غفلت و بیداری معنوی
غفلت و بیداری معنوی
دوست گرامی. تفاوت این دو نفر در بیداری و غفلت است. یکی بیدار شده و از دنیا گذر می کند و یکی خواب است و اسیر دنیا. به مطالب زیر توجه نمایید:
خودسازی و سلوک دینی با هشیاری و آگاهی آغاز می شود و غفلت و ناهشیاری، اصلی ترین عامل ناکامی انسان در وصول به کمال و مقام قرب الهی است. به همین دلیل علمای اخلاق و سیروسلوک، اولین مانع رشد و تعالی روحی و معنوی انسان را «خواب غفلت» و اولین منزل سلوک الی الله را «یقظه و بیداری» معرفی کردهاند.
طبیعی است که انسان بهخاطر ناآگاهی و غلبه هوای نفس، ابتدا در غفلت و بیخبری به سر برد، ولی ماندن در این حالت بسیار خسارت آفرین و برای انسان مؤمن بههیچوجه قابلتحمل نیست و ضرورت دارد تا از این وضعیت خطرناک رها شود؛ در غیر این صورت، حرکت مؤثری برای نجات خویش و رسیدن به رشد معنوی، نخواهد داشت و با وضعیت نامطلوب به سرای باقی خواهد شتافت و چهبسا از زیانکاران و اهل عذاب خواهد بود.
قرآن کریم که هدفش نجات و هدایت انسان بهسوی حق و حقیقت و راه یافتن او به جوار قرب الهى است نیز، غفلت و فراموشى را بهعنوان یک خصلت منفى براى انسان معرفى کرده و از آن بر حذر داشته است؛ چراکه باعث دورى انسان از هدایت و رستگارى و درنتیجه طغیان و سرکشى میشود و در آخرت نیز موجب سرافکندگى، پشیمانى و افسوس خواهد شد؛
«ما بهطور مسلّم گروه زیادى از جنّ و انس را براى دوزخ آفریدیم آنها دلها «عقلها» یى دارند که با آن، تعقل نمىکنند، چشمانى دارند که با آن نمىبینند و گوشهایى دارند که با آن نمىشنوند، آنها همچون چهارپایاناند، بلکه گمراه تر، آنها غافلاند».
جوهره غفلت، فراموشی یاد خدا و یاد خود و یاد مرگ و آخرت است که باعث میشود آدمی مسئولیت های فراوان خود را در قبال نفس و جامعه و دین، به فراموشی سپارد و به خودسازی و دینداری و تلاش برای تعالی جامعه نپردازد و عمرش هدر رود.
انسان ناهشیار و بیتوجه به کسی گفته میشود که سرگرم دنیا و طبیعت و تنپروری شده؛ بهگونهای که هدف خلقتی خود و حیات معنوی و سفر آخرت را فراموش نموده و در انجام وظایف دینی خود کوتاهی میکند.
اگر خودآگاهی و خدا آگاهی و اهتمام به بندگی و یاد خدا معیار بیداری باشد، باید اعتراف کنیم که متأسفانه اکثر افراد جامعه در غفلت و بیخبری بسر میبرند. قرآن کریم اکثریت مردم را نادان، بیعقل، پیرو هوای نفس و گمراه معرفی میکند و میدانیم که ریشه غفلت در نادانی و نفسپرستی است. أَم تَحسَبُ أَنَّ أَکثَرَهُم یَسمَعُونَ أَو یَعقِلُونَ إِن هُم إِلَّا کَالأَنعَمِ بَل هُم أَضَلُّ سَبِیلًا؛[2] آیا گمان مى کنى بیشتر آنان (هواپرستان) [سخن حق را] مى شنوند، یا [در حقایق] مى اندیشند؟ آنان جز مانند چهارپایان نیستند بلکه آنان گمراهترند! و به همین دلیل نیز توسط شیطان شکار می شوند. در روایت آمده: «إِنَّ الْغَفْلَهَ مُصْطَادُ الشَّیطَانِ وَ رَأْسُ کل بَلِیهٍ وَ رَأْسُ کل حِجَابٍ؛[3] انسان وقتی غافل شد، شیطان او را شکار میکند. همه بلاها وقتی به سراغ انسان میآید که غافل میشود».
غفلت، گناه مادر و سرمنشأ تمام گناهان و گمراهیهای انسان و بدترین حجابی است که آدمی را از وصول به حقیقت باز میدارد.
فراموشی و سهلانگاری، در هر امری، زیان بار و گاهی جبرانناپذیر است و فرقی نمیکند که در امور فردی باشد، یا اجتماعی، مادی باشد یا معنوی، دنیوی باشد یا اخروی، مثلاً: اگر تاجر و کاسبی در امر کسبوکارش، هوشیار نباشد و از حسابوکتاب و خرج و دخلش غفلت ورزد و هرچند روز یک بار، سود و زیانش را موازنه و مقایسه نکند و از کارگران و شرکای خود، مطالبه و حسابرسی نداشته باشد، قطعاً زیان خواهد دید و سرمایهاش را از کف خواهد داد و ورشکست خواهد شد، ولی اگر نسبت به حسابوکتاب امور اشراف داشته باشد، سستی و تنبلی و غفلت را کنار بگذارد، با مشکل زیان مالی مواجه نخواهد شد.
حتی در ارتباط با مسائل امنیتی و نظامی نیز اگر جامعهای غفلت زده و بیتوجه باشد، دشمنان آن جامعه از کوچکترین روزنه و فرصت، استفاده نموده، با سرعت تمام، ضربه نهایی را وارد خواهند کرد.
قرآن کریم درباره به جنگهای صدر اسلام خطاب به پیامبر میفرماید:
«هنگامیکه در میان آنها باشی و در میدان جنگ برای آنها نماز برپا کنی باید دستهای از آنها با تو «به نماز» برخیزند و باید سلاحهای خود را با خود برگیرند و هنگامیکه سجده کردند «و نماز را به پایان رسانیدند» باید به پشت سر ما «به میدان نبرد» بروند و آن دسته دیگر که نماز نخواندهاند «و مشغول پیکار بودهاند» بیایند و با تو نماز بخوانند و باید آنها وسایل دفاعی و سلاحهای خود را با خود «در حال نماز» حمل کنند؛ زیرا کافران دوست دارند که ما از سلاحها و متاعهای خود غافل شوید و یکمرتبه به ما هجوم آورند»[4].
[1]. اعراف، آیه 179.
[2] فرقان، آیه 44.
[3]. منسوب به امام صادق (ع)، مصباح الشریعه، ص 99.
[4]. نساء، آیه 102.
نوری الهی
یقظه، نوری الهی است که وارد قلب مؤمن میشود و او را از خواب غفلت بیدار میسازد. در اثر این نور که قلب مؤمن را نورانیت میبخشد، بر گذشته خود حسرت می خورد و راه عوض می کند و به مسیر بندگی حق بازمیگردد و با چشم باز، حقایق عالم و زندگی را می بیند و آگاهانه زندگی خواهد کرد.
در منازل السائرین آمده: «وهی أوّل ما یستنیرُ قلب العبد بالحیاه لرؤیه نور التنبیه[1]؛ و این اولین نوری است که قلب سالک را به نور حیات نورانی میکند، به خاطر دیدن نور تنبیه و بیداری».
در کتاب مقامات معنوی نیز آمده: ای عزیز اولین نوری که به قلب عبد میرسد و قلب عبد بدان منور میگردد، نور یقظه است. این نور به عبد حیات میدهد و او را برای درک نور تنبیه آماده میکند. وقتی نور یقظه در دل سالک پرتو افکند، سالک را به سیر وا میدارد. این نور در تمام مدت سلوک همراه سالک است.[2]
حضرت علی فرمودند: «فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَهٍ فِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْماعِ وَ الْأَفْئِدَه[3]؛ با نور یقظه و بیداری، چشمها و گوشها و قلبها را روشن ساختند».
در مناجات شعبانیه امام علی (ع) میفرماید: «إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ وَ کَما [کلما] أَرَدْتُ أَنْ أَکُونَ کُنْتَ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَهِ عَنْک؛[4] خدایا! ما آن نیروئی که بتوانم بهوسیله آن خود را از نافرمانیت منتقل سازم ندارم، مگر در آنوقت که تو برای دوستیت بیدارم کنی و آنطور که خواهی باشم، پس تو را سپاس میگویم که مرا در کرم خویش داخل کردهای و دلم را از چرکیهای بیخبری و غفلت خویش پاکیزه ساختی».
باری نور یقظه و بیداری ابتدا به افاضه حقتعالی است و به عنایت او حاصل میشود، ولی این بدین معنا نیست که خود انسان در این زمینه دستبسته و منفعل است و تلاش او در کسب معرفت و آگاهی و بیداری، حاصلی برایش نخواهد داشت، بلکه تا آدمی در این مسیر حضور نیابد و مجاهده و تلاش نکند، مستعد تابش نور یقظه از جانب حقتعالی نخواهد بود و با سعی و کوشش است که سالک، خویش را در معرض تابش این نور قرار می دهد.
از این نظر می توان نور یقظه را به نور علم تشبیه نمود. نور علم نیز به افاضه حق حاصل می شود، اما بیتردید نیازمند زمینه سازی و ایجاد ظرفیت و جهاد علمی از طرف عبد است.
امام صادق (ع) فرمودند: «لَیسَ العِلمُ بِکثرَهِ التَّعَلُّمِ، إنَّما هُوَ نورٌ یقَعُ فی قَلبِ مَن یریدُ اللّهُ أن یهدِیهُ، فَإِذا أرَدتَ العِلمَ فَاطلُب أوَّلاً فی نَفسِک حَقیقَهَ العُبودِیهِ، وَاطلُبِ العِلمَ بِاستِعمالِهِ، وَاستَفهِمِ اللّهَ یفهِمک؛[5] دانش به فراوانی آموختن نیست؛ بلکه نوری است که در دل آنکه خدا هدایتش را بخواهد، میتابد. پس هرگاه در پی دانش بودی، ابتدا جوهره بندگی را در جانت بجوی و با به کار بستن دانش، آن را بهدستآور و فهم را از خدا بطلب تا به تو بفهمانَد».
این روایت نمیگوید: برای رسیدن به علم، نیازی به مجاهده و کوشش برای کسب دانش نیست، بلکه میگوید: انسان تنها نباید به درس و کتاب و تحصیل علم رسمی تکیه کند و به تلاش خود در این زمینه مغرور گردد، بلکه لازم است متوجه مبدأ علم شود و بداند در صورتی به علم و دانش میرسد که در کنار علماموزی و مجاهده علمی، رسم بندگی و اطاعت حق بهجای آورد و با نیت خالص به خدای متعال نزدیک شود و از او که مبدأ علم است، طلب نور علم نماید.
در کتاب سیر سرخ آمده: یقظه نخستین باب معرفت و سلوک است و چون به عنایت است، به این معنا است که سالک نپندارد اوست که کارپردازی و رشد دارد، بلکه سلوک به تمامی، لطف و عنایت دیگری است که به سالک رسیده است و نمیتوان آن را به دیگران توصیه نمود. کسی با دست خود بیدار نمیشود، بلکه این دیگران هستند که میتوانند تلنگری بر او وارد آورند و او را بیدار سازند.
انسان خوابآلود، نمیتواند برای بیدار شدن به خود تکیه کند، بلکه این اولیای خدا، فرشتگان و دیگر پدیدههای ناسوتی است (حتی سبزه و صخره و سنگی) که میتواند فردی را به منزل یقظه و بیداری وارد آورد و باطن خفته او را در پرتو نور یقظه قرار دهد. پس باید از همه به جد و اهتمام وافرْ التماس دعا داشت که دعای خیر پر سوز و آه دلشکستهای چه کارها که نمیکند.
کسی که میخواهد با تکیه بر خود بیدار شود بهجای بیداری به شرک گرفتار شده است. یقظه شفای دل گرفتار به خواب شهوت و نوم غفلت و هوس است و شفا تنها از خدا است؛ خدایی که بهصورت مستقیم یا به واسطه یکی از پدیدههای خود کارپردازی و کارگشایی دارد.[6]
یقظهای که با تذکر اینوآن پدید آید همچون آتش شمع است که با یک حمله هوای نفس خاموش میشود، اما یقظهای که با توجه حضرت حق پدید آید، همچون آتش پروانه است، برای آن خاموشی نیست و با هوای نفس فروکش نمی کند.
سالکی که با عنایت و توجه الهی بیدار گشته، التهاب عجیبی دارد. شب و روز آرام و قرار ندارد. او چون به موقعیت خویش پی برده، به جنایات و خیانتهای نفس واقف شده، پیوسته برای بهبودی حال خویش در اضطراب است. این اضطراب و التهاب نمیگذارد او با کسی انس گیرد. از اینجا است که مربی او هم متناسب با حال او دستور میدهد: ان تقوموالله مثنی و فرادی[7] در راه سلوک و قیام بهسوی حق دوبهدو و یکبهیک بهپای خیزید.
پس بیداری در اصل اولی خود، به عنایت حقتعالی حاصل میآید، چندآنکه تو گویی، این کار غیر اختیاری است، اما بااینهمه انسان در کسب بیداری معنوی و تقویت آن دستبسته نیست و میتواند با دست یازیدن به عواملی آن را در وجود خود تقویت نماید. از طرفی نیز کار خداوند بیحکمت و دلیل نیست و کسی را بیدار میکند که زمینههای بیداری در او وجود داشته باشد.
نور یقظه که خدای متعال بر دل انسان مؤمن میتاباند، اولین جرقه بیداری را میزند، ولی این جرقه اگر بخواهد به آتشی نور افزا و عصیان سوز و راهگشا و حرکت آفرین تبدیل شود و درون آدمی را به نور حقیقت و آگاهی روشن نماید، این مرحله با همت خود سالک باید اتفاق بیافتد.
اهمیت یقظه و بیداری در آیات و روایات
وجه مشترک آیات و احادیثی که به موضوع غفلت میپردازد، نکوهش این رذیله اخلاقی است.
قرآن میفرماید:
[8]؛
«و در دل خویش پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس بیصدای بلند یاد کن و از غافلان مباش».
در این آیه، نهی الهی بر غفلت تعلق گرفته و هر آنچه که مورد نهی الهی باشد، نزد خداوند مذموم است.
اگر انسان پرده غفلت را کنار نزند، جایگاه خود را در جغرافیای هستی از دست خواهد داد و به این نکته در برخی از آیات بهخوبی اشاره شده که علت محرومیت انسان از پیمودن راه سعادت، غفلت است.
قرآن کریم از غفلت بهعنوان ریشه کلی فراموشی قیامت یاد میکند که باعث میشود انسان از مسیر سعادت دور بماند: [9]؛ ظاهری از دنیا را درک میکنند و ایشان از آخرت غافل هستند؛ یعنی همین زندگی دنیا را که مشترک بین حیوان و انسان است را درک میکنند و چیز دیگری جز آن نمیفهمند.
امام خمینى قدس سره در کتاب «جهاد اکبر یا مبارزه با نفس» ضمن اینکه «یقظه» را گام اول در تهذیب نفس میدانند؛ ذیل این عنوان چنین نوشتهاند: «تا کى میخواهید در خواب «غفلت» به سر برید و در فساد و تباهى غوطه ور باشید، از خدا بترسید و از عواقب امور بپرهیزید، از خواب «غفلت» بیدار شوید. شما هنوز بیدار نشدید، هنوز قدم اول را برنداشتید، قدم اول در سلوک «یقظه» است، ولى شما در خواب به سر میبرید، چشمها باز و دل ها در خواب فرو رفته است، اگر دل ها خوابآلود و قلبها بر اثر گناه سیاه و زنگ زده نمیشد، این طور آسودهخاطر و بیتفاوت به اعمال و اقوال نادرست ادامه نمى دادید، اگر قدرى در امور اخروى و عقبات هولناک آن فکر میکردید، به تکالیف و مسئولیتهای سنگینى که بر دوش شماست، بیشتر اهمّیت میدادید».[10]
یقظه آمد نوم حیوانى نماند انعکاس حس خود از لوح خواند
همچو حس آنکه خواب او را ربود چون شد او بیدار عکس او نمود
هشدارهاى قرآن مجید با جملههایی مانند «افَلا تَعْقِلُون ؛[11] آیا اندیشه نمیکنید و عقل خود را به کار نمیاندازید» و «أَفَلا تَذَکَّرُون؛[12] آیا متذکر نمیشوید» و «افَلَا تَتَفَکَرُونَ»؛[13] آیا اندیشه نمیکنید و «افَلَایَتَدَبَّرُوان القُرآن»[14] و مانند اینها، همه به منزله بانگ هایى است که رهبر بیدار دل، به پیروانى که در خواب سنگین فرو رفتهاند، میزند تا بیدار شوند و آماده حرکت به سوى مقصد گردند.
هم چنین آیاتى که تأکید بر ذکر خدا دارد و اعراض از ذکر حق را منشأ تباهى انسان و «معیشت ضنک»[15] در این جهان و نابینا محشور شدن در آن جهان میشمرد، مسلمانان را از اسباب لهو؛ یعنى، آنچه که انسان را از یاد خدا غافل سازد، بر حذر مى دارد، همه براى رسیدن به این مقصود؛ یعنى، حالت «یقظه» و بیدارى است.
در روایات اسلامى نیز به طور گسترده به مسئله «یقظه» اشاره شده است، ازجمله:
امیر مؤمنان على (ع) در خطبه اى که اشاره به هدف بعثت پیامبر اکرم (ص) دارد، میفرمایند: «ایُّهَا النَّاسُ انَّ اللّهَ ارْسَلَ الَیْکُمْ رَسُولًا لِیُزِیحَ بِهِ عِلَّتَکُمْ وَ یُوقِظَ بِهَا غَفْلَتَکُمْ؛[16] خداوند پیامبری به سوى شما فرستاد تا بیماریهای (روحى و اخلاقى و اجتماعى) شما را برطرف سازد و شما را از خواب غفلت بیدار کند». نه تنها پیامبر اسلام (ص) بلکه تمام انبیا، براى همین منظور مبعوث شدهاند؛ یا حدّ اقل یکى از اهداف اصلى آنها، ایجاد حالت «یقظه» هست.
امام حسن مجتبى (ع) در خطبه اى که براى مردم کوفه خواند، چنین فرمود: «ایُّهَا النَّاسُ تَیَقَّظُوا مِنْ رَقْدَهِ الْغَفْلَهِ وَ مِن تَکَاشُفِ الظُّلْمَهِ، فَوَالَّذی خَلَقَ الْحَبَّهَ وَ بَرَءَ النَّسَمَهَ وَ تَرَدّى بِالْعَظَمَهِ، لَئِن قَامَ الىَّ مِنْکُم عُصْبَهٌ بِقُلوبٍ صَافِیَهٍ وَ نِیّاتٍ مُخلِصَهٍ، لا یَکُون فِیها شَوْبُ نِفاقٍ وَ لا نِیّهَ افْتِرَاقٍ لَاجاهِدنَّ السَّیفَ قَدَما قَدَما وَ لَا ضَیِّقَنَّ مِنَ السُّیُوف جَوَانِبَها وَ مِنَ الرِّماحِ اطرافَهَا وَمِنَ الْخَیْلِ سَنابِکَها فَتَکَلَّمُوا رَحِمَکُمُ اللّهُ؛[17]
اى مردم! از خواب «غفلت» بیدار شوید و از تراکم ظلمت بیخبری بپرهیزید. سوگند! به کسى که دانه را در زیر خاک شکافته و بندگان را آفریده و رداى عظمت پوشیده، هرگاه گروهى از شما با دل هاى پاک و نیّت هاى خالص که در آن آلودگى به نفاق نباشد و قصد افتراق در آن راه نیابد، بپا خیزند (و مرا یارى کنند)، من با شمشیر، گامبهگام جهاد میکنم و با ضربات شمشیرهاى خود، عرصه را بر آنها تنگ میسازم و نوک سرنیزه ها را بر پیکرشان کُند میکنم و سم اسبها را در این راه، فرسوده میسازم؛ پس سخن بگویید، خدا رحمتتان کند (و از دشمن نترسید)».
امام مجتبى (ع) این سخن را در حالى بیان داشتند که خواب «غفلت» بر کوفیان غلبه کرده بود و آن حضرت هر چه آنان را دعوت به جهاد با غارتگران شام و لشکر معاویه میفرمودند، آنها اجابت نمى کردند.
امام امیر مؤمنان (ع) در نهجالبلاغه خطاب به انسانهای بیدرد میفرمایند: «اما مِنْ دائکَ بُلُولٌ امْ لَیْسَ مِنْ نَوْمِکَ یَقْظَهٌ؛[18] آیا درد تو را درمان و خواب تو را بیدارى نیست». در حدیث دیگرى، همان بزرگوار میفرمایند: «الَا مُسْتَیْقِظٌ مِنْ غَفْلَتِهِ قَبْلَ نَفَاد مُدَّتِهِ؛[19] آیا کسى نیست که از خواب غفلتش بیدار شود، قبل از مدت پایان عمرش؟».
در تمام این روایات «غفلت» به نوعى خواب و گاهى به مستى و «تذکّر» به نوعى بیدارى و هشیارى تشبیه شده است. امیرمؤمنان (ع) در این زمینه مى فرمایند: «سُکْرُ الْغَفْلَهِ وَ الْغُرورِ ابْعَدُ افاقَهً مِنْ سُکْرِ الْخُمُورِ؛[20] مستى «غفلت» و غرور، هشیاریش از مستى شراب دورتر است».
در حدیث دیگری آن حضرت «یقظه» را به چراغ نورانى تشبیه فرموده: «فَاسْتَصْبِحُوا بِنُورِ یَقْظَهٍ فى الابْصَارِ وَ الاسْماعِ وَ الافْئِدَهِ؛[21] با نور یقظه و بیدارى، چشم و گوش و قلب را روشن سازید».
همچنین از ایشان روایت شده است: «فَیا لَهَا حَسْرَهً عَلی کل ذِی غَفْلَه أَنْ یکونَ عُمُرُهُ عَلَیهِ حُجَّهً، أَوْ تُؤَدِّیهُ أَیامُهُ إِلی شِقْوَهٍ؛ جَعَلَنَا اللَّهُ و إِیاکمْ مِمَّنْ لَایقْصُرُ بِهِ عَنْ طَاعَه اللَّهِ رَغْبَهٌ، أَوْ تَحُلُ بِهِ بَعْدَ الْمَوْتِ نَقِمَه؛[22] دریغا بر آن غافلی که عمرش علیه خود او حجت شود، یا روزگار زندگیاش او را به بدبختی کشاند، خدا ما و شما را از کسانی قرار دهد که هیچ خواهش و تمایلی او را از اطاعت خدا باز ندارد و پس از مرگْ عقوبتی به او نرسد».
امام صادق (ع) نیز در این زمینه فرمودند: «إِیاکمْ وَ الْغَفْلَهَ فَإِنَّهُ مَنْ غَفَلَ فَإِنَّما یغْفُلُ عَنْ نَفْسِه[23]؛ از غفلت بر حذر باشید؛ زیرا بهراستی، هر که غفلت ورزد، خویشتن خویش را به غفلت افکنده است». معنای صریح این حدیث شریف این است که انسان غافل مپندارد که او یاد خدا را پشت گوش انداخته، بلکه او اولاً و بالذات، از حقیقت و هویت خویش، دوری گزیده و نسبت به آن غفلت ورزیده است.
آن حضرت در حدیث دیگری دراینباره میفرمایند: «مَنْ رَعَی قَلْبَهُ عَنِ الْغَفْلَهِ وَ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهْوَهِ وَ عَقْلَهُ عَنِ الْجَهْلِ فَقَدْ دَخَلَ فِی دِیوَانِ الْمُتَنَبِّهِین؛[24] هر کس که نفس خود را از غفلت و عقل خود را از جهل نگاه دارد، بیگمان در زمره هشیاران قرار گرفته است».
[1]. خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرین، ص 35 باب یقظه.
[2]. بینا، محسن، مقامات معنوی، باب یقظه
[3]. نهج البلاغه، خطبه 222.
[4]. ابن طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج 2، ص 686.
[5]. شهید ثانی، منیه المرید، ص 149.
[6]. نکونام، سیر سرخ، جلد 1، ص 25.
[7]. بینا، محسن، مقامات معنوی، ج 1، ص 32.
[8]. اعراف، آیه 205.
[9]. روم، آیه 7.
[10] امام خمینى (ره)، جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، ص، 151.
[11] این عبارت ۱۳ بار در قرآن کریم ذکر شده است.
[12] این عبارت نیز در ۷ مورد ذکر شده است.
[13] انعام، آیه 50.
[14] نساء، آیه 92.
[15] طه، آیه 124.
[16] مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۴، ص، 296.
[17] همان، ج ۴۴، ص، 67.
[18] نهج البلاغه، خطبه 223.
[19] آمدی، غرر الحکم، ح، 2752.
[20] همان، ح 5651.
[21] نهج البلاغه، خطبه 222.
[22]. کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 42.
[23]. شیخ صدوق، ثواب الأعمال، ص 203.
[24]. منسوب به امام صادق، مصباح الشّریعه، ص: 22.
بخشی از کتاب بیداری معنوی اثر سید مصطفی علم خواه از مجموعه سلوک قرآنی.