اگر اتحاد عالم محور تعالیم بهاءالله است با چه مؤونه علمی، اعتقادی و فرهنگی می تواند عالم را متحد گرداند آیا بین خود بهائی ها اصلاً اختلافی وجود ندارد؟

اگر اتحاد عالم محور تعالیم بهاءالله است با چه مؤونه علمی، اع…

سوال

اگر اتحاد عالم محور تعالیم بهاءالله است با چه مؤونه علمی، اعتقادی و فرهنگی می تواند عالم را متحد گرداند آیا بین خود بهائی ها اصلاً اختلافی وجود ندارد؟

پاسخ

پس از گستردگی اسلام، دشمنان اسلام و دولت های استعماری، مبارزه با آن را از طریق تحریف آغاز کردند و اندیشه های خود را با مارک دینی به مردم ارائه دادند و با حمایت از رهبران بهائیت، خاتمیت اسلام را زیر سؤال برده و عده ای را برای نجات بشریت در دنیا معرفی کردند که می گویند: ظهور بهاء الله برای ایجاد اتحاد بین مسلمانان، مسیحیان و یهودیان آسیا است و همه را برابر اصول حضرت موسی جمع خواهد کرد!![1]
اولین چیزی که در اتحاد عالم لازم است وجود یک سیستم واحد فکری، اجتماعی و علمی در اعتقادات و مکتب مدعی اتحاد عالم می باشد و با مجموعه اندیشه های ناهماهنگ که به صورت یک دستگاهی که هیچ یک از اجزایش با دیگری هم خوانی ندارد ـ و این ناهماهنگی در بهائیت قابل انکار نیست ـ اتحاد عالم امکان پذیر نمی باشد، چون از یک طرف معلوم نیست رهبران بهائیت چه کاره هستند آیا جانشین علی محمد باب هستند یا به تصور عده ای امام زمان هستند یا مثل عقیده برخی پیامبر الهی و یا خدا؟ چنانچه می گویند: بهاء الله خدا بود پس از او عبدالبهاء خدا شد و سپس خدایی به شوقی ربانی رسید.[2]
مکتبی که ادعای وحدت جامعه دارد ولی هنوز تکلیف رهبرانش معلوم نیست به جای اینکه عالم را متحد گرداند باعث اختلاف در جامعه می شود.
مسئله دیگری که بر محوریت اتحاد عالم در مکتب بهائیت خط بطلان می کشد، اصل بطلان این فرقه در نزد ادیان الهی می باشد. خصوصاً دین اسلام به هیچ وجه با فرقه بهائیت سازگار نیست بلکه بهائیت از حیث مسائل اعتقادی بدتر از ملحدین و منکرین خدا می باشد بالاخص با توجه به مسئله خاتمیت در اسلام بهائیت هرگز نمی تواند در بین مسلمین آگاه نفوذ کند که خداوند می فرماید:
محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ پدر هیچ یک از شما مردان نیست ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبر است.[3]
بنابر عقیده مسلمانان، پس از دین اسلام نه دین جدیدی خواهد آمد و نه پیامبری. پس هیچ مسلمانی با حفظ اسلام خودش، نمی تواند به فرقه بهائیت داخل شود و مبانی اعتقادی و اخلاقی بهائیت عاجزتر از این است که بین ادیان مختلف و عالم اتحاد ایجاد کند. بلکه خودش عامل تفرقه در سطح جهان می باشد.
باز می بینیم عبدالبهاء در یک سخنرانی می گوید:
مسیح همان حقیقت الهی است که اول و آخر ندارد و او ظهور خواهد کرد.[4]
اگر فرقه بهائی قبول دارد که مسیح حق است و ظهور می کند، ادعای این فرقه در وحدت جامعه بر مبنای دین حضرت موسی بی اساس می شود، زیرا رهبران بهائی خود ادعای ایجاد اتحاد بین ادیان براساس اصول حضرت موسی را قبول ندارند آنجا که می گویند:
کسانی خیال می کنند بهائیت فرقه ای از اسلام است پس نیازی به رهبر و کتاب جدید ندارند و این مخالف نظر بهاء الله است چرا که او پیامبر ی است از سوی خدا و هدفش وحدت عالم انسانی است و از اسلام، مسیح و یهود مستقل است.[5]
پس محوریت اتحاد عالم در مکتب بهائیت کاملاً بی اساس می باشد، زیرا با تناقضات موجود در آئین بهائیت و سخنان ضد و نقیض رهبران آن، نه از نظر عقل این اتحاد قابل پذیرش است و نه از حیث علم و تجربه، چون آنان بعد از گذشت تقریباً دو قرن در این راستا نه تنها هیچ کاری را از پیش نبرده اند بلکه خودشان در مسائل اعتقادی و اجتماعی و سازماندهی فرقه شان به اختلاف گرائیده و در تفرقه و نفاق غوطه ور شده اند. و تجربه چند ساله ثابت کرده است که بر اثر همین تناقضات، بیشترین اختلاف در درون بهائیت رخ داده است که می رساند تمام ادعاهای اجتماعی آنان باطل است، بطوریکه پس از 13 سال از مرگ علی محمد شیرازی باب، اولین اختلاف بین بهاء الله و برادرش اتفاق افتاد و این داعیه دار وحدت، به دو فرقه ضد هم یعنی ازلیه و بهائیه تقسیم شدند.
اختلافات دیگر در این فرقه در زمان عبدالبهاء است که بخاطر عزل برادرش محمدعلی از جانشینی خود و انتخاب شوقی ربانی به رهبری بهائیت بعد از خود، بوجود آمد و منجر به فرقه های زیر گردید:
1. فرقه سهرابیه: با رهبری احمد سهراب در اندونزی که بیشتر بهائیان آمریکائی پیرو او شدند.[6]
2. فرقه سمائیه: با رهبری جمشید مانی که در سال 1966م ادعا کرد به معراج رفته است و اعضای محفل بهائیان پاکستان به او پیوستند.
3. فرقه خیر اللهی: با رهبری ابراهیم جورج خیر الله.
4. فرقه ای به رهبری میرزا جاوید قزوینی که در بین تمام بهائیان بنابه تصریح بهاءالله مقام والائی داشت.
5. فرقه های خادمیه، عباسیه یا مارقین، موحدین یا ناقضین و… که در دوره رهبر دوم بهائیان، جدا شدند، و هر کدام فرقه دیگر را باطل می دانستند.[7]
ناهماهنگی دیگر در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی است که چون فرزند نداشت گفتند: پس ولایت تمام شد. (به تعبیری بهتر فرقه بهائیت به پایان رسید) ولی باز هم باقی مانده این فرقه به اختلافات دامن زده و هم دیگر را رد کردند که در ذیل به آثار این اختلافات اشاره می شود.
1. «روحیه ماکسول» همسر شوقی ربانی با ایادی و پیروان انگلیسی، بیت العدل منتخب شوقی را منحل کرد و احکامی از بهاءالله را نسخ نمود.
2. «چارلز میسن ریمی» رئیس بیت العدل منتخب شوقی که پیروانش لقب «ولی امر ثانی»‌ و «عزیز الله ثانی» به او دادند.
3. اداره جامعه بهائیت به صورت هیئت 9 نفری که برخلاف وصیت رهبران بهائی بود.[8]
اختلافات دیگری هم بر اثر اعتراض به شوقی ربانی درباره انتخاب برخی افراد بی کفایت به عضویت بیت العدل و… روی داده است که باید گفت ادعای وحدت در بین ادیان با این همه اختلاف و جدائی و با نداشتن هیچ دلیل منطقی و مخالفت با اعتقادات مردم جهان، جز بی پایه بودن بهائیت چیزی را ثابت نمی کند.
 
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ترجمه کتاب نصایح الهدی، محمدجواد بلاغی.
2. خاتمیت و پاسخ به ساخته های بهائی، علی امیرپور.

پی نوشت ها:
[1] . سراج الدین، احمد ولید؛ البهائیه و النظام العالمی الجدید، بی جا، مکتبه دارالفتح، بی تا، ج 2، ص 391.
[2] . حسینی طباطبائی، مصطفی؛ ماجرای باب و بهاء، تهران، روزنه، دوم، 1379 هـ ش، ص 45.
و شریف الدین الامین، یحیی؛ فرهنگ نامه فرقه های اسلامی، ترجمه موحدی، محمدرضا، تهران، باز دوم، 1378 هـ ش، ص 48.
[3] . احزاب/40.
[4] . البهائیه و النظام العالمی الجدید، ج 2، ص 421.
[5] . همان، ج 2، ص 192.
[6] . مرتضی احمد؛ تاریخ و نقش سیاسی رهبران بهائی، بی جا، بی نا، سوم، 1346 هـ ش، ص 85.
[7] . البهائیه و النظام العالمی الجدید، ج 2، ص 449.
[8] . افراسیابی، بهرام؛ تاریخ جامع بهائیت، تهران، مهرفام، دهم، 1382 هـ ش، ص 576، ص 606.

اگر اتحاد عالم محور تعالیم بهاءالله است با چه مؤونه علمی، اعتقادی و فرهنگی می تواند عالم را متحد گرداند آیا بین خود بهائی ها اصلاً اختلافی وجود ندارد؟ / مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم

دکمه بازگشت به بالا