گفته شده که «عاشق خیال معشوق را بیشتر از خود او مىخواهد»، لطفاً در این مورد توضیح دهید؟
[ad_1]
امکان دارد مقصود از این عاشق و معشوق، مجازى و خیالى باشد. با توجه به توضیحاتى که در مورد عشق مجازى و عشق دروغین مطرح شد، از آنجا که منشأ علاقه چنین عشقهایى، نفس و هواهاى آن است، (نه خود آن حقیقت خارجى و پدیده عینى) عاشق با خیال معشوق، خوش است و هنگامى که به وصال او رسید، آن بهره و لذتى که از خیال او مىبرد، از خود او نبرده و در زمان اندکى پس از وصال مادى، آن علقه خیالى نیز از میان مىرود.
ز آنکه شهوت با خیالى رانده استوز حقیقت دورتر وامانده است
با خیالى میل تو چون پر بودتا بد آن پر بر حقیقت بر شود.
همان، دفتر3، ابیات 2134 – 2135.
از سوى دیگر ممکن است مقصود استاد مطهرى به مطلبى باشد که اندیشمندان در اقسام عشق مطرح کردهاند. عشق از آنجا که ریشه در معرفت دارد به حسب قواى ادراکى داراى سه قسم کلى است: 1. حسى یا طبیعى 2. خیالى 3. عقلىاحیاء علوم الدین، ج 2، ص 275، اسفار، ج هفتم، ص 167، فتوحات مکیه، ج 1، ص 111؛ رساله عشق بوعلى، صص 9-24.. عشق خیالى، قوىتر از حسى و عشق عقلى، قوىتر از عشق خیالى است.
اینان معتقدند: معشوق خیالى به دلیل آنکه در قوه خیال است و این قوه از قواى حسى قوىتر است، لذت و ابتهاجى که از آن به آدم دست مىدهد، قوىتر از لذتى است که در معشوق حسى وجود دارد. این مطلب با رجوع به وجدانیات موجه مىنماید. آدمى از صورت زیبایى که در خواب مىبیند، بیشتر لذت مىبرد تا صورتى که در بیدارى مىبیند، زیرا صورتهایى که آدم در خواب مىبیند نشأت گرفته از قوه خیال است و صورتهایى که در بیدارى مىبیند ناشى از قوه حسى و طبیعى است.
از این رو مقصود کلام استاد مطهرى این است: از آنجا که لذت معشوق خیالى بیش از معشوق حسى است، عاشق خیال معشوق را بیشتر از خود او مىخواهد.
[ad_2]