هدف خودشناسی
هدف خودشناسی
دوست گرامی. در پاسخ به سوال شما مطالب مفیدی درباره خودشناسی درج کرده ایم که امیدواریم مفید باشد. معنای خودشناسیمقصود از خودشناسی آن است که انسان با دروننگری و خودکاوی و تأمل در ابعاد وجودی خویش و کشف استعدادها و نیروهای درونی و تمایلات و کششهای باطنی، نسبت به ویژگیهای شخصیتی خویش به خودآگاهی برسد.
این مسئله ازجمله دستورات حکیمانهای است که هم انبیاء و ائمه معصومین (ع) به بشر ابلاغ کردهاند و هم عرفا و حکمای بزرگ جهان آن را به زبان آوردهاند. بیجهت نیست که امام علی (ع) خودشناسی را برترین علوم معرفی کرده و فرمودهاند: أفضلُ الَعقل، معرفۀَ الانسان نفسه؛ برترین شناخت، خودشناسی است.
موضوع اصلی خودشناسی دینی، عالم درون و روح و روان انسان است، اگرچه شناخت عالم درون و ارزیابی ویژگیهای شخصیت فرد و قضاوت درباره صیرت و شاکله روحی، به شناخت رفتار و کنش و واکنشهای بیرونی فرد نیز وابسته و نیازمند است.
از دیدگاه روان شناسان، خودشناسی یا خودآگاهی، شناخت سیستم روان و قوانین حاکم بر آن تا رسیدن به مرحله عمل است. بر این اساس، رفتار اکثر انسانها تحت تأثیر احساسات آنان شکل میگیرد و احساس نیز بی ارتباط با افکار و ارزشها و باورها و قصد و نیت انسان نیست و این امور، رویهم شاکله و شخصیت هر فرد را شکل میدهد.
ما با شناخت افکار و اندیشههای خود که نوعی نگاه به هستی و موضعگیری درباره امور زندگی هستند، به شناخت بهتر و ریشهایتر از احساسات و رفتار خود میرسیم و درنتیجه آگاهی عمیقتری نسبت به شخصیت خودخواهیم داشت.
در این زمینه عالمان اخلاقی نیز شبیه روان شناسان سخن گفتهاند و نوعی وحدت نظر میان آنها حکمفرما است. آنان سیستم درونی روح را با سه عنوان «علم، حال، عمل» تعریف کردهاند که تعبیر دیگری از فکر، احساس و عملکرد است.
البته بین عناصر سهگانه، رابطه خطی دقیقی، وجود ندارد، بلکه این ارتباط بهصورت تعاملی است و هر یک بر دیگری تأثیر میگذارد، اما درهرصورت این چرخه معمولاً با اندیشه آغاز میشود و اگر افکار انسان نسبت به سوژهای منفی باشد، طبعاً احساس و برخورد عملی او نیز با آن سوژه منفی خواهد بود.
میتوان گفت: خودشناسی علمی است که ساختار ذهنی و شخصیتی انسان را تعریف میکند و به آدمی امکان میدهد تا بتواند ابعاد شخصیت، استعداد، نقص و کمال و عالم درون خود را که عامل اصلی عملکرد بیرونی اوست، مورد ارزشیابی و شناسایی قرار دهد.
خودآگاهی نیز، به معنای شناختن من و تفاوت آن با دیگرانی که در کنار ما زندگی میکنند و به یادآوری حوادث و خاطرات زندگی گفته میشود که معمولاً از دوسالگی آغاز میشود و سپس بهمرورزمان و در اثر کسب آگاهی نسبت به ساختارهای ذهنی و تجربههای زندگی، بارور و شکوفا میگردد.
هدف خودشناسی
همه ما میدانیم انسان موجودی دارای ابعاد مختلف (زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی) است و زمانی به حداکثر رضایت از زندگی میرسد که بتواند در همه ابعاد رشد کافی داشته باشد.
افکار، باورها و ارزشهای ما چارچوب و ساختار ذهنی ما را تشکیل میدهد و ما بر اساس این چارچوب یا ساختارهای ذهنی اطلاعات دریافتی از محیط پیرامون را پردازش میکنیم و بر مبنای آن به دنیا و محیط پیرامونمان نگاه میکنیم و در خصوص دیگران، خود و محیط اجتماعی، رفتار و قضاوت مینماییم.
ازآنجاکه نوع رفتار ما ناشی از احساسات، افکار، نگرشها، برداشتها، باورها، میزان اعتمادبهنفس و عزتنفس ما است؛ شناخت مکانیسم ذهنی و شخصیتی خود، عامل مهمی در ارتباطات، موفقیتها و شکستهای ما به شمار میرود.
برای اکثر ما توصیف ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود برای دیگران کار سخت و دشواری است و تنها بهواسطه یک سری ویژگیهای کلی و عمومی ازجمله سن، جنس، نام خانوادگی، تحصیلات، وضعیت شغلی و خانوادگی و… که هنگام معرفی خود به دیگران ارائه میکنیم، خودمان را میشناسیم و از ویژگیهای شخصیتی و رفتاری خود اطلاع کافی و مناسبی نداریم.
بهعنوانمثال خودآگاهی کاملی نسبت اهداف کوتاهمدت و یا بلندمدت خود در زندگی نداریم. نمیدانیم علائق و اولویتهای زندگیمان کدماند؟ به چه اموری باورمندیم و برای چه چیزهایی ارزش قائلیم؟ در انجام چهکارهایی از مهارت لازم و کافی برخورداریم؟ در چه زمینههایی استعداد داریم؟ چه ویژگیهای اخلاقی مثبت یا منفی در ما هست که باید آنها را تقویت یا درمان نماییم؟
شما هر چه بیشتر و بهتر خود شخصیتان را بشناسید، بهتر میتوانید آنچه را که هستید، بپذیرید و یا تغییر دهید. زمانی که فرد تصویر تاریک و مبهمی از خود دارد، درواقع شناخت واقعی از خود نداشته و در کشمکشهای درونی خود باقی میماند و تربیت خویش را به دست محیط و اطرافیان میسپارد و درنتیجه، نیروهای بیرونی شخصیت او را میسازند، در این صورت از بسیاری از پتانسیلهای وجودی خود غافل مانده و آنها را سرکوب میکند.
از سوی دیگر هنگامی که شخصیت و رفتار ما بر اساس نیروهای بیرونی شکل گرفته باشد، بسیار شکننده و دائماً در حال تغییر خواهد بود و لذا دشواریهای زیادی ازجمله شکستهای مکرر را باید تجربه کند.
راه کمال انسان از طریق آگاهی و شناخت ویژگیهای شخصی خود آغاز میشود و آگاهی، اولین گام در مسیر خودسازی است. چنانچه شما آگاهی خود را از ابعاد وجودی و شئون مختلف روح و شخصیت خود افزایش دهید، بهتر میتوانید احساسات و علائق خود را تحلیل کنید؛ در این صورت شما میدانید علت رفتارتان در موقعیتهای مختلف چیست و چگونه باید آنها را تغییر دارد و اصلاح نمایید.
این دانش، فرصت و آزادی تغییر مواردی که برایتان ناخوشایند است را در اختیارتان قرار میدهد و شما میتوانید زندگیتان را مطابق با شرایط و خواستههای خود بسازید و از آن لذت ببرید.
بدون خودشناسی و اطلاع از ویژگیهای خود، پذیرش خود یا آمادگی برای تغییر، در هالهای از ابهام خواهد بود. داشتن نگرش روشن و واضح ازآنچه «هستیم» و آنچه «میخواهیم باشیم یا باید باشیم» به انسان یاری می رساند تا این خواستهها را هشیارانه و فعالانه به واقعیت تبدیل نماید.
همچنین مهارت خودآگاهی ناظر به قدرت شناخت نقاط ضعف و قوت هر فرد نسبت به خود است. اگر هر فرد بتواند تصویری واقعبینانه از خود کسب نماید و افکار و استعدادها و تواناییها و باورها و نیازها و تمایلاتش را بهخوبی بشناسد، میتواند با رفع نقاط ضعف و نقایص شخصیتی، در جهت شکوفاسازی خود اقدام نماید و همچنین با حقوق و مسئولیتهای فردی و اجتماعی خود آشنا شود.
جایگاه و ضرورت خودشناسی
ضرورت خودشناسی، نیاز به دلیلهای پیچیده عقلی و نقلی ندارد. برای موجودی که بهصورت فطری خود را دوست دارد، کاملاً طبیعی است که به خود بپردازد و درصدد شناختن کمال و نقص خویش برآید. غفلت از این حقیقت و سرگرم شدن به اموری که در کمال و سعادت آدمی مؤثر نیست، امری غیرطبیعی و انحرافآمیز است که باید علت آن را جستجو کرد و راه سلامت و نجات از آن را شناخت، همه تلاشهای انسانی برای تأمین لذایذ و خوشیهای وی انجام میگیرد، پس خودشناسی و کمالاتی که ممکن است در مسیر او قرار بگیرد، بر همه مسائل مقدم است تا آنجا که بدون شناخت حقیقت انسان و ارزش واقعی او، دیگر بحثها بیهوده و بیپایه مینماید.
درواقع همهچیز از خودشناسی آغاز میشود، هنگامی که انسان از شناخت صفات و ملکات خود غافل باشد، نمیتواند به اصلاح خود بپردازد. آشنایی به استعدادها و علاقهها و گرایشهای خودآگاه و ناخودآگاه، زمینهساز قدم برداشتن در جاده سازندگی روحی و معنوی خواهد بود.
اگر انسان به این دانایی برسد که او ظهور خدا است و استعداد کمال و قرب به خدا و وصول به مقامات معنوی در او نهفته است و همچنین نقص و کمال خویش را دریابد، از خواب غفلت بیدار گشته، آنگاه انگیزه کمال خواهی در او قوی تر خواهد بود و برای حرکت و سیروسلوک در مسیر کمال و انسانیت اقدام میکند و چهبسا در اثر تلاش و کوشش خود، به کمال انسانی و معرفت خداوند نائل شود.
چگونه ممکن است آدمی به تعالی معنوی و کمال نفسانی برسد و عیبهای درونی خود را اصلاح کند و زشتیهای باطنی را از چهره زیبای جان بزداید، درحالیکه شناخت کاملی از عیوب خود ندارد؟ تا هنگامی که افراد انسانی از بیماری های جسمی و روحی خود و خطر آن آگاهی کافی نداشته باشند، برای درمان اقدام نخواهند کرد.
با خودشناسی انسان میتواند به ارزیابی و تحلیل درستی از صفات و استعدادهای خود دست یابد و درنتیجه آن، خصلتهای ناروا را از خود دور کرده و درصدد تقویت جنبههای مثبت خود باشد. در روایتی آمده است: مَن عرَف نفسَهُ جاهدَها و مَن جَهَلَ نفسَهُ اهمَلَهَا؛ کسی که نفس خود را شناخت با آن جهاد میکند و کسی که آن را نشناخت از خودسازی کوتاهی میکند.
هر یک از مفاسد اخلاقی ریشه در جان انسان دارد و در بستر و فرایند خودشناسی، آن ریشهها شناخته میشود و درمان این دردهای جانکاه آسان و راه وصول به تهذیب نفس در برابر انسان هموار میگردد.
پیام معروف سقراط این بود که خود را بشناس! خودشناسی در حکمت سقراط مبنای اخلاق و فضیلت است. اساساً غایت حکمت، استکمال نفس انسانی است؛ دین نیز برای استکمال نفس و نجات و فلاح آن آمده است و نیل به این غایت، بدون معرفت و تربیت نفس میسر نیست.
البته خودشناسی در همه فرهنگهای بشری اهمیت دارد و در دین، حکمت، اخلاق و عرفان اسلامی نیز به آن فراوان توصیه شده است، قرآن کریم و روایات اسلامی بر اهمیت معرفت نفس بهعنوان برترین معرفت و کلید حکمت و فضیلت تأکید دارند و رسالت انبیای الهی را تعلیم و تزکیه انسان معرفی میکنند؛ این آموزه موجب شده حکما و عرفای اسلامی موضوع معرفت نفس را بهطورجدی پیگیری کنند.
قرآن کریم به منظور هدایت بشر به مسیر درست تربیتی، همه افراد مؤمن و کافر را به تفکر و شناخت وجود خویش توصیه و تحریک میکند و میفرماید: وَفِی أَنْفُسِکمْ أَفَلَا تُبْصِرُون؛ در نفس خویش آیا نمینگرید؟ (تأمّل نمیکنید تا نقاط مثبت و منفی آن را دریابید).
از دلایل توجّه خاص قرآن کریم به خودشناسی همین است که آدمی به تربیت و هدایت خویش اهمیت بدهد و گمراهی دیگران او را از هدایت باز ندارد. در آیه دیگری میفرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکمْ أَنْفُسَکمْ، لَا یضُرُّکمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ؛ به تربیت و هدایت خویشتن بپردازید؛ اگر هدایت یافتید گمراهی دیگری به شما زیان نمیرساند.
با دقّت در این آیه شریفه، ترغیب قرآن به شناخت نفس و اهمیت زیاد آن فهمیده میشود، زیرا در صورت شناخت صحیح نفس و مراقبت از آن، گمراهی گمراهان در انسان اثر نخواهد داشت و نیز فهمیده میشود که گمراهی آنان به سبب عدم شناخت صحیح نفس خود و مراقبت از آن است.
همچنین موضوع خودشناسی و جایگاه رفیع آن در روایات فراوانی مطرح شده و مورد تأکید است. علی (ع) در برخی روایات به آثار معرفت نفس پرداخته و میفرماید: اکثر الناس معرفه لنفسه اخوفهم لربه؛ کسی که بیش از همه خود را بشناسد، بیش از همه، خوف پروردگار خواهد داشت! از این حدیث رابطه نزدیکی میان احساس مسؤولیت و خوف پروردگار که سرچشمه تهذیب نفس است با خودشناسی استفاده میشود.
در حدیث دیگری خودسازی را نتیجه خودشناسی میداند: من عرف نفسه جاهدها و من جهل نفسه اهملها؛ کسی که خود را بشناسد، به جهاد با نفس برمیخیزد و کسی که خود را نشناسد آن را رها میسازد! مطابق این حدیث پایه اصلی جهاد با نفس که طبق صریح روایات جهاد اکبر نامیده شده، خودشناسی است.
در کلمات قصار نهجالبلاغه آمده است: من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته؛ کسی که (در سایه خودشناسی) برای خود، کرامت و شخصیت قائل است، شهواتش در نظرش خوار و بیمقدار خواهد بود (و بهآسانی تسلیم هوی و هوس نمیشود)!
این حدیث امیرالمؤمنین (ع) که فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ کسی که خود را بشناسید به تحقیق رب خویش را خواهد شناخت، میتواند اشاره به معرفت نفس ازآنجهت باشد که موجب معرفت مسیر خودسازی و ربوبیت انسان میشود، زیرا در روایت نفرموده است که عرف الله یا عرف الهه (خدایش را خواهد شناخت، یا معبود و خالقش را خواهد شناخت)، بلکه آمده، عرف ربه، یعنی مسیر تربیت و عامل ربوبیت خود را خواهد شناخت و با معرفت ابعاد هویت خویش، راه احیا و تزکیه و رشد خویش را درک خواهد کرد.
اگر انسان با ابعاد وجودی خویش و معرفت نفس آشنا شود، خواهد دانست که چگونه باید نفس خویش را تربیت نماید و از آن به وادی عقل و عشق مهاجرت نماید و مسیر سعادت خویش را بهصورت علمی و عملی طی نماید. پس معرفت نفس بهترین راه خودسازی است و بدون آن انسان نمیتواند در مسیر تکامل خویش حرکت نماید.
از دیدگاه امیر مؤمنان، نفس شناسی و خودشناسی، نافعترین معرفتها و دانشها است. علی (ع) فرمود: مَعرِفَهُ النَّفس اَنفَعُ المَعَارِف؛ شناخت نفس، سودمندترین شناختها است. فلسفه سودمند بودن آن نیز این است که این علم و شناخت مستقیماً به خود آدمی مربوط میشود و مقدمهای برای دستیابی به منافع و دریافت بیشتر و بهتر است.
ایشان در بیانی میفرماید: غَایَهُ المَعرفَه آن یَعرِفَ المَرء نَفسَهُ؛ نهایت معرفت این است که آدمی خود را بشناسد.
مفاد کلمات پیامبر و ائمه معصومین (ع) که بسیار فراوان و متنوع است، مبیّن این امر است که شناخت نفس سودمندترین و مفیدترین رشتههای دانشی است که برای هر انسانی ضروری و لازم است.
همچنین از مضمون بحث و روایات، بهروشنی میتوان استفاده کرد که یکی از پایههای اصلی پرورش فضائل اخلاقی و تکامل معنوی، خودشناسی و معرفت نفس است و تا انسان این مرحله دشوار و این گردنه صعبالعبور را پشت سر نگذارد، به هیچیک از مقامات معنوی نائل نخواهد شد، به همین دلیل، علمای بزرگ اخلاق با تأکید و اصرار فراوان رهروان این راه را به خودشناسی دعوت کرده و غفلت از این امر حیاتی را جایز ندانسته اند.
رابطه خودشناسی و خداشناسی
همچنین در روایات به رابطه خودشناسی و خداشناسی نیز توجه ویژه ای شده است. حدیث معروف: من عرف نفسه، فقد عرف ربه؛ هر کس خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است، به رابطه و نسبت میان شناخت انسان و معرفت خداوند اشاره دارد.
گفتنی است، انسان در قوس نزول و به لحاظ آفرینش، ظهور خداوند و مخلوق اوست، اما در قوس صعود و تربیتپذیری و رشد معنوی، عبد خدا و تحت ربوبیت او قرار دارد و باید به این باور برسد که او ظهور و بنده خدا است و تنها درصورتیکه تحت تربیت خداوند قرار بگیرد و به او نزدیک و شبیه شود، از عالم و آدم سبقت میگیرد، بنابراین یک بعد خودشناسی آن است که انسان با دروننگری و معرفت نفس، خدا و معبود و رب خویش را دریابد و رابطه خود با او را اصلاح نماید.
در این رویکرد روایت فوق به این معنا است که اگر کسی خود را شناخت، علامتش این است که رب و معبود، یعنی کسی که تحت تربیت او قرار دارد را خواهد شناخت.
درست است که انسانها همه خداشناس و خداپرست هستند و کسی یافت نمیشود که حس پرستش در او نباشد، اما اینگونه نیست که همه مردم خدای یگانه را تنها رب خود بدانند و فقط او را پرستش نمایند، بلکه ممکن است هر کس برای خود خدایی برگزیده و خویش را به ربوبیت او سپرده باشد، خدایان و ارباب متفرقی که قرآن کریم پرستش آنها را تقبیح میکند و میفرماید: أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ؛ آیا خدایان گوناگون برای شما خیر است یا پرستش خدای یگانه؟
بحث شرک جلی و خفی که در اسلام مطرح شده، اشاره به بتپرستیهای آشکار و پنهان انسان دارد، بهخصوص در این زمان بساط شرک و خودپرستی و دنیاپرستی و قدرت پرستی و ثروت پرستی و شهرتپرستی پهن شده و تمام مشکلات و آسیبهای اجتماعی امروز بشر محصول همین گرایشهای شرکآمیز او است.
این شناخت زمینه میشود برای اینکه انسان در مسیر سلوک و خودسازی یا تزکیه نفس، خود را از شرک خفی تخلیه نماید و به اخلاص در عبودیت و بندگی خدای متعال و کمال و سعادت حقیقی خود نائل شود.
مشکلی که در این زمینه بروز و ظهور میکند، نوعی احساس خدایی و ادعای الوهیت در بعد پرستشی انسانها است که باعث میشود خودپرستی و رذایل نفسانی و اخلاقی مانند کبر و غرور در ایشان ظاهر گردد و بهنوعی تفرعن برسد که تنها راه معالجه آن، معرفت نفس و رابطه آن با خدای یگانه است.
قرآن کریم نیز انسان را به درجه ای از فهم میرساند که رابطه خود با خداوند را بر اساس عبودیت و ربوبیت درک نماید. وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ؛ و تنها از طریق بندگی به کمال و سعادت میرسید.
پس خودشناسی دینی، از جهتی نیز ناظر به شناخت رب و نحوه تربیتشدگی افراد است تا در خودسازی، نقایص بعد پرستشی و تربیتی آنگونه که شایسته است، اصلاح شود.
خالقیت در عالم واحد است، همه جهان هستی را یک خدا آفریده است، اما سیستم ربوبیت عالم به اقتضای حکمتی که در آن است، دو قطبی است، خدای متعال و انبیای الهی انسان را بهسوی خوبیها هدایت میکنند و نیروهای شیطانی و نفسانی، مربی و سوق دهنده انسان بهسوی بدیها هستند و در این راستا مهم است بدانیم، تاکنون شخصیت ما تحت تأثیر نیروهای مثبت و سازنده پرورش یافته یا نیروهای منفی و مخرب.
در آیتالکرسی میخوانیم: اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ؛ خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکیهای جهل بیرون آرد و به عالم نور برد، وانآنکه راه کفر گزیدند یار ایشان شیاطین و دیوهایند که آنها را از عالم نور به تاریکیهای گمراهی درافکنند.
برای موفقیت در خودسازی و کمال، ابتدا نیازمند شناخت رب خود هستیم و شناخت رب، نوعی خداشناسی است. حدیث (من عرف نفسه، فقد عرف ربه) در حقیقت به این معنا اشاره دارد که ما با شناخت خود، مربی و معبود واقعی خود را خواهیم شناخت. آیا شخصیت ما مثبت و تحت تربیت الله شکل گرفته یا منفی و برگرفته از وسوسه های نفس و شیطان بوده است و به چه مقدار؟ این شناخت به انسان کمک می نماید تا بتواند در خودسازی نقایص تربیتی خود را اصلاح و جبران نماید.
این مسئله ازجمله دستورات حکیمانهای است که هم انبیاء و ائمه معصومین (ع) به بشر ابلاغ کردهاند و هم عرفا و حکمای بزرگ جهان آن را به زبان آوردهاند. بیجهت نیست که امام علی (ع) خودشناسی را برترین علوم معرفی کرده و فرمودهاند: أفضلُ الَعقل، معرفۀَ الانسان نفسه؛ برترین شناخت، خودشناسی است.
موضوع اصلی خودشناسی دینی، عالم درون و روح و روان انسان است، اگرچه شناخت عالم درون و ارزیابی ویژگیهای شخصیت فرد و قضاوت درباره صیرت و شاکله روحی، به شناخت رفتار و کنش و واکنشهای بیرونی فرد نیز وابسته و نیازمند است.
از دیدگاه روان شناسان، خودشناسی یا خودآگاهی، شناخت سیستم روان و قوانین حاکم بر آن تا رسیدن به مرحله عمل است. بر این اساس، رفتار اکثر انسانها تحت تأثیر احساسات آنان شکل میگیرد و احساس نیز بی ارتباط با افکار و ارزشها و باورها و قصد و نیت انسان نیست و این امور، رویهم شاکله و شخصیت هر فرد را شکل میدهد.
ما با شناخت افکار و اندیشههای خود که نوعی نگاه به هستی و موضعگیری درباره امور زندگی هستند، به شناخت بهتر و ریشهایتر از احساسات و رفتار خود میرسیم و درنتیجه آگاهی عمیقتری نسبت به شخصیت خودخواهیم داشت.
در این زمینه عالمان اخلاقی نیز شبیه روان شناسان سخن گفتهاند و نوعی وحدت نظر میان آنها حکمفرما است. آنان سیستم درونی روح را با سه عنوان «علم، حال، عمل» تعریف کردهاند که تعبیر دیگری از فکر، احساس و عملکرد است.
البته بین عناصر سهگانه، رابطه خطی دقیقی، وجود ندارد، بلکه این ارتباط بهصورت تعاملی است و هر یک بر دیگری تأثیر میگذارد، اما درهرصورت این چرخه معمولاً با اندیشه آغاز میشود و اگر افکار انسان نسبت به سوژهای منفی باشد، طبعاً احساس و برخورد عملی او نیز با آن سوژه منفی خواهد بود.
میتوان گفت: خودشناسی علمی است که ساختار ذهنی و شخصیتی انسان را تعریف میکند و به آدمی امکان میدهد تا بتواند ابعاد شخصیت، استعداد، نقص و کمال و عالم درون خود را که عامل اصلی عملکرد بیرونی اوست، مورد ارزشیابی و شناسایی قرار دهد.
خودآگاهی نیز، به معنای شناختن من و تفاوت آن با دیگرانی که در کنار ما زندگی میکنند و به یادآوری حوادث و خاطرات زندگی گفته میشود که معمولاً از دوسالگی آغاز میشود و سپس بهمرورزمان و در اثر کسب آگاهی نسبت به ساختارهای ذهنی و تجربههای زندگی، بارور و شکوفا میگردد.
هدف خودشناسی
همه ما میدانیم انسان موجودی دارای ابعاد مختلف (زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی) است و زمانی به حداکثر رضایت از زندگی میرسد که بتواند در همه ابعاد رشد کافی داشته باشد.
افکار، باورها و ارزشهای ما چارچوب و ساختار ذهنی ما را تشکیل میدهد و ما بر اساس این چارچوب یا ساختارهای ذهنی اطلاعات دریافتی از محیط پیرامون را پردازش میکنیم و بر مبنای آن به دنیا و محیط پیرامونمان نگاه میکنیم و در خصوص دیگران، خود و محیط اجتماعی، رفتار و قضاوت مینماییم.
ازآنجاکه نوع رفتار ما ناشی از احساسات، افکار، نگرشها، برداشتها، باورها، میزان اعتمادبهنفس و عزتنفس ما است؛ شناخت مکانیسم ذهنی و شخصیتی خود، عامل مهمی در ارتباطات، موفقیتها و شکستهای ما به شمار میرود.
برای اکثر ما توصیف ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود برای دیگران کار سخت و دشواری است و تنها بهواسطه یک سری ویژگیهای کلی و عمومی ازجمله سن، جنس، نام خانوادگی، تحصیلات، وضعیت شغلی و خانوادگی و… که هنگام معرفی خود به دیگران ارائه میکنیم، خودمان را میشناسیم و از ویژگیهای شخصیتی و رفتاری خود اطلاع کافی و مناسبی نداریم.
بهعنوانمثال خودآگاهی کاملی نسبت اهداف کوتاهمدت و یا بلندمدت خود در زندگی نداریم. نمیدانیم علائق و اولویتهای زندگیمان کدماند؟ به چه اموری باورمندیم و برای چه چیزهایی ارزش قائلیم؟ در انجام چهکارهایی از مهارت لازم و کافی برخورداریم؟ در چه زمینههایی استعداد داریم؟ چه ویژگیهای اخلاقی مثبت یا منفی در ما هست که باید آنها را تقویت یا درمان نماییم؟
شما هر چه بیشتر و بهتر خود شخصیتان را بشناسید، بهتر میتوانید آنچه را که هستید، بپذیرید و یا تغییر دهید. زمانی که فرد تصویر تاریک و مبهمی از خود دارد، درواقع شناخت واقعی از خود نداشته و در کشمکشهای درونی خود باقی میماند و تربیت خویش را به دست محیط و اطرافیان میسپارد و درنتیجه، نیروهای بیرونی شخصیت او را میسازند، در این صورت از بسیاری از پتانسیلهای وجودی خود غافل مانده و آنها را سرکوب میکند.
از سوی دیگر هنگامی که شخصیت و رفتار ما بر اساس نیروهای بیرونی شکل گرفته باشد، بسیار شکننده و دائماً در حال تغییر خواهد بود و لذا دشواریهای زیادی ازجمله شکستهای مکرر را باید تجربه کند.
راه کمال انسان از طریق آگاهی و شناخت ویژگیهای شخصی خود آغاز میشود و آگاهی، اولین گام در مسیر خودسازی است. چنانچه شما آگاهی خود را از ابعاد وجودی و شئون مختلف روح و شخصیت خود افزایش دهید، بهتر میتوانید احساسات و علائق خود را تحلیل کنید؛ در این صورت شما میدانید علت رفتارتان در موقعیتهای مختلف چیست و چگونه باید آنها را تغییر دارد و اصلاح نمایید.
این دانش، فرصت و آزادی تغییر مواردی که برایتان ناخوشایند است را در اختیارتان قرار میدهد و شما میتوانید زندگیتان را مطابق با شرایط و خواستههای خود بسازید و از آن لذت ببرید.
بدون خودشناسی و اطلاع از ویژگیهای خود، پذیرش خود یا آمادگی برای تغییر، در هالهای از ابهام خواهد بود. داشتن نگرش روشن و واضح ازآنچه «هستیم» و آنچه «میخواهیم باشیم یا باید باشیم» به انسان یاری می رساند تا این خواستهها را هشیارانه و فعالانه به واقعیت تبدیل نماید.
همچنین مهارت خودآگاهی ناظر به قدرت شناخت نقاط ضعف و قوت هر فرد نسبت به خود است. اگر هر فرد بتواند تصویری واقعبینانه از خود کسب نماید و افکار و استعدادها و تواناییها و باورها و نیازها و تمایلاتش را بهخوبی بشناسد، میتواند با رفع نقاط ضعف و نقایص شخصیتی، در جهت شکوفاسازی خود اقدام نماید و همچنین با حقوق و مسئولیتهای فردی و اجتماعی خود آشنا شود.
جایگاه و ضرورت خودشناسی
ضرورت خودشناسی، نیاز به دلیلهای پیچیده عقلی و نقلی ندارد. برای موجودی که بهصورت فطری خود را دوست دارد، کاملاً طبیعی است که به خود بپردازد و درصدد شناختن کمال و نقص خویش برآید. غفلت از این حقیقت و سرگرم شدن به اموری که در کمال و سعادت آدمی مؤثر نیست، امری غیرطبیعی و انحرافآمیز است که باید علت آن را جستجو کرد و راه سلامت و نجات از آن را شناخت، همه تلاشهای انسانی برای تأمین لذایذ و خوشیهای وی انجام میگیرد، پس خودشناسی و کمالاتی که ممکن است در مسیر او قرار بگیرد، بر همه مسائل مقدم است تا آنجا که بدون شناخت حقیقت انسان و ارزش واقعی او، دیگر بحثها بیهوده و بیپایه مینماید.
درواقع همهچیز از خودشناسی آغاز میشود، هنگامی که انسان از شناخت صفات و ملکات خود غافل باشد، نمیتواند به اصلاح خود بپردازد. آشنایی به استعدادها و علاقهها و گرایشهای خودآگاه و ناخودآگاه، زمینهساز قدم برداشتن در جاده سازندگی روحی و معنوی خواهد بود.
اگر انسان به این دانایی برسد که او ظهور خدا است و استعداد کمال و قرب به خدا و وصول به مقامات معنوی در او نهفته است و همچنین نقص و کمال خویش را دریابد، از خواب غفلت بیدار گشته، آنگاه انگیزه کمال خواهی در او قوی تر خواهد بود و برای حرکت و سیروسلوک در مسیر کمال و انسانیت اقدام میکند و چهبسا در اثر تلاش و کوشش خود، به کمال انسانی و معرفت خداوند نائل شود.
چگونه ممکن است آدمی به تعالی معنوی و کمال نفسانی برسد و عیبهای درونی خود را اصلاح کند و زشتیهای باطنی را از چهره زیبای جان بزداید، درحالیکه شناخت کاملی از عیوب خود ندارد؟ تا هنگامی که افراد انسانی از بیماری های جسمی و روحی خود و خطر آن آگاهی کافی نداشته باشند، برای درمان اقدام نخواهند کرد.
با خودشناسی انسان میتواند به ارزیابی و تحلیل درستی از صفات و استعدادهای خود دست یابد و درنتیجه آن، خصلتهای ناروا را از خود دور کرده و درصدد تقویت جنبههای مثبت خود باشد. در روایتی آمده است: مَن عرَف نفسَهُ جاهدَها و مَن جَهَلَ نفسَهُ اهمَلَهَا؛ کسی که نفس خود را شناخت با آن جهاد میکند و کسی که آن را نشناخت از خودسازی کوتاهی میکند.
هر یک از مفاسد اخلاقی ریشه در جان انسان دارد و در بستر و فرایند خودشناسی، آن ریشهها شناخته میشود و درمان این دردهای جانکاه آسان و راه وصول به تهذیب نفس در برابر انسان هموار میگردد.
پیام معروف سقراط این بود که خود را بشناس! خودشناسی در حکمت سقراط مبنای اخلاق و فضیلت است. اساساً غایت حکمت، استکمال نفس انسانی است؛ دین نیز برای استکمال نفس و نجات و فلاح آن آمده است و نیل به این غایت، بدون معرفت و تربیت نفس میسر نیست.
البته خودشناسی در همه فرهنگهای بشری اهمیت دارد و در دین، حکمت، اخلاق و عرفان اسلامی نیز به آن فراوان توصیه شده است، قرآن کریم و روایات اسلامی بر اهمیت معرفت نفس بهعنوان برترین معرفت و کلید حکمت و فضیلت تأکید دارند و رسالت انبیای الهی را تعلیم و تزکیه انسان معرفی میکنند؛ این آموزه موجب شده حکما و عرفای اسلامی موضوع معرفت نفس را بهطورجدی پیگیری کنند.
قرآن کریم به منظور هدایت بشر به مسیر درست تربیتی، همه افراد مؤمن و کافر را به تفکر و شناخت وجود خویش توصیه و تحریک میکند و میفرماید: وَفِی أَنْفُسِکمْ أَفَلَا تُبْصِرُون؛ در نفس خویش آیا نمینگرید؟ (تأمّل نمیکنید تا نقاط مثبت و منفی آن را دریابید).
از دلایل توجّه خاص قرآن کریم به خودشناسی همین است که آدمی به تربیت و هدایت خویش اهمیت بدهد و گمراهی دیگران او را از هدایت باز ندارد. در آیه دیگری میفرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکمْ أَنْفُسَکمْ، لَا یضُرُّکمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ؛ به تربیت و هدایت خویشتن بپردازید؛ اگر هدایت یافتید گمراهی دیگری به شما زیان نمیرساند.
با دقّت در این آیه شریفه، ترغیب قرآن به شناخت نفس و اهمیت زیاد آن فهمیده میشود، زیرا در صورت شناخت صحیح نفس و مراقبت از آن، گمراهی گمراهان در انسان اثر نخواهد داشت و نیز فهمیده میشود که گمراهی آنان به سبب عدم شناخت صحیح نفس خود و مراقبت از آن است.
همچنین موضوع خودشناسی و جایگاه رفیع آن در روایات فراوانی مطرح شده و مورد تأکید است. علی (ع) در برخی روایات به آثار معرفت نفس پرداخته و میفرماید: اکثر الناس معرفه لنفسه اخوفهم لربه؛ کسی که بیش از همه خود را بشناسد، بیش از همه، خوف پروردگار خواهد داشت! از این حدیث رابطه نزدیکی میان احساس مسؤولیت و خوف پروردگار که سرچشمه تهذیب نفس است با خودشناسی استفاده میشود.
در حدیث دیگری خودسازی را نتیجه خودشناسی میداند: من عرف نفسه جاهدها و من جهل نفسه اهملها؛ کسی که خود را بشناسد، به جهاد با نفس برمیخیزد و کسی که خود را نشناسد آن را رها میسازد! مطابق این حدیث پایه اصلی جهاد با نفس که طبق صریح روایات جهاد اکبر نامیده شده، خودشناسی است.
در کلمات قصار نهجالبلاغه آمده است: من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته؛ کسی که (در سایه خودشناسی) برای خود، کرامت و شخصیت قائل است، شهواتش در نظرش خوار و بیمقدار خواهد بود (و بهآسانی تسلیم هوی و هوس نمیشود)!
این حدیث امیرالمؤمنین (ع) که فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ کسی که خود را بشناسید به تحقیق رب خویش را خواهد شناخت، میتواند اشاره به معرفت نفس ازآنجهت باشد که موجب معرفت مسیر خودسازی و ربوبیت انسان میشود، زیرا در روایت نفرموده است که عرف الله یا عرف الهه (خدایش را خواهد شناخت، یا معبود و خالقش را خواهد شناخت)، بلکه آمده، عرف ربه، یعنی مسیر تربیت و عامل ربوبیت خود را خواهد شناخت و با معرفت ابعاد هویت خویش، راه احیا و تزکیه و رشد خویش را درک خواهد کرد.
اگر انسان با ابعاد وجودی خویش و معرفت نفس آشنا شود، خواهد دانست که چگونه باید نفس خویش را تربیت نماید و از آن به وادی عقل و عشق مهاجرت نماید و مسیر سعادت خویش را بهصورت علمی و عملی طی نماید. پس معرفت نفس بهترین راه خودسازی است و بدون آن انسان نمیتواند در مسیر تکامل خویش حرکت نماید.
از دیدگاه امیر مؤمنان، نفس شناسی و خودشناسی، نافعترین معرفتها و دانشها است. علی (ع) فرمود: مَعرِفَهُ النَّفس اَنفَعُ المَعَارِف؛ شناخت نفس، سودمندترین شناختها است. فلسفه سودمند بودن آن نیز این است که این علم و شناخت مستقیماً به خود آدمی مربوط میشود و مقدمهای برای دستیابی به منافع و دریافت بیشتر و بهتر است.
ایشان در بیانی میفرماید: غَایَهُ المَعرفَه آن یَعرِفَ المَرء نَفسَهُ؛ نهایت معرفت این است که آدمی خود را بشناسد.
مفاد کلمات پیامبر و ائمه معصومین (ع) که بسیار فراوان و متنوع است، مبیّن این امر است که شناخت نفس سودمندترین و مفیدترین رشتههای دانشی است که برای هر انسانی ضروری و لازم است.
همچنین از مضمون بحث و روایات، بهروشنی میتوان استفاده کرد که یکی از پایههای اصلی پرورش فضائل اخلاقی و تکامل معنوی، خودشناسی و معرفت نفس است و تا انسان این مرحله دشوار و این گردنه صعبالعبور را پشت سر نگذارد، به هیچیک از مقامات معنوی نائل نخواهد شد، به همین دلیل، علمای بزرگ اخلاق با تأکید و اصرار فراوان رهروان این راه را به خودشناسی دعوت کرده و غفلت از این امر حیاتی را جایز ندانسته اند.
رابطه خودشناسی و خداشناسی
همچنین در روایات به رابطه خودشناسی و خداشناسی نیز توجه ویژه ای شده است. حدیث معروف: من عرف نفسه، فقد عرف ربه؛ هر کس خود را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است، به رابطه و نسبت میان شناخت انسان و معرفت خداوند اشاره دارد.
گفتنی است، انسان در قوس نزول و به لحاظ آفرینش، ظهور خداوند و مخلوق اوست، اما در قوس صعود و تربیتپذیری و رشد معنوی، عبد خدا و تحت ربوبیت او قرار دارد و باید به این باور برسد که او ظهور و بنده خدا است و تنها درصورتیکه تحت تربیت خداوند قرار بگیرد و به او نزدیک و شبیه شود، از عالم و آدم سبقت میگیرد، بنابراین یک بعد خودشناسی آن است که انسان با دروننگری و معرفت نفس، خدا و معبود و رب خویش را دریابد و رابطه خود با او را اصلاح نماید.
در این رویکرد روایت فوق به این معنا است که اگر کسی خود را شناخت، علامتش این است که رب و معبود، یعنی کسی که تحت تربیت او قرار دارد را خواهد شناخت.
درست است که انسانها همه خداشناس و خداپرست هستند و کسی یافت نمیشود که حس پرستش در او نباشد، اما اینگونه نیست که همه مردم خدای یگانه را تنها رب خود بدانند و فقط او را پرستش نمایند، بلکه ممکن است هر کس برای خود خدایی برگزیده و خویش را به ربوبیت او سپرده باشد، خدایان و ارباب متفرقی که قرآن کریم پرستش آنها را تقبیح میکند و میفرماید: أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ؛ آیا خدایان گوناگون برای شما خیر است یا پرستش خدای یگانه؟
بحث شرک جلی و خفی که در اسلام مطرح شده، اشاره به بتپرستیهای آشکار و پنهان انسان دارد، بهخصوص در این زمان بساط شرک و خودپرستی و دنیاپرستی و قدرت پرستی و ثروت پرستی و شهرتپرستی پهن شده و تمام مشکلات و آسیبهای اجتماعی امروز بشر محصول همین گرایشهای شرکآمیز او است.
این شناخت زمینه میشود برای اینکه انسان در مسیر سلوک و خودسازی یا تزکیه نفس، خود را از شرک خفی تخلیه نماید و به اخلاص در عبودیت و بندگی خدای متعال و کمال و سعادت حقیقی خود نائل شود.
مشکلی که در این زمینه بروز و ظهور میکند، نوعی احساس خدایی و ادعای الوهیت در بعد پرستشی انسانها است که باعث میشود خودپرستی و رذایل نفسانی و اخلاقی مانند کبر و غرور در ایشان ظاهر گردد و بهنوعی تفرعن برسد که تنها راه معالجه آن، معرفت نفس و رابطه آن با خدای یگانه است.
قرآن کریم نیز انسان را به درجه ای از فهم میرساند که رابطه خود با خداوند را بر اساس عبودیت و ربوبیت درک نماید. وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ؛ و تنها از طریق بندگی به کمال و سعادت میرسید.
پس خودشناسی دینی، از جهتی نیز ناظر به شناخت رب و نحوه تربیتشدگی افراد است تا در خودسازی، نقایص بعد پرستشی و تربیتی آنگونه که شایسته است، اصلاح شود.
خالقیت در عالم واحد است، همه جهان هستی را یک خدا آفریده است، اما سیستم ربوبیت عالم به اقتضای حکمتی که در آن است، دو قطبی است، خدای متعال و انبیای الهی انسان را بهسوی خوبیها هدایت میکنند و نیروهای شیطانی و نفسانی، مربی و سوق دهنده انسان بهسوی بدیها هستند و در این راستا مهم است بدانیم، تاکنون شخصیت ما تحت تأثیر نیروهای مثبت و سازنده پرورش یافته یا نیروهای منفی و مخرب.
در آیتالکرسی میخوانیم: اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ؛ خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکیهای جهل بیرون آرد و به عالم نور برد، وانآنکه راه کفر گزیدند یار ایشان شیاطین و دیوهایند که آنها را از عالم نور به تاریکیهای گمراهی درافکنند.
برای موفقیت در خودسازی و کمال، ابتدا نیازمند شناخت رب خود هستیم و شناخت رب، نوعی خداشناسی است. حدیث (من عرف نفسه، فقد عرف ربه) در حقیقت به این معنا اشاره دارد که ما با شناخت خود، مربی و معبود واقعی خود را خواهیم شناخت. آیا شخصیت ما مثبت و تحت تربیت الله شکل گرفته یا منفی و برگرفته از وسوسه های نفس و شیطان بوده است و به چه مقدار؟ این شناخت به انسان کمک می نماید تا بتواند در خودسازی نقایص تربیتی خود را اصلاح و جبران نماید.