به یقین پیش از این در گمراهى آشکارى بودند
اهدافی که در این آیه بیان شدهاند تماماً بازگشت به علم و آگاهی انسانها میکند؛ یعنی خداوند در مرحلهی اول، انبیا و اولیای الاهی را فرستاده، تا فهم و آگاهی انسان را نسبت به خالق و … بالا ببرند و از گمراهی درآرند.
علم و دانش، در اجرای عمل نیز نقش عمدهای دارد، به گونهای که عمل آگاهانه و با معرفت، بسیار برتر و بالاتر از عملی است که با جهل انجام شود؛ لذا در برخی از روایات آمده است که لازمهی قبول کردن عمل در نزد خداوند، معرفت بدان است و همچنین معرفت بدون عمل نیز مورد قبول نیست: «هیچ عملی قبول نمیشود، مگر اینکه با معرفت و شناخت همراه باشد و هیچ معرفتی قبول نمیشود، مگر اینکه با عملی همراه بوده باشد، کسی که معرفت داشته باشد، معرفت، او را به سمت عمل هدایت میکند و کسی که تهی از معرفت باشد، هیچ عملی برای او نیست».[مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 75، ص 174، مؤسسه الوفاء، لبنان، 1404ق]
این روایت به صراحت، نقش علم و آگاهی بر عمل انسان را بیان میکند. امروزه و در دنیایی کنونی نیز تأثیر علم و آگاهی بر عمل انسان، امری شناخته و ثابت شده است.
در شریعت اسلام نیز بر فهم و دانش انسان برای اعتقادات و اعمال نقش بسزائی قائل شدهاند و بر هرکس به اندازهی علم او تکلیف بار کردهاند.
در اینجا برای هرچه بیشتر روشن شدن نقش و جایگاه علم در عمل انسانی، چند مثال از ضد علم را که جهل و ناآگاهی باشد –و سبب طغیان و اعمال بد انسان شده- بیان میکنیم:
قرآن کریم میفرماید: «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ».[یوسف / 89 ] : آیا زمانى که نادان بودید، دانستید با یوسف و برادرش چه کردید؟
در این آیه، یوسف عمل بد برادران خود را به این نسبت میدهد که آنها جاهل بودهاند و جهل آنها موجب چنین عملی شده است.
در آیهی دیگری حضرت لوط(ع) خطاب به قوم خود میفرماید: «أَئنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شهَوَهً مِّن دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تجَهَلُونَ».[ نمل / 55 ]آیا شما از روى میل و شهوت به جاى زنان با مردان آمیزش مى کنید؟ [شما براى این کار زشت دلیل و برهانى ندارید] بلکه شما گروهى نادان هستید.
دلیل عملکرد قوم لوط چه چیزی جز جهل و نادانی میتوانست باشد؟! آیا اگر آنها علم داشته و میفهمیدند، به سراغ چنین اعمال زشتی میرفتند؟ در همین راستا میتوان بسیاری از آیات و روایات را یافت که اعمال بد انسانها را به نادانی و جهل آنها برگشت داده است و این مختصر از بیان موارد بیشتر بینیاز است.
آری، علم و فهم کلید موفقیت آدمیان و جوامع بشری است. اگر انسانها بدانند و به یقین درک کنند که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد، مطمئناً موفقیّت بسیاری را کسب خواهند کرد. از همین باب دشمن اصلی امام زمان(عج) را جهل مردم بیان میکنند، جهلی که در روایات از آن به عنوان بزرگترین فقر انسان یاد شده است.[کلینى، الکافی، ج 1، ص 25، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1365 ش.] امام (عج) نیز میآید تا با جهل مردم مبارزه کرده و با از بین بردن آن، مدینه فاضلهای را شکلدهد که انتظار تمام جهانیان است.
ب ) پیروی از وحی
خداوند به طرق مختلف، راه درست را از غلط به انسان نشان میدهد و با انزال آیات خود و فرستادن رسولان و ائمهی طاهرین (صلوات الله علیهم اجمعین) اشتباهات انسان را به او گوشزد میکند.
توضیح مطلب:
انسان باید ملاکهایی در دست داشته باشد تا با آن ملاکها اندیشه های درست را از نادرست تشخیص دهد و راهها و اعمال صحیح را از ناصحیح بشناسد. برای آشنایی با این ملاکها باید به اعتقادات دینی توجه کرد و و بینش را دقیقا، بر اساس نگاهی که خدا نسبت به انسان و هستی و جامعه دارد که نگاهی واقعی و بر اساس تمام جنبهها و ابعاد زندگی انسان است، بنیان نهاد.
این در مرحله بینش و معرفت بود. اما در مرحله عمل، باید به احکام و دستورالعملها مراجعه نمود و به واجبات دین و محرمات آن که از طریق وحی به ما رسیده توجه داشت. با دقت در این دو مرحلۀ علم و عمل، و بینش و حرکت، انسان هیچ گاه اسیر راههای غلط و نادرست نمیشود و همیشه راه را از چاه تشخیص خواهد داد. بنابراین هنگام مواجهه با یک راه غلط و اشتباه، باید ابتدا فکر کرد و میزان هماهنگی آن را با باورهای دین و احکام و دستورالعملهای دین سنجید. بعد در مورد آن تصمیم گرفت. با این دید و با این دقت و با راه رفتن بر اساس اصول و عمل به احکام، هیچ مشکلی نخواهید داشت و هیچ گاه بر سر دو راهی نخواهید ماند؛
به بیان دیگر، خداوند همهی انسان ها را بوسیلهی عقل، فطرت و انبیاء (علیهم السلام) هدایت نموده است و هرگاه انسان، بر خلاف هدایتهای فطرت و عقل و توصیههای انبیاء و اولیای الهی حرکت کند، میتواند دوباره به سمت خداوند برگشته، از مسیر خطا، به جادهی هدایت الهی گام بردارد.
خداوند متعال، در کنار فطرت و عقل، از راه لطف و احسان، راهنماهایی برای بشریت قرار داده است. انسانهایی که ملاک و مدار حق و راه مستقیم هستند و آنها ما را در لحظه لحظه زندگی به سرمنزل مقصود رهنمون می شوند و ما نیز می توانیم با اختیار خود در همه شؤون زندگی شخصی و اجتماعی خود از آنها فرمانبرداری کنیم و با راهنمایی و سرپرستی آنها راه مستقیم را به سلامت – تا انتها – بپیماییم؛ که اگر چنین کنیم یقینا رستگار و سعادتمند می شویم و به کمال مطلوب خود می رسیم و این سر این مطلب است که ما حداقل روزی 10 بار از خداوند متعال درخواست می کنیم «اهدنا الصراط المستقیم» زیرا ما در همه لحاظ زندگی خود نیازمندیم که به راه راست رهنمون و هدایت شویم و این هدایت در همه شؤون اجتماعی و فردی ما جریان دارد و این مهم تنها در سایه ولایت ائمه اطهار (سلام الله علیهم) امکان پذیر است.
ج ) تقوا
خدا خود در قرآن وعده داده که: «یا ایها الذین آمنوا إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر تقوا پیشه کنید، خدا برای شما نیروی تشخیص حق از باطل قرار میدهد.(سوره انفال، آیه29).
اما سوال اینجاست که تقوای الهی به چه معناست و چگونه میتوان به آن رسید؟ در پاسخ به این سوال باید گفت تقوای الهی به معنای رعایت حرمت پروردگار است. بر طبق فرمایشات عرفای بنامی چون آیت الله بهجت رحمه الله علیه تقوا به معنای انجام واجبات و ترک محرمات در قدم اول است. کسی که بتواند تقوای الهی را با فراگیری واجبات خود و عمل به آن ها و فراگیری محرمات الهی و ترک آن ها رعایت کند قدم بزرگی را در تقوا بردارد.
البته در ابتدای کار عمل به همین واجباتی که از آن مطلع است و ترک محرماتی که به آن علم دارد نیز قدم بزرگی است؛ چنان که در حدیث آمده است: «من عمل بما علم، علمه الله ما لم یعلم» ( کسی که عمل به دانسته هایش کند پروردگار ندانسته ها را نیز به او میآموزد) اگر بخواهیم عوامانه چنین حدیثی را معنا کنیم باید بگوییم خداوند میشود استاد چنین شخصی و چه استادی از خداوند بهتر.
د ) مشورت با اهل فن
نقش مشورت در زندگی، نقشی اساسی است. تحقیقات تجربی نشان می دهد که مشورت اگر مهم ترین نقش را در پیشرفت و استفاده بهینه از زندگی نداشه باشد، دست کم می تواند یکی از بهترین نقشها را ایفا کند. مشورت به معنای عام و گسترده جریانی است که در همه اعصار برای همه افراد، مطرح بوده، اما در عصر ما با دامنه وسیع تری مطرح است؛ زیرا تکنولوژی جدید، انسان را با دشواریها و بن بست های متعددی رو به رو نموده است. در دنیای امروز، زندگی بدون مشورت و مشارکت و هم فکری با دیگران، امکان پذیر نیست. یک مثل چینی می گوید: «اگر می خواهی کاری را به درستی انجام دهی، با سه تن از سالخوردگان مشورت کن.» در فرهنگ و ادبیات فارسی نیز آمده است: «آن که بیشتر مشورت می کند کمتر دچار اشتباه می شود.» و به قول امریکاییها: «دو فکر، از یک فکر بهتر است».
خداوند خطاب به رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «در انجام دادن امور با مؤمنان مشورت و تبادل نظر کن.» نیز در وصف بندگان شایسته خود می فرماید: «بندگان شایسته، کارشان شور و مشورت کردن است.» از مهم ترین کارهای پیامبران، هدایت و ارشاد مردم بود. پیامبران در سایه مشورت با دیگران، سعی می کردند مشکلات آنان را برطرف کنند، اصلاً در معنا و مفهوم دین مشورت و ارشاد، نهفته است.
انسان، هر اندازه با تجربه و اهل دانش باشد، از مشورت با دیگران بی نیاز نیست. علی (علیه السلام) فرمود: «خردمند، از مشورت دیگران بی نیاز نیست.» بدیهی است که همه انسانها از نظر بهره هوشی، در یک سطح نیستند. حتی آنهایی که از بهره هوشی بالایی نیز برخوردارند، نسبت به افراد دیگر و در تشخیص راه درست زندگی، عاجز و ناتوانند.
شعاع فکر و اندیشه دیگران راه آدمی را روشن می سازد و این روشنایی زمینه ساز خیر و سعادت انسان در زندگی فردی و اجتماعی می گردد. علی (علیه السلام) می فرماید: «چراغ راه زندگی را از پرتو نور کلمات و راهنماییهای دیگران بیفروزید.» در فراز دیگری از کلمات ایشان آمده است: «کسی که با دیگران مشورت کند، از خرد و تجارب آنها بهره مند شده، می تواند تصمیم درست تری اتخاذ کند.»
این واقعیتی است که اگر انسان در مسیر زندگی کسی را نداشته باشد که با او تبادل نظر کند، احساس تنهایی و غربت خواهد کرد و در نتیجه، نمی تواند نقش و وظایف خود را با اعتماد و اطمینان کامل انجام دهد. شاید به همین دلیل است که مشورت را نوعی پشتیبانی ذکر کرده اند: «مشورت کردن، پشتیبانی طلبیدن است.» در روایت دیگری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده است: «هیچ پشتیبانی مورد اعتمادتر از مشاوره نیست».
روان شناسان معتقدند که تأیید و حمایت دیگران باعث تقویت اعتماد به نفس، افزایش سطح احترام به خود و احساس کارآمدی در فرد می شود. تجارب شخصی نیز نشان داده است که وقتی کاری را با مشورت دیگران خواسته ایم انجام دهیم، با اعتماد به نفس بیشتری، مطمئن بوده ایم که در آن کار، موفق خواهیم شد.
از دیگر فواید مشورت، پیش گیری از ندامت و پشتیبانی است. علی (علیه السلام) فرمود: «کسی که مشورت می کند، پشیمان نمی شود.» رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز فرمود: «آن که مشورت نکند، پشیمان خواهد شد.» مشورت باعث می شود انسان شناخت بهتری نسبت به موضوع و راه و رسم زندگی کسب نموده، بهترین گزینه را انتخاب کند.
عوامل بسیاری چون علم ، تلاش، پشتکار، توکل به خدا، نظم و برنامه ریزی و بهره مندی از هوش و سلامت جسمی و روانی در پیشرفت و موفقیت انسان نقش دارند. اما یکی از عواملی که نمی توان نقش آن را نادیده گرفت، مشورت و استفاده از تجارب و اندوخته های دیگران است.
هـ ) توکل
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست // راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
انسان اگر عقل کل هم باشد باید در انجام امور توکل داشته باشد و توکل در جای جای زندگی انسان نقش اساسی دارد ،
توکل از ماده وکالت به معنای سپردن کارها به خداوند و اعتماد بر لطف او است. مرحوم راغب اصفهانی در مفردات می گوید: «توکل» اگر با حرف «علی» بیاید به معنای اعتماد کردن می باشد. (راغب اصفهانی، مفردات، ماده وکل).
مرحوم سید عبدالله شبر، از علمای بزرگ اخلاق در تفسیر توکل می گوید:
«توکل منزلی از منزلگاه های دین و مقامی از مقامات اهل یقین بلکه از درجات مقربین است. حقیقت توکل همان اعتماد قلبی در همه کارها بر خداوند و صرف نظر کردن از غیر او است و این منافاتی با تحصیل اسباب ندارد مشروط بر این که اسباب را در سرنوشت خود، اصل اساسی نشمرد. پس توکل به معنای ترک فعالیت و کوشش جسمانی و تدبیر عقلانی نیست، چون این کار در شریعت مقدس حرام و قبیح است و در شرع مقدس اسلام، تلاش در اموری مانند صنعت و زراعت و سایر راه های به دست آوردن رزق و روزی و تأمین معاش، امری محبوب و مورد تأکید است. (اخلاق شبر، ص 275، با تلخیص و تصرف).
پس توکل مفهوم ظریف و دقیقی دارد که در عین توجه داشتن به عالم اسباب، انسان را از غرق شدن در آن و دل بستن به غیر خدا و آلودگی به شرک باز می دارد. انسان باید با کمال قدرت و قوت از هر گونه وسیله شروع برای پیروز شدن بر مشکلات بهره گیرد و موانع را از سر راه خود بردارد و با این حال متکی به لطف پروردگار و قدرت بی پایان او باشد و پیروزی را از او بداند نه از غیر او.
[…در حدیثی پیامبر گرامی ( صلی الله علیه و آله ) معنای توکل را از جبرئیل سؤال کرد , جبرئیل در پاسخ گفت : انسان یقین کند , سود و زیان و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید از آنها ناامید بود و اگر بنده ای به این مرتبه از معرفت و شناخت برسد که جز برای خدا کاری انجام ندهد و به کسی جز او امیدوار نباشد و از غیر او نترسد و غیر از خدا چشم طمع به کسی نداشته باشد , این همان توکل بر خداست .در قرآن مجید آمده است که : [ رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وکیلا» [ سوره مزمل / 9] پروردگار شرق و غرب را که معبودی جز او نیست , نگهبان و وکیل خود برگزین .
مقصود آیه , این است که خداوندی که مجموعه ی جهان هستی , زیر سلطه و قدرت اوست و تنها او شایسته ی پرستش است , چگونه انسان به او توکل نکند و او را در همه ی امور زندگی برای تکیه گاه انتخاب نکند ؟
همانطور که انسان معمولاً در کارهای دنیوی برای خود وکیل بر می گزیند و بسیاری از کارهای خود را به او واگذار می کند تا آثار و نتایج درخشان و سودمند تری را در پی داشته باشد , شایسته است بنده ی خدا , نیز در همه ی امور زندگی به خداوند تکیه کند و او را وکیل خود قرار دهد , تا خواسته هایش بدون هیچ اضطراب و تشویش خاطر , تأمین گردد .
به دیگر سخن , کسی که درصدد است تا نیازمندیهای خویش را برطرف سازد سه راه در پیش دارد :
1 . به نیروی خویش اعتماد کند .
2 . به دیگران اعتماد کند و به کمک آنان چشم بدوزد .
3 . نقطه ی اتکاء خویش را خداوند قرار دهد و از غیر , چشم بپوشد .
بدیهی است هر گونه نیرو و انرژی که انسان در اختیار دارد از خداست و از ناحیه ذات اقدس حق به وی واگذار شده است , با این وجود چگونه انسان به نیروی متزلزل و نا پایدار خویش یا دیگران تکیه زند , در حالی که به یقین می داند که هستی او و آنچه در اختیارش هست به خدا تعلق دارد و او هیچ گاه مالک حقیقی نبوده و نخواهد بود .
توکل و اعتماد انسان به خدا , ناشی از معرفت به ربوبیت الهی است . اگر انسان خدا را به عنوان مالک و صاحب اختیار و کسی که هستی اش در دست اوست بشناسد ؛ دیگر نیازی نمی بیند سراغ دیگری برود و دست نیاز به سوی او دراز کند . [راهیان کوی دوست , شرح حدیث معراج ، آیت الله مصباح یزدی/ ص 14 تا 17]