فلسفه گریه کردن برای امام حسین (ع)

پرسش : آیا ترغیب به گریه براى امام حسین(ع) ترغیب به غمگینى – که حالتى منفى و به هنجار مى‏باشد – نیست؟ چرا اسلام با ترغیب به گریه براى امام حسین(ع) ما را به حزن و اندوه ترغیب مى‏کند؟ ترغیب به حالات نا بهنجار و منفى از جانب یک دین مدعى کمال، چه توجیهى دارد؟
پاسخ : در فرهنگ اسلامى و روایات معصومان(ع)، ترغیب فراوانى به گریه شده و براى آن ثواب‏ها و پاداش‏هاى زیادى گفته شده است.V}بحارالانوار، ج 44، ص 291؛ الخصائص الحسینیه، ص 142.{V در این رابطه دو انگاره مهم قابل توجه و دقت است: یک. هر گریه‏اى نشان از غم و اندوه ندارد. گریه اقسام متعدد دارد که باید بر اساس نوع آن قضاوت شود. دو. هر گریه غمگسارانه‏اى، منفى و نابهنجار نیست. نخست با تکیه بر محور دوم و اینکه گریه بر امام حسین(ع) یک نوع ماتم سرایى و شکلى از حزن و غمگینى است، به پاسخ سؤال مى‏پردازیم: گریه کردن غیر از غمِ(grief) نابهنجار و غمگین بودنِ(dysphoria) بیمار گونه است که شما ازآن به حالتى منفى تعبیر مى‏کنید. البته تعریف و حدود معناى ماتم و حالات غمگین همراه با آن، در زبان علمى چندان مشخص و صریح بیان نشده است و ماتم، غم، داغدیدگى و عزادارى، هریک به جاى دیگرى به کار مى‏روند و فاقد حوزه کاربردى متمایز هستند. با این توصیف مى‏توان هریک از حالات مذکور را این گونه تعریف کرد: «ماتم»، نشان بالینى است که پاسخ‏هاى فیزیولوژیک، روان شناختى، رفتارى و … در برابر داغدیدگى را مشخص مى‏کند و ممکن است تظاهرات حاد و مزمن پیدا کند. «داغدیدگى»، به معناى فقدان ناشى از مرگ اطرافیان یا موضوع (خاص) باشد که نسبت به آن دلبستگى‏هاى عاطفى وجود دارد. «عزادارى» نیز جلوه اجتماعى رفتار و اعمال پس از داغدیدگى است و این معنا با مفهوم روان کاوانه عزادارى – که به عنوان روندى درون درمانى است – تفاوت دارد. «غم» حالت ووضعیت عاطفى است که در نتیجه از دست دادن یک شى‏ء مهم پیدا مى‏شود. «غمگینى» مى‏تواند واکنشى نسبت به یک رویداد رنج آور باشد و معادل افسردگى نیست. اما بى تردید افسردگى شامل حالت غمگینى مى‏شود که به زندگى روزمره فعالیت، ارزشیابى خود، قضاوت، کنش‏هاى ابتدایى (مانند خواب و اشتها و …) اثر مى‏گذارد. حال باید بررسى کرد که آیا هر نوع غم و ماتمى – به تعبیر شما – منفى و به بیان دیگر نابهنجار و مرض تلقى مى‏گردد؟ تا ببینیم که غمگین بودن براى امام حسین(ع) از کدام نوع است؟ از دیدگاه علمى – به ویژه بر اساس رویکرد روان شناختى – هر نوع غمگینى و غمگین بودنى، مرض، بیمارى و نابهنجارى تلقى نمى‏شود. غمگینى هنگامى مرض محسوب مى‏شود که از لحاظ شدت و طول مدت، با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد (رنج آور)، جنبه افراطى پیدا کند؛ به خصوص وقتى که بدون علت ظاهرى آشکار شود. ماتم و غمگینى نابهنجار، هنگامى ایجاد مى‏شود که شدت ماتم به اندازه‏اى باشد که فرد را تحت فشار قرار دهد؛ به طورى که به رفتارهاى غیر تطابقى پناه برد و یاآنکه مدت طولانى، اسیر ماتم باشد؛ بدون آنکه با گذشت زمان فراگشت ماتم پایان پذیرد. به بیانى دیگر و در قالب نشانگان معتبر و قابل اعتماد، اگر غمگین بودن و عزادارى با علایم زیر همراه باشد، باید آن را یک غم بیمار گونه و مرض تلقى کرد: 1. افول سلامتى، 2. کناره‏گیرى اجتماعى، 3. احساس بى ارزشى، 4. احساس گناه، 5. ایده خود کشى، 6. بیش فعالى بدون هدف، 7. طولانى بودن نشانگان غم، 8. بروز و ظهور نشانگان به طور ناگهانى. حال مى‏توان قضاوت کرد که آیا غمگین بودن شیعیان در عزاى سرور شهیدان، با این علایم جسمى و روحى فوق همراه است یا نه؟ تجربه شخصى شماچیست؟ آیا عزادارى براى امام حسین(ع) با از دست دادن سلامتى و افت سطح سلامت، انزواطلبى، گوشه‏گیرى، احساس بى ارزشى و عدم کفایت، افکار خود کشى و احساس گناه همراه است؟ شما با چه احساسى به عزادارى مى‏پردازید؟ به هنگام عزادارى براى سالار آزادگان چه احساسى دارید؟ از دیدگاه علمى، سوگوارى براى سیدالشهدا(ع) کاملا از شرایط یک عزادارى و غمگینى طبیعى برخوردار است و بر رفتارهاى اجتماعى مبتنى بر شناخت، انجام مى‏گردد. از این رو بدون تکیه و اصرار بر قالب رفتارى خاص و بر اساس فرهنگ دینى و اجتماعى مردم، برگزار مى‏شود و بر شناخت و آگاهى استوار است و صرفاً یک رفتار نمادین و عزادارى بى روح و خشک نمى‏باشد. عزادارى مسلمانان بر اساس شناختى که عزاداران از حسین بن على(ع) و اهداف عالى آن حضرت و حرکت منتهى به شهادت ایشان دارند، انجام مى‏پذیرد. لذا در حین مرثیه سرایى، سوگوارى روشنگرانه دارند، نه شیون بى هدف؛ بلکه آنان با عزادارى به تمام زندگى خود هدف مى‏بخشند و حیات خود را حسینى مى‏سازند و کسب نشاط مى‏کنند و به سمت زندگى با عزّت و فرار از مرگ ذلّت آفرین و احساس ارزشمندى گام برمى دارند. بنابراین اشک ریختن و عزادارى براى امام حسین(ع)، غمگینى و ماتم نابهنجار و بیمارگونه نیست؛ بلکه عین هنجارهاى دینى و اجتماعى و مساوى با سلامت روح و روان است. اگر اشکى که ما براى امام حسین(ع) مى‏ریزیم، در مسیر هماهنگى روح ما باشد، پرواز کوچکى است که روح ما با روح حسینى مى‏کند. از منظر علمى و دیدگاه روان‏شناسى، شاید حتى بتوان گفت که اگر این نوع واکنش‏هاى عاطفى از یک مسلمان بروز نکند، نشان بیمارى و مرض باشد. همان‏گونه که فقدان علایم غمگینى وعدم ظهور رفتارهاى عزادارى و ماتم سرایى، نشان بیمارى تلقى شده است. شاید برخوردارى از این روحیه، قابل ستایش باشد که افرادى – به رغم داغدیدگى و رابطه نزدیک با شى‏ء و فرد از دست رفته – هیچ یک از علایم ماتم و غمگینى را نشان نمى‏دهند و در نگاه سطحى ممکن است روحیه این افراد قابل تحسین به نظر آید؛ اما در حقیقت در ژرفاى این برخورد سطحى دچار استفاده بیش از حد از مکانیزم‏هاى دفاعى و انکار غم شده است. این مکانیزم شاید در کوتاه مدت به وى کمک کند، اما همین افکار و مقاومت اگر بیش از دو هفته به طول انجامد، نقشى مخرّب خواهد داشت. نه تنها فقدان رفتارهاى عزادارانه؛ بلکه تأخیر در ظهور آنها، خود علامت بیمارى است. همان گونه که وجود هشت علامت یاد شده، به هنگام بروز ماتم و عزا، موجب مى‏گردد تا آن عزا و ماتم را نابهنجار و نوعى بیمارى تلقى کنیم، افرادى که فقدان نشانگان عزا، یا منع از بروز نشانگان و یا تأخیر در بروز نشانگان عزادارى را نشان دهند نیز بیمار شمرده مى‏شوند. پس از دیدگاه روان شناختى هر که نشانگان عزا و ماتم را بروز ندهد، باید بیمار شمرده شود. شاید بگویید لازمه این سخن آن است که هر شخصى که در عزاى حضرت حسین(ع) سوگوارى نکند، بیمار است و باید چنین فردى را بیمار نامید؟ نه، هرگز چنین نمى‏گوییم که هر شخصى که علایم سوگوارى را در حق امام حسین(ع) بروز نمى‏دهد و براى آن حضرت گریه و زارى نمى‏کند و ماتم سراى ایشان نیست، از نظر روان‏شناسى علمى بیمار شمرده شود؛ بلکه شاید او با سیدالشهدا(ع) دلبستگى ندارد تا از فقدان و شهادت آن حضرت و مصایب وارده بر خاندان عصمت و اهل بیت احساس رنج نماید. چون وى به امام حسین(ع) دلبستگى ندارد و از آن حضرت جدا است، نمى‏تواند احساس رنج و غم نماید! همان‏گونه که در تعریف غم و ماتم گذشت، باید بین آن شخص و یا شى‏ء از دست رفته و شخص مورد نظر، یک دلبستگى و تعلّق خاطر باشد تا موجب بروز حالت غم و اندوه گردد و چنین شخصى اصلاً با امام حسین(ع) دلبستگى ندارد و نداشته است تا از شهادت آن حضرت و محرومیت از فیض وجودش، دردناک شود و حداقل به میزان محرومیت از مغازه دار محله خود، دچار رنج گردد. اگر این شخص با اباعبدالله(ع) دلبستگى داشته باشد – حداقل مسلمان باشد – ولى با این وجود، فاقد نشانگان غم باشد و یا منع از بروز نشانگان داشته باشد و یا در بروز نشانگان عزا و سوگوارى دچار تأخیر گردد؛ این شیوه رفتارى او نابهنجار تلقى مى‏گردد. اگر وجود علایم سه گانه، به واسطه عدم دلبستگى با امام حسین(ع) باشد، از نظر روان‏شناسى فرد سالم و رفتارش بهنجار شمرده مى‏شود؛ ولى از نظر دیندارى و تعلق به دین و اولیاى دین، باید در خود تأمل کند! او چگونه مسلمانى است که ذره‏اى دلبستگى و تعلق خاطر به امام و مقتداى خود ندارد و از انبوه مصایب او، اندکى احساس رنج و اندوه نمى‏کند!! این افراد در دایره وصف امام صادق(ع) نمى‏گنجند که مى‏فرماید: «شیعیان ما از سرشت ما خلق شده‏اند و به نور ولایت ما آمیخته‏اند و به امامت ما دل خوش دارند و ما نیز به پیروى و دوستى آنان راضى هستیم. مصیبت‏هاى ما به آنان سرایت مى‏کند و رنج و گرفتارى ما آنان را مى‏گریاند و اندوه ماآنان را اندوهگین مى‏سازد و نیز شادمانى ما آنان را شادمان مى‏کند. ما نیز از حال آنان با خبر و با آنها هستیم و رنج و پریشانى آنان ما را رنجیده خاطر مى‏سازد و آنان از ما جدا نمى‏شوند و ما نیز از آنان جدا نمى‏شویم …».V}بحار الانوار، ج‏51، ص‏151.{V پس غمگین بودن براى امام حسین(ع) نشان سلامت است نه، بیمارى و نه حالتى منفى و نابهنجار و چه بسا غمگین نبودن و سوگوارى نکردن براى یک فرد مسلمان، نشان بیمارى و یا رفتارى نابهنجار تلقى مى‏گردد. افزون بر آنکه سوگوارى نشانه سلامت و تأمین کننده سلامت است؛ چه اینکه گریستن براى شخص مصیبت زده و غم دیده، اثر شفا بخشى دارد. گریستن موجب رهایى از فشارهاى هیجانى مى‏گردد؛ در حالى که فشارهاى (روحى و روانى ناشى از داغدیدگى) موجب به هم خوردن تعادل شیمیایى در بدن مى‏گردد. گریستن این تعادل شیمیایى را به او باز مى‏گرداند. برخى معتقدند: گریستن موجب خروج مواد سمى از بدن مى‏شوند و تعادل حیاتى را برقرار مى‏کند. نگاه ما به حادثه کربلا، تنها یک نگاه علمى از دریچه یافته‏هاى روان‏شناسى نیست تا براى این حادثه الهى توجیه زمینى و بشرى هستند به علم ارائه کنیم و مثلاً براى گریستن و سوگوارى براى امام حسین(ع)، توجیه روان شناختى داشته باشیم! نگاه صرفا بشرى و تحلیل طبیعى و زمینى از یک حادثه الهى و آسمانى و ماوراى فکر انسانى، بى تردید بى ثمر و ناصحیح است؛ بلکه مقصود آن است که بگوییم شکل سوگوارى و غم‏گسارى براى امام حسین(ع)، با نظریه‏هاى دقیق روان شناختى در مورد غم و ماتم و داغدیدگى کاملاً مطابقت دارد و موجب از بین رفتن تمام پیامدهاى منفى داغ غم بر سینه نشسته مى‏گردد. از این رو مشاهده مى‏کنیم که تمام اشکال سوگوارى و ماتم سرایى در عزاى سرور شهیدان، بر پایه‏هاى صحیح روان‏شناسى داغدیدگى و مصیبت زدگى استوار است که در اینجا به چند شکل صحیح علمى و مذهبى آن اشاره مى‏کنیم: 1. اگر در سوگوارى براى سرور آزادگان، به ذکر حادثه جانگداز کربلا مى‏پردازیم و خاطره کشته شدن امام شهیدان(ع) و اسارت خاندان عصمت و طهارت را مرور مى‏کنیم؛ از این رواست که مرور خاطرات، یکى از راه‏هاى کاهش آلام و تسکین درد جانکاه شهادت و اسارت اهل بیت(ع) است. آن گونه که صحبت کردن درباره شخص مورد علاقه و بیان ویژگى‏هاى خوب او – که چگونه انسانى بود و چه خصایل پسندیده‏اى داشت و براى چه جان شریفش را از دست داد و … – جملگى در تسکین داغدیدگى بسیار مؤثر است. البته زنده نگه داشتن حادثه کربلا در اندیشه دینى، تنها به‏این سبب نیست؛ بلکه دمیدن لحظه به لحظه فرهنگ حسینى در شریان‏هاى زندگى و ابلاغ دین و استمرار خط رسالت است. محفل سوگوارى اباعبدالله(ع) مکتب حسین است و دراین مکتب درس دیندارى، آزادگى و جوانمردى تعلیم مى‏گردد، نه صرفاً مرهم نهادن بر دل داغدیدگان (گرچه این هم هست). از این رو هم «شعر» است، هم «شعور»؛ هم «احساس» است، هم «ادراک». 2. عزادارى و سوگوارى براى امام حسین(ع) از دو منبع «سنت‏هاى الهى و آیین‏هاى مذهبى» و «آداب و رسوم بومى و ملى» شکل مى‏گیرد؛ یعنى، هم دینى و الهى است و هم بر سلایق مردمى و ابتکارات مشروع قومى و محله‏اى تکیه دارد. این نوع ابزار سوگوارى و عزادارى، خود راهى دیگر جهت دل ماتم‏زده و غم‏دیده است؛ آن گونه که برگزارى مراسم مذهبى و آیین دینى، خود راهى براى درمان داغدیدگى و کاهش آرام داغدیدگان معرفى مى‏شود. مرثیه سرایى واعظان و روضه خوانى به سبکى که ائمه(ع) آن را تعلیم نموده‏اند و الان مرسوم است از بهترین و دقیق‏ترین آیین‏هاى مذهبى و دینى در عزادارى و سوگوارى شمرده مى‏شود. این آیین از تمام رفتارهاى بى هدف و کنش‏هاى افراطى شیون گونه به دور است و خود یکى از راه‏هاى التیام بر دل‏هاى شکسته از غم امام حسین(ع) مى‏باشد. البته آن دلى که بند در گرو حسین(ع) دارد و اسیر محبت او و بسته به ریسمان اهل بیت(ع) است، چنین مى‏باشد؛ اما دل فارغ از تعلق حسینى، شکسته نشده تا به التیام نیازمند باشد و براى وى تمام این عزادارى‏ها، همانند شیون مادر داغدیده ناآشنا، داد و فریاد دیوانه وار است. 3. در محفل سوگواران اباعبدالله حسین(ع) نشستن و احساس اندوه و غم نمودن و دل محزون را در فضاى غم آلود وارد کردن، خود راه دیگرى براى کاهش درد داغدیدگى است. شخصى که غم دیده است، از حضور در محفل اهل غم، احساس آرامش بیشترى مى‏کند تا حضور در جمع انسان‏هاى شاد و یا افرادى که با احساسات وى بیگانه و بى‏تفاوت‏اند. از این رو باید احساس غم و اندوه نماید و دل غم دیده را از کانال‏هاى احساسى با غم درونى همسو کند تا آرامش یابد. آن که از غم سالار شهیدان دل پر التهاب دارد و اسیر مصایب شهیدان و اسیران اهل بیت(ع) است حتى با تباکى و خود را به گریه زدن، بهتر مى‏تواند خود را آرام سازد؛ مگر آنکه دلش از این شور و شین حسینى، تهى باشد که خود مسأله دیگرى است و باید براى آن دل، راهى جست و جو کرد (چه آن دل از بى دردى بیمار است). بنابراین نه تنها عزادارى و سوگوارى براى امام حسین(ع)، حالتى منفى نیست؛ بلکه بى غم بودن بیمارى است و راه تسکین دل اسیر غم امام حسین(ع)، شرکت در محافل عزادارى و ماتم سرایى و انجام دادن آیین دینى سوگوارى و یا حداقل تباکى کردن و خود را به گریه زدن است. افزون برآنکه عزادارى براى آن حضرت موجب ثواب اخروى و ثمرات دنیوى – همانند نشاط و حرکت پر انرژى در مسیر نهضت حسینى و زنده نمودن روحیه ایثارگرى، شهادت‏طلبى، شهامت، حق‏طلبى، و حقیقت جویى – مى‏گردد. 4. گروه درمانى و شرکت در مجالس و محافل، یکى از راه‏هاى کاهش فشارهاى ناشى از داغدیدگى و غم است. عوامل مؤثر در فرایند کاهش درد و فشار روانى ناشى از داغدیدگى و …- که در پرتو گروه مؤثر واقع مى‏شود – عبارت است از: ایجاد امید، انتقال اطلاعات، عمومیت دادن به مشکل (هر گاه مشکل عمومیت یابد تحمل آن سهل‏تر مى‏گردد)، بروز رفتارهاى تقلیدى، یادگیرى هم‏نشینانه، تخلیه روانى، نوع دوستى و … . این عوامل در تأثیر و عمل منفک از هم نیستند و در مجموع دست به دست هم داده و کاهش فشار و تألم را در پى دارند. حال در مجلس عزاى حسینى – که گروهى از شیعیان ماتم زده اهل بیت شرکت مى‏کنند – تمام عوامل یاد شده، در یک مشارکت گروهى به خدمت گرفته مى‏شود تا فراق و رنج ناشى از دلبستگى به امام حسین(ع) را بیان کنند و شخص مؤمن مبتلا به اندوه اهل بیت را آرام سازند. منابع پاسخ: 1. معتمدى، غلام حسین، انسان و مرگ، نشر مرکز، 1372، ص 219. 2. خسروى، زهره، روان درمانى داغدیدگى، انتشارات نقش هستى، 1374، صص‏43-31. 3. مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، انتشارات صدرا، 1367، ص 94. 4. رمضان زاده، محمود، هیجانها، انتشارات آستان قدس رضوى، 1371، ص 155. 5. دادستان، پریرخ، روان‏شناسى مرضى، انتشارات سمت 1376، ص 27.

یک دیدگاه ، نظر شما چیه؟

  1. با عرض سلام خدمت کاربران گرامی، جهت بهتر شدن پاسخ ها می توانید پاسخ‌ها و نظرات خود را از قسمت دیدگاه‌ها ارسال کنید تا بقیه کاربران بهره‌مند شوند.

دکمه بازگشت به بالا