چرا گفته شده شادی مؤمن در چهره او و اندوهش در درون اوست؟
[ad_1]
وجود جامعهاى که در همه ابعاد داراى تعادل باشد و افراد آن اعتدال روحى و روانى لازم را داشته باشند از هدفهاى بزرگ ادیان آسمانى و به ویژه دین مقدس اسلام بوده است. چون رسیدن به اهداف بلندى که این ادیان براى بشر ترسیم کردهاند، جز در سایه چنین اعتدالى به دست نمىآید. شادى و سرزندگى در حد معقول و منطقى به گونهاى که آدم را از هدف آفرینش و مسیر بندگى غافل نسازد و به مستى و بىخبرى و سستى در اداى وظایف و مسؤولیتها نیانجامد از امور ضرورى و مهمى است که در روایات پیشوایان دین به آن توجه ویژهاى شده است.
در حدیثى از امیرمؤمنان(علیهم السلام) آمده است: السرور یبسط النفس ویصیر النشاطشادمانى انبساط خاطر و نشاط و سرزندگى مىآورد(میزان الحکمه، چاپ دفتر تبلیغات اسلامى، ج 4، ص 436، ح 8448).به منظور گسترش شادى و شادمانى و زدودن اندوه و افسردگى از جامعه اسلامى و ایمانى و ایجاد موجى از نشاط و خرمى در بین آدمها، در روایات سفارشهاى فراوانى در مورد خوشرویى و گشادهرویى در هنگام برخورد با دیگران شده، مثلاً در روایتى مىخوانیم: البشاشه حباله المودّهخوشرویى کمند دوستى و محبت است(میزان الحکمه، چاپ دفتر تبلیغات اسلامى، ج 1، ص 417، ح 1708). و در حدیثى دیگر چنین آمده است: الق اخاک بوجه منبسطبرادرت را با گشادهرویى ملاقات کن().همان، ج 1، ص 418، ح 1707.
خوشحال کردن اهل ایمان و زدودن غم و اندوه از چهره و قلب آنان مورد تأکید شدید بزرگان دین بوده به گونهاى که پیامبر(ص) در حدیثى مىفرماید: من سرّ مؤمنا فقد سرّنى و من سرّنى فقد سرّ اللّههر که مؤمنى را شاد و مسرور کند مرا شاد کرده و هر که مرا شاد کند خداوند متعال را شاد کرده است(همان، ج 4، ص 430، ح 8465).
از طرف دیگر آثار زیانبار اندوه و پریشانى و لزوم دورى از آن و زدودن زنگ غم و غصه از آینه جان آدمها، از دیدگاه حقبین و ژرفنگر اولیاى پاک الهى پنهان نمانده است. در روایتى مىخوانیم: الهمّ نصف الهرمغم و اندوه نیمى از پیرى است(میزان الحکمه، ج 4، ص 392، ح 3758، چاپ دفتر تبلیغات اسلامى). و حدیث دیگرى مىخوانیم: الهمّ یذیب الجسدغصه بدن را آب مىکند() و نیز چنین آمده است: من کثر همّه سقم بدنههر که اندوهش فراوان باشد، بدنش بیمار مىگرددهمان، ح 3759.
همان، ح 3761.
حال روایتى که مىگوید: شادى مؤمن در چهره او و اندوهش در دل است، درست در راستاى همین اصلى کلى است که باید جامعه اسلامى، جامعهاى سرزنده و بشّاش باشد، به گونهاى که اهل ایمان باید غم و اندوه خویش را در دل پنهان دارند و با تظاهر به شادى و شادمانى، زمنیه افسردگى و ملامت و اندوه جامعه را فراهم نیاورند و تعادل روانى جامعه را به هم نزنند. چون رسیدن به سرمنزل سعادت آدمى و الهى از دیدگاه اسلام تنها با داشتن جامعهاى بانشاط معقول و منطقى و به دور از هرگونه زیادهروى و کوتاهى است، نشاطى که با روح کلى حاکم بر تعالیم اسلامى هماهنگ بوده و از چارچوب کاملاً مشخص دستورات و آموزههاى آن خارج نگردد و از نظر روانى نیز، اگر کسى با وجود غم و اندوه درونى خود را شاد و مسرور نشان دهد و تظاهر به شادمانى مىنماید، این عمل در خودِ وى نیز تاثیر گذارده و از شدت اندوهش مىکاهد.
مخفى نماند که از بررسى روایات و سخنان پیشوایان دین مىتوان به این نتیجه رسید که غم و اندوهى که مورد ملامت و سرزنش واقع شده غم و اندوهى است که در رابطه با دنیاى فانى و امور دنیوى و کم و زیاد آن مىباشد و این اندوهى است که اولیاى الهى به تعبیر قرآن کریم از آن پیراسته مىباشند: الا ان اولیاءالله لاخوف علیهم و لاهم یحزنونآگاه باشید که دوستان خداوند متعال، ترسى از آینده و غمى از گذشته ندارند ولى غم و اندوهى که به خاطر آخرت و دورى از اصل و حقیقت خود و نرسیدن به مقصد اعلاى آدمى باشد و نیز غصهاى که به خاطر ارتکاب معصیتان و آلوده کردن فطرت پاک خدایى و تیره کردن آینه تابناک و درخشان قلب و روح آدم است، مورد تحسین واقع شده و در روایات فراوانى آن را ستودهاند، از جمله در حدیثى مىخوانیم: انّ الله یحب کل قلب حزینخداوند متعال هر قلب غمناکى را دوست دارد(میزان الحکمه، ج 2، ص 401، ح 3812، چاپ دفتر تبلیغات اسلامى).
و در حدیثى دیگر آمده است: چه بسیار آدمهاى غمناک و اندهگین که غم و اندوهشان شادى ابدى و همیشگیه را بهره آنان مىسازد(میزان الحکمه، ج 2، ص 401، ح 3813، چاپ دفتر تبلیغات اسلامى). البته باید دانست که این نوع غم و اندوه بر خلاف نوع اول نه تنها باعث افسردگى و خمودى آدم نمىگردد، بلکه پشتوانهاى محکم براى نشاط و سرزندگى است، چون شادمانى و سرزندگى تنها با عوامل مادى به دست نمىآید. بلکه عوامل معنوى و روحى نیز در تحقق آن تاثیر بسزایى دارند و به همین دلیل آدمهاى برگزیده و پاکى که هماره از ترس آخرت اشکىریزان و سینهاى سوزان داشته و در دورى از محبوب خویش نالههاى شبگیر داشتهاند هرگز گرد و غبار دلمردگى و افسردگى بر چهره آنان ننشسته و سپاه خمودگى و کسالت روحى هرگز بر روح آنان خیمه نمىزد به شهادت تاریخ آنان از شادابترین و کوشاترین افراد جامعه بودهاند. غم و اندوه همیشگیه على(علیهم السلام) که تنها چاه کوفه مىتوانست ذرهاى از آن را درک کند و با سنگ صبور بودنش قدرى از شراره آن بکاهد و آبى بر لهیب آن بزند و ترس از عظمت ربوبى و غشوهها و سوزشها و آه سوزان شبانه وى هرگز مانع از کندن چاههاى مختلف و ایجاد نخلستانهاى گوناگون و احسان به دردمندان و نوازش یتیمان و رسیدگى به امور مسلمانان نگردید، بلکه آن جهاد عظیم و کوششهاى خستگىناپذیر، ثمرهى شیرین آن اشکهاى شورِ عاشقانه و آن غم و اندوه سوزانِ همیشگیه بود.
[ad_2]