گریه در فرهنگ شیعى چه جایگاهى دارد که این همه بر آن تأکید شده است؟
[ad_1]
ابتدا باید به این نکته توجّه کرد که در دنیا هستى، بسیارى مطالب از اسرار است و آدمها از آنها بىخبرند. برخى نیز تنها به ظواهر پدیدهها توجّه دارند و فهم خویش را در همان نمود، محدود مىکنند و هیچگاه نمىاندیشند که در وراى امر ظاهرى، امرى مهمتر و عظیمتر نهفته است.
گریه نیز از جمله همین امور است. بسیارى تخیّل مىکنند که گریه صرفاً امرى است حکایتگر و نشاندهنده تألّم و عواطف آدمى. برخى نیز کودکانه گریه را به باد استهزا گرفته، آن را نشانهاى از ارتجاع تلقى مىکنند. عدهاى دیگر منتقدانه مىگویند: گریه جز خمودى، چیز دیگرى به ارمغان نمىآورد و حال آن که دنیاى امروز، دنیاى تحرّک و نشاط است و آدم جدید طالب شادى است؛ نه تشنه آب چشم.
امیدواریم با توضیحى مختصر از ابعاد گوناگون این پدیده، دیدگاه تشیع در خصوص حقیقت و جایگاه گریه مشخص شود.
الف. انواع گریه
گریه انواع و اقسامى دارد که مهمترین آن با شرحى مختصر چنین استدر این خصوص نگا: تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، ج 2، دفتر 2، صص 263 – 272.:
1. گریه ترس و هراس: این نوع گریه غالباً در اطفال وجود دارد و در واقع کودک با این وسیله، ترس خویش را نمایان مىکند.
2. گریه جلب ترحّم: خود بر دو قسم است: «طبیعى» که بسیار مؤثر و برانگیزاننده است؛ مانند گریه کودکى که پدر و مادر خویش را از دست داده است. «تصنعى»؛ که در ظاهر به دیگران مىخواهد بباوراند که ناراحت و اندوهگین است.
3. گریه غم و اندوه: این گریه انعکاسى از ظلمتى که فضاى درون را فرا گرفته ابراز مىکند. جنبه مثبت این نوع گریه تنها تخلیه درون است و به همین جهت است که پس از آن، آدمى کمى احساس آرامش مىکند.
4. گریه شوق و شادى: این نوع گریه ناشى از رقّت قلبى است که غالباً پس از دورهاى از یأس و ناامیدى درباره موضوعى نمودار مىگردد.
5. گریه تقوا و رشد روحانى: این نوع گریه مختص مردان و زنان الهى است و بیان سوز درون و ابراز عجز و پشیمانى، پریشانى، توبه و عشق به معبود است. این گریه، موجب پالایش روح و زمینهساز قرب به خداوند متعال است.
گریه تقوا و پرهیزگارى، همان اشکى است که اگر از سوز دل، بر گونهها جارى گردد؛ توجه حضرت حق را به بنده خود جلب کرده، بستر رحم و فضل او را فراهم مىسازد.
تا نگرید ابر، کى خندد چمنتا نگرید طفل، کى جوشد لبن
طفل یک روزه همى داند طریقکه بگریم تا رسد دایه شفیق
تو نمىدانى که دایه دایگانکم دهد بىگریه شیر او را رایگان
گفت: فلیبکوا کثیراً گوشدار تا بریزد شیر فضل کردگار
مثنوى، ج 3، دفتر 5.
براى این گریه عواملى شمارش کردهاند:
5-1. ندامت از معصیتان؛ گاهى اشک مردان الهى، به دلیل پشیمانى از معصیتى است که مرتکب شدهاند. این اشک باعث مىشود که آدمى از عمل زشت خود پشیمان گشته، عزم خود را بر ترک افعال ناپسند تقویت کند، چنان که امام على(علیهم السلام مىفرماید: «خوشا کسى که به فرمانبردارى پروردگار روى آرد و بر معصیت خود بگرید»نهجالبلاغه، خ 176، ص 185..
ورنمىتانى به کعبه لطف پرعرضه کن بیچارگى بر چارهگر
زارى و گریه قوى سرمایهاى استرحمت کلى قوىتر دایهاى است
دایه و مادر بهانهجو بودتا که کى آن طفل او گریان شود
طفل حاجات شما را آفریدتا بنالید و شود شیرش پدید
گفت: ادعو الله بىزارى مباشتا بجوشد شیرهاى مهرهاش
مثنوى، ج 1، دفتر 2.
5-2. احساس ابهام در بازگشت نهایى به سوى خدا؛ مشتاقان کوى الهى همیشه خود را در خطر مىبینند و نگران از آن که آینده چه خواهد شد؟ و آنان چگونه به منزل مقصود بار خواهند یافت و با چه کیفیتى در محضر پروردگار حاضر خواهند شد؟! آیا تا رسیدن به معبود ازلى، از خدعههاى نفس و مکر شیطان در اماناند؟ این نگرانى و احساس ابهام در رجعت به سوى خداوند متعال، موجب گریه آنان مىشود.
فرازهایى از مناجات امام سجاد(علیهم السلام حکایتگر این عامل است: «و مالى لا ابکى ولا ادرى الى مایکون مصیرى و ارى نفسى تخادعنى و ایامى تخاتلنى و قد خفقت عند رأسى اجنحه الموت فما لا ابکى، ابکى لخروج نفسى، ابکى لظلمه قبرى ابکى لضیق لحدى …»؛ مفاتیحالجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى..
5-3. شوق و محبت؛ دوستداران حقیقى پروردگار، از آنجا که تنها محبوبرا او مىدانند، گاهى از شوق و نشاط لقاى او مىگریند و زمانى از هجران او در شکوهاند. چنین گریهاى هم از فراق یار است و هم از شوق دیدار او.
ز دو دیده خون فشانم زغمت شب جدایىچه کنم که هست اینها گل خیر آشنایى
حافظ.
5-4. خشیت؛ ترسى مبتنى بر بینش و فهم است و هنگامى که مردان و زنان الهى، عظمت خداوند متعال را درک مىکنند – البته به قدر فهمشان – خوف از حضرتش پیدا کرده، این ترس موجب گریستن آنان مىشود. امام صادق(علیهم السلام مىفرماید: «هر چشمى در روز قیامت گریان است، مگر چشمى که از محارم خدا اجتناب کند و چشمى که شب را در طاعت خدا بیدار باشد و چشمى که در دل شب از خشیت خدا گریه کند».اصول کافى، ج 2، کتاب الدعاء، باب البکاء.
5-5. فقدان دوستان حقیقى؛ از آنجا که از دیدگاه آیات قرآن و روایات، محبوبان الهى در شمار دوستان حقیقى به شمار مىآیند و محبت به آنها، محبت به خدا است؛ نگا: دوستشناسى و دشمنشناسى در قرآن، فصل 3. در صورت فقدان ظاهرى چنین محبوبانى، مردان الهى گریاناند و گریه آنها در واقع به دلیل هجرانى است که در مراتب پایینتر از محبوب ازلى و آدمهاى کامل، براى آنان پیش آمده است.
این محبت از محبتها جداستحبّ محبوب خدا حبّ خداست
گریه ائمه(علیهم السلام بر یکدیگر، گریه رسول اکرم(ص) بر از دست دادن حمزه و همسر خود و … همه ریشه در چنین گریهاى دارد.نگا: السیره الحلبیه، ج 2، ص 247؛ بحارالانوار، ج 36، ص 349، ج 43، ص 238، ج 28، ص 37، ج 22، ص 484، همان، ج 82، ص 104، همان، ج 42، ص 283 و ص 288 و … .
5-6. نداشتن فضایل و اوصاف راستین؛ گاهى اشک مردان الهى بر نبود اوصافى است که باید در وجودشان تجلى مىیافت و این گریه در هنگام اندیشه در داشتههاى آدمهاى برتر و راه طىکردهها و فقدان آن در گریه کننده؛ شدت مىگیرد و موجب آن مىشود که آدمى در نیل به آن اوصاف کوشش کند.
به کنج میکده گریان و سرفکنده شدمچرا که شرم همى آیدم زحاصل خویش
حافظ.
فرازى از دعاى امام سجاد نیز حکایتگر این عامل است: «واعنى بالبکاء على نفسى فقد افنیت با التسویف والآمال عمرى»؛ دعاى ابوحمزه ثمالى..
ب. گریه ارزشى
هر چند در خصوص انواع گریههاى دیگر، منعى وارد نشده است؛ ولى آنچه که در آموزههاى قرآنى و روایى بر آن تأکید شده است؛ همان گریه تقوا و رشد روحانى است. گریهاى که در این سوى پرده، «سوز دل» و در آن سوى پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و کرامت» است.اصول کافى، ج 2، کتابالدعاء، باب البکاء. این سو، «غم و پریشانى دل» است و آن طرف، «ابتهاج، شراب طهور و لذت شهود».بحارالانوار، ج 73، ص 157.
شاد از غم شو که غم دام لقاستاندر این ره سوى پستى ارتقاست
غم یکى گنجست و رنج تو چوکانلیک کى درگیرد این در کودکان
مثنوى، ج 2، دفتر 3.
این طرف گریه روحانى، گریه کردن است و در همان حال آن سوى قضیه، به حضرت معبود نزدیک شدن.اصول کافى، همانجا.
حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصلدیده دریا کنم از اشک ود ر او غوطه خورم
از دیدگاه قرآن و روایات این گریه، داراى خصایص ذیل است:
یکم. منشأ آن فهم و شعور است؛ گریه رشد روحانى – باتمام عواملش – از فهم و شعور سرچشمه مىگیرد و از روى تقلید و گمان جارى نمىشود.
گریه پرجهل و پرتقلید و ظننیست همچون گریه آن مؤتمن
تو قیاس گریه بر گریه مسازهست زین گریه بدان راه دراز
مثنوى، ج 3، دفتر 5.
قرآن مىفرماید: «اى رسول ما! به امت بگو: شما به این کتاب ایمان بیاورید یا نیاورید (مرا یکسان است) به درستى که به آنان که پیش از این به مقام دانش و دانش رسیدند، هرگاه این آیات برایشان تلاوت شود همه با کمال خضوع و فروتنى سر طاعت بر حکم آن فرود آورند و گویند: پروردگار ما! پاک و منزّه است. البته وعده خداى ما محقّق واقع خواهد شد و آنها با چشم گریان همه سر به خاک عبودیت نهاده و پیوسته بر خوف و ترسشان از خدا مىافزاید».اسراء (17)، آیه 107 – 109.
از این آیات به روشنى استفاده مىشود که: هر کس از دانش بالا، فهم بالا و معرفت بالا بهرهمند باشد؛ با شنیدن آیات قرآن به حقایق پى مىبرد و در این حال در محضر ربوبى، صورت بر خاک مىنهد و با سوز دل اشک مىریزد به امید آن که به اشک چشم او نظرى شود و عنایتى به سراغ وى آید. بنابراین آن که نمىفهمد، نه سوزى در دل دارد و نه اشکى در چشم.
آب در جوزان نمىگیرد قرارزانک آن جو نیست تشنه و آب خوار
مثنوى، ج 1، دفتر 2.
مثلاً شخصى که نمىفهمد حقیقت معصیت چیست و معصیت چه تأثیر سویى در روح آدمى مىگذارد؛ به راحتى معصیت مىکند و همین معاصى موجب قساوت قلب او شده و قلب قسى، هیچگاه سوز دل ندارد تا اشکى داشته باشد. از این رو در روایات وارد شده که: خشکى چشم به دلیل قساوت قلب استمیزانالحکمه، ج 1، ص 455، روایت 1845. و قساوت قلب تنها به واسطه کثرت معصیتان ایجاد مىشودهمان، ح 1846.و معالاسف این بدبختى نیز ریشه در جهل و عدم معرفت دارد.
تا نداند خویش را مجرم عنیدآب از چشمش کجا داند دوید
مثنوى، ج 3، دفتر 5.
دوم. گریه سرمایه جهاد اکبر است؛ در جنگ با دشمن درونى، اسلحه آدم آه و گریه است؛ چنان که حضرت على(علیهم السلام در دعاى شریف کمیل فرموده است: «و سلاحه البکاء». خداوند متعال این اسلحه کارآمد را به همه داده است؛ ولى افسوس که قدر و منزلت آن را نمىشناسیم.
سوم. گریه از انعام و تفضلات الهى است؛ خداوند متعال متعال مىفرماید: «آنان کسانى از پیامبران بودند که خداوند متعال برایشان نعمت ارزانى داشت: از فرزندان آدم بودند و از کسانى که همراه نوح بر کشتى سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانى که آنان را هدایت نمودیم و برگزیدیم و هرگاه آیات خداى رحمان برایشان خوانده مىشد، سجدهکنان و گریان به خاک مىافتادند»مریم (19)، آیه 58.
خداوند متعال در این آیه، سوز دل و گریه را از خصوصیات بارز پیامبران – که تعلیم دهندگان عارفان واقعىاند – مىشمارد.
سوز دل، اشک روان، آه سحراین همه از نظر لطف شما مىبینم
حافظ.
چهارم. گریه از علایم الهى بودن عبد است؛ خداوند متعال متعال مىفرماید: «و چون آیاتى که به رسول فرستاده شد بشنوند، از دیدگان آنان اشک جارى مىشود؛ زیرا حقانیت آنچه بر رسول نازل شده شناخته، گویند: بارالها! ما به رسول تو محمد و کتابت قرآن ایمان آوردیم، ما را در زمره گواهان صدیق او بنویس»مائده (5)، آیه 83..
پنجم. باطنش خنده و شادى است؛ گریه ارزشى از جمله اسرار الهى است که در این سوى پرده، سوز و آتش است؛ ولى در آن سوى پرده، شادى، ابتهاج، لذت و لقا است.مقالات، ج 3، ص 379.
آتشى را شکل آبى دادهاندواندر آتش چشمهاى بگشادهاند
مثنوى، ج 3، دفتر 5.
این طرف غم و پریشانى دل و اشک دیدهها است و آن طرف شادى دل.
غبار غم برود، حال به شود حافظتو آب دیده ازین رهگذر دریغ مدار
ج. گریه ارزشى در روایات
منزلت گریه ارزشى – که همان گریه رشد و تقواى روحانى است – از پارهاى روایات، از جمله احادیث ذیل روشن مىشود:
1. امام صادق(علیهم السلام مىفرماید: «نزدیکترین حالت بنده نسبت به پروردگار عزّوجل، حالتى است که او در سجده با گریه است».اصول کافى، همانجا.
2. امام باقر(علیهم السلام مىفرماید: «هیچ قطرهاى نیست که نزد خداى عزوجل محبوبتر باشد از قطره اشک در ظلمت شب که از خوف خدا باشد و غیر از جانب او منظورى نباشد».همان.
3. «واعوذ بک من قلب لایخشع و من عین لاتدمع»؛ «پناه مىبرم به تو از قلبى که خاشع و چشمى که اشکبار نباشد».مفاتیحالجنان، دعاى بعد از زیارت امیرالمؤمنین.
4. «واعنى بالبکاء على نفسى»؛ «و مرا به گریه به حال خود یارى کن».دعاى ابوحمزه ثمالى.
5. امام صادق(علیهم السلام مىفرماید: «اگر اشک چشمى نداشتى براى گریستن، حالت تباکى و حزن و اندوه داشته باش».مرآهالعقول، ج 12، ص 56.
چو نالان آیدت آب روان پیشمدد بخشش زآب دیده خویش
[ad_2]